اختصاص ارز 4200 تومانی برای واردات کاغذ، بدین معناست که حتی کاغذ، از گوشت قرمز نیز پیشی گرفته و به زبان سادهتر و بهتر کاغذ یارانه دریافت میکند، در حالی که گوشت وارداتی شامل ارز نیمایی میشود.
اختصاص ارز 4200 تومانی برای واردات کاغذ، بدین معناست که حتی کاغذ، از گوشت قرمز نیز پیشی گرفته و به زبان سادهتر و بهتر کاغذ یارانه دریافت میکند، در حالی که گوشت وارداتی شامل ارز نیمایی میشود. بازگشت یارانه به کاغذ، آن هم پس از قریب به 15 سال، آیا شگفتآور نیست؟ بد نیست نگاهی به چگونگی حذف یارانه کاغذ بیندازیم و آنگاه به بحث امروز، ادامه دهیم.
در اوایل دولت نهم، تعدادی از ناشران پُرکار، بر این عقیده بودند که یارانه تعلق گرفته به کاغذ، اسباب فساد را فراهم آورده و «ناشران گلخانهای» از این فرصت استفاده کرده و با دریافت کاغذ و فروش آن در بازار آزاد، به ثروت و مکنت رسیده و باید این بساط جمع شود و چنین هم شد. فرمول ارائه شده از سوی این ناشران، چنین بود که مبلغ یارانه کاغذ به خرید کتاب برای کتابخانههای عمومی سراسر کشور اختصاص یابد و بماند گزینش و خرید کتاب که بعضاً بودند افرادی از طیف همین ناشران، که در کمیته گزینش و خرید حضور داشتند و با اعمال نظر آنها، فلان کتاب، در شمارگان فلان خریده میشد و بیسار کتاب، اصلاً دیده نمیشد، تا شامل لطف خرید کتاب شود و این شائبه همواره وجود داشت که، کتابهای این دسته از ناشران، بیشتر شامل الطاف خرید میشوند، آنها اظهار میداشتند: اصلا در مورد کتابهای خودشان نظر ندادهاند و دیگر اعضای این کمیته نسبت به خرید کتابهای آنان نظر دادهاند و در این میان، سؤال نان قرضدادن نیز به وجود میآمد.
یارانه کاغذ حذف شد، اما خرید کتاب هرگز سروسامان نگرفت و ظاهراً فساد و ناشران گلخانهای با هم راهی دیار عدم شدند، اما دو رهاورد نیز داشت: گرانی کتاب و افت تدریجی شمارگان کتاب؛ امری که تا به امروز نه تنها روندش کُند نشده، بلکه اگر کتابی در پانصد نسخه به چاپ رسد، باعث بسی شوق و شعف میشود و قیمت صفحهای 200 تومان، نور علی نور میشود و باید از خوشحالی غش و ضعف کرد!
در روزگار خاکستری یارانه کاغذ، موضوع شمارش کتاب در صحافی، از اهم کارهای وزارت ارشاد بود و بماند انواع و اقسام ترفندها، از جمله تغییر فرم اول کتابهای انباری، مثلاً برای چاپ دوم و کارهایی از این دست، اما هرچه بود، نه شمارگان کتاب به این قلت افتاده بود و نه قیمت آن، سر به فلک میکشید و تیراژ کتابها معقول بودند، اما در روزگار کاملاً سفید و براق و نورانی حذف سوبسید، چنان قحطسالی شد اندر کتاب، که یاران فراموش کردند، خرید و خواندن کتاب را!
نگارنده نیز با انواع و اقسام یارانه مخالف بوده و هستم و اختصاص 45500 تومان یارانه ماهیانه را حداقل در عرصه شهرهای دارای امکانات، به عموم مردم، فقط باعث تنبلی و اسراف میدانم و با آن مخالفم، اما آن هموطن سیستانی محروم و هرمزگانی بیکار و بدون درآمد و گیلانی بیمار و ناتوان و فلان زن سرپرست خانواده را میتوانیم از این یارانه محروم کنیم و بگوییم: آنها گلخانهای تربیت میشوند و باید یارانه را قطع کرد؟
آمار بگیریم، بعد از قطع داوطلبانه یارانه کاغذ، چه تعداد کتابفروش در شهر و شهرستانهای دور و نزدیک از بین رفتند؟ در تهران به چه اندازه؟
انگار و ظاهراً سوبسید به کاغذی بازگشته است. آیا بساط بازار آزاد کاغذ دوباره راه میافتد؟ شمارش کتاب در صحافیها چطور؟ ناشران گلخانهای آیا دوباره جان میگیرند؟ و آیا بعد از چندی ناشرانی پیدا میشوند و داوطلبانه از دولت وقت خواهند خواست که یارانه را حذف کند و اصلاً میتوانیم، بگوییم: ارز 4200 تومانی، به معنای اختصاص یارانه به کاغذ است و اصلاً این کار تداوم خواهد داشت و ادامه پیدا خواهد کرد؟
در سالهای 92 ـ 91 و 1397 شاهد رشد دویست تا سیصد درصدی ارز بودیم و فشار مضاعفی را بر اقشار ضعیف جامعه تحمیل کرد و یادمان باشد: قشر کتابخوان، طبقه میانه، و رو به پایین است و همین فشارها، باعث شده تا شمارگان کتاب، و ایضاً کتابفروشیها، روز به روز تحلیل بروند.
تجربه حذف یارانه کاغذ را به عینه مشاهده کردهایم. صلاح نیست تمامی دهکهای جامعه، یارانه نقدی دریافت دارند و به صرفه و صلاح کشور و فرهنگ کار نیست به تمامی کالاها، سوبسید بدهیم، اما میتوانیم دهکهای ذیحق و مستحق را نادیده بگیریم؟
حذف تام و تمام سوبسید کاغذ، در تمامی ابعاد، این خاصیت را داشت که به بسط و توسعه کتابنخوانها، دامن بزند و اقشار کتابخوان را نیز از کتاب دور کند و در همین نمایشگاه سیویکم، شاهد بودیم که برای 150 هزار تومان بن کتاب، تا چه اندازه سر و دست میشکستند و این یعنی، باید به عدهای یارانه داد و نباید همگان را به یک چوب راند.
پیشنهاد دهندگان حذف کامل یارانه کاغذ، آیا میتوانند منکر ریزش شمارگان کتاب و تعداد کتابخوانها و کتابفروشیها شوند؟
هرکاری را انجام دهیم، فواید و مضراتی دارد و باید در دو کفه ترازو آن را سنجید و قضاوت کرد. باید به صورت نسبی عمل کرد، هرچند که باز هم حرف و حدیث وجود داشته و به وجود خواهد آمد. قدما میگفتند: کاری کنید که نه سیخ بسوزد، نه کباب. نمیشود به ریال حقوق و مزایا دریافت کرد و شامل بالا و پایین رفتن نرخ ارز و دلار شد. حالا که زندگی ما و اقتصاد کشور، متأسفانه و یا به هر دلیل دیگری، مجبور است این نوسانها را تحمل کند، مطمئن باشید، اولین کالایی که از سبد خرید مردم حذف میشود، کتاب است و حلقههای مربوط به آن نیز بیکار خواهند شد. چاپخانه، لیتوگراف، حروفچین، صحاف، و کتابفروش.
سری به کتابفروشیهای خیابان ناصرخسرو بزنید، تا دریابید بیشتر به شهر ارواح شبیه است تا جایی که روزگاری، هزاران نفر برای خرید کتاب، به آنجا رجوع میکردند.
سوبسید آفات و زیانهایی در پی داشت و حذف کامل آن نیز، به زدایش فرهنگ کتابخوانی کمک کرد. سبک و سنگین بنماییم، آنگاه حکم صادر کنیم. امروز ارز 4200 تومانی شامل کاغذ شده است. آیا دوستان ناشر پرکار، قیمت واقعی کاغذ دریافتی را در پشت جلد کتابهای خود لحاظ خواهند کرد؟ نگارنده نیک به یاد دارم، در دهه هفتاد، بودند ناشرانی که کاغذ یارانهای میگرفتند و هر ماه قیمت پشت جلد کتاب خود را تغییر میدادند. کاری که در روزگار ما نیز به فراوانی صورت میگیرد. این کار نامش در روزگار دریافت یارانه چه بود؟ در این روزگار باید با چه نامی صدایش بزنیم؟
نظر شما