نگاهی به کتاب «گردیه بیباک زن شاهنامه فردوسی» به مناسبت بزرگداشت فردوسی
اندیشه فردوسی و احترام آگاهانه او به زنان/ گردیه، زنی حکیم و جنگآور
شاهنامه حکیم توس ضمن اهمیت بسزایی که در هویت و تاریخ حماسهنویسی دارد به حضور و نقش زنان درشاهنامه نیز میپردازد.
مادری چون فرانک در تکاپوی نجات جان فریدون، مادری با خردمندی و شجاعت سیندخت، مهر وصف ناشدنی جریره، از خودگذشتگی و شهامت فرنگیس، تراژدی اندوهبار تهمینه و درایت کتایون آموزگار. نقش چشمگیر زنان شاهنامه، ما را در پی بردن به اهمیت حضور آنان آگاهتر میسازد و با دیدگاهی فراختر فرهنگ ایرانی مورد پژوهش قرار میگیرد که از روزگار کهن زنانِ عصر باستانی، خردمند، دوراندیش و مهربان، در کنار مردان با شجاعت و رشادت همگام بودند.
در شاهنامه فردوسی به شاه بانوانی برمیخوریم که دادگرند و آبادگر و اگر هم این دو ویژگی را دارا نباشند، خردمند و وفادار هستند. مانند منیژه، سیندخت، کتایون، رودابه، گردآفرید، تهمینه، فرنگیس، فرانک، جریره، شیرین، همای، آزرمیدخت و گردیه. نام گردیه، در داستانهای ملی ایران و شاهنامه آمده است. او خواهر بهرام چوبین، همسر خسرو پرویز و همچنین مادر جوانشیر پسر خسرو پرویز است. جوانشیر در دوران هرج و مرج بعد از کشته شدن خسرو، مدت کوتاهی سلطنت کرد. گردیه پس از برادرش، فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد، آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادر در جنگ تن به تن با «تور» فرمانده نیروی خاغان چین، او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.
در این نوشتار به کتاب «گردیه بیباک زن شاهنامه فردوسی» پژوهش دکتر نصرت صفینیا پرداختهایم که از سوی انتشارات هورآفرید منتشر شده است. این اثر با پرداختن به دیدگاههای پژوهشگران، به بررسی حضور و نقش زنان درشاهنامه فردوسی میپردازد. در واقع این نوشتار سعی در آن دارد که اندیشه فردوسی و احترام آگاهانه او را به زنان بیان کند.
شاهنامه دفتر پرارج فرهنگ ایران باستان، زندگی فردوسی، چکیده داستان گردیه، گریختن خسرو به روم و کشته شدن پدرش هرمزدشاه، ویرانی شهرری، ویژگیهای گردیه، شناخت گردیه و داستان گردیه از شاهنامه بخشهای کتاب «گردیه بیباک زن شاهنامه فردوسی» را دربردارد. گردیه برای حکمت، جنگآوری و نقش حماسی تاریخی خود از زنان جنگآور و مطرح در حماسهی ملی ما است. روایت او، پیش از راه یافتن به حماسه منظوم، به نثر در قصه بهرام چوبین آمده است. این قصه، از روایتهای دوران ساسانیان بوده است.
گردیه، زنی حکیم و جنگآور، خواهر بهرام چوبین یکی از بزرگترین سرداران عصر ساسانی بوده است. آنها فرزندان بهرام پورگشنسب بودند که از مردم ری و پدربرپدرمه مرزبان و فرمانروای آن سامان بودهاند. بهرام چوبین خود را از تبار آرش کمانگیر و خاندانهای پارتی میدانست و به این موضوع سخت باور داشت. گردیه از زیبایی بسیاری برخوردار بوده است. داستان گردیه در شاهنامه فردوسی در بخش پادشاهی هرمز و خسرو پرویز ساسانی و به هنگام شورش بهرام چوبین آمده است. این زن زیبا و بلندپایه، در یکی از پیچیدهترین و دشوارترین دورههای تاریخی که همانا شورش بهرام چوبین علیه سلطنت ساسانیان باشد، وارد جریان تاریخی-حماسی شاهنامه میشود.
بهرام چوبین از دودمان بزرگ مهران یکی از دودمانهای هفتگانه ممتاز ایران بود که دودمان ساسانی هم یکی از آنها بود. آیین کهن ایرانیان چنین بود که از زمان اردشیر بنیانگذار دودمان ساسانی، وی خاندانهای بزرگ اشکانی را که هر یک در بخشی از سرزمین فرمانروایی کرده و خود را شاه میخواندهاند به فرمانبرداری خود واداشت و به این ترتیب خود شاه شاهان یا شهنشاه نامیده شد. این فرهنگ چنان ریشهای استوار داشت که در دوران اسلامی هم بیشتر فرمانرواییها از سوی افرادی بود که از درون همین دودمانهای کهن ایرانی برخاسته بودند.
هرمز، فرزند انوشیروان خاندانهایی را که پشتیبان و سازندگان شاهنشاهی ساسانی بودند از خود رنجاند و با از میان برداشتن بزرگمردان کاردان دوران انوشیروان دولت خود و کشور را از وجود مردان آگاه و با تدبیری که سالها در کنار پدرش تجربهها اندوخته بودند و سرمایهای گرانبها در اداره مملکت به شمار میرفتند، محروم ساخت. دیگران را نیز بدگمان و بیمناک کرد که شاید خود از آنها بیم داشت. طبری میگوید: «او گرایشی جز به برکشیدن مردم فرومایه و رساندن آنها به مقامهای بلند نداشت. بسیاری از بزرگان را به زندان افکند، یا از میان برداشت و بهویژه سواران که رکن اصلی نیروی رزمنده سپاه ایران بیتوجهی و بیمهری نشان میداد.
هرمز کشوری را که چنان به سامان و شکوهمند از پدرش خسرو انوشیروان به ارث برده بود، چنین آشفته و نابسامان برای پسرش خسروپرویز به ارث گذاشت. بنابراین در چنین آشفتگی بود که بهرام به خود حق میداد که بر تخت شاهی نشیند و سلطنت را از دودمان ساسانی به خود و دودمان خویش منتقل سازد و این کاری بود که پس از ورود به تیسفون به آن دست زد هر چند همه بزرگان چنانکه از شاهنامه فردوسی هم برمیآید با او همداستان نبودند. بهرام چوبین یکی از شخصیتهای محبوب در ادب شفاهی و مکتوب ایران و تاریخ واقعی آن دوران بوده است و نشانی مشخص از شخصیت زیبای او در دست نیست، بازتاب درخشش گوهر آن همچنان ملموس است.
داستان بهرام چوبین در همان دوران زبانزد خاص و عام بود و دهان به دهان میگشت. سرداری نه از تخمه ساسانیان، سر به نافرمانی برداشته، هوای پادشاهای در سر پرورانده و با این کار خود و پی آمدهای آن، آتش انقلابی را شعلهور ساخته که به نابودی یک شاه (هرمز) انجامیده و شاه دیگری (خسرو پرویز) را به ترک تاج و تخت و فرار از کشور واداشته که جز با کمک سپاهیان بیگانه (رومیها) موفق به باز پس گرفتن تاج و تخت خود نمیشود. چنین سرداری در نظر مردم همروزگارش فردی عادی به شمار نمیرفته و به جز اخباری که در تاریخها از زبان کسانی که او را فردی نافرمان و تبهکار شمردهاند داستانهایی هم درباره او از زبان مردم و کسانی که او را به دیده یک قهرمان مینگریستهاند، نقل شده است و کتابی جداگانه با نام «بهرام چوبیننامه» فراهم آمده است.
این کتاب چنان پرآوازه بوده است که به گفته ابنندیم در همان سده اول از فارسی به عربی ترجمه شده است. بیهقی در کتاب «المحاسن والمساوی» آورده است که چون کشور بر خسرو راست شد و آنچه میان او و بهرام چوبین پیش آمده بود به پایان رسید، دستور داد تا تمام آن جنگها و رویدادها را از آغاز تا انجام بنویسند. چون نوشته شد خسرو دیباچه آن را نپسندید و یکی از دبیران آن را دوباره نوشت و این نبشته پرویز را خوش آمد.
بیگفتوگو این نوشته با کتاب «بهرام چوبینامه» تفاوت بسیار داشته است. پرویز او را فردی عاصی، خائن، گنهکار، بداندیش، بدگوهر و شومپی خوانده است ولی در کتاب «بهرام چوبیننامه» او مردی است دلیر و باتدبیر، دارای روشهای نیک و منش ستودنی و قهرمانی است همچون دیگر قهرمانهای تاریخ ایران... اما در تاریخ، این دوران شایسته بررسی است. بررسی از آن رو که این قهرمان با قهرمانهای دیگر تاریخ ایران که نمونه بارز آنها رستم پهلوان باستانی این سرزمین است، همانند نیست.
پهلوانان نمونه ایرانزمین، همه توش و توان و هوش و تدبیر خود را در پشتیبانی از شاه و تاج و تخت که آن هم رمز قدرت و شوکت ایران شناخته میشده است برای نگهداشت سرزمین در برابر دشمنان، به کار میبردهاند و برای دفاع از این مرز و بوم میجنگیدهاند، ولی بهرام چوبین چنین نبوده است. او هرچند با دشمنان ایران و برای دفاع از این مرز و بوم جنگیده ولی نه در حمایت از تاج و تخت که به قصد برانداختن دودمان شاهی آنها و انتقال آن به خاندان خود بوده است.
اما مردم عادی ایران که داستانهای بهرام چوبین را روایت میکردهاند او را نه مردی زشتکار حق ناشناس بلکه قهرمانی شایسته و ستودنی شناختهاند و چنین برمیآید که شایستگی او را کمتر از خسروپرویز نمیدانستهاند. امروز اثری از اصل داستان و کتاب بهرام چوبیننامه و ترجمه عربی آن در دست نیست اما بخشهایی از آن کم و بیش در برگرفتههای تاریخی فارسی و عربی آورده شده است.
فردوسی یا گردآورندگان شاهنامه به جز تاریخ رسمی و خداینامه، این داستان بهرام چوبین را هم در اختیار داشتهاند. چنان که داستان دلاوریهای او در ترکستان چین و داستانی که طبری از تیراندازی او نقل کرده که در کشور ایران سه تیر از سه کس به نام است: «یکی تیر آرش در جنگ منوچهر با فراسیاب، و دیگر تیر سوخرا در جنگ با ترکان و سوم تیر بهرام چوبین.»
کتاب «گردیه بیباک زن شاهنامه فردوسی» پژوهش نصرت صفینیا در 128 صفحه با بهای 15 هزار تومان از سوی نشر هورآفرید منتشر شده است.
نظر شما