موضوع «سگها و استخوانهای مادرم» از تجاوز، عشق، مرگ و قساوت قلب است. حوزه جغرافیایی این نمایشنامه در بالکان و اتفاقات پس از جنگ بالکان است. روایت هم زمان از زبان سه زن و چهار مرد بازگو میشود، هرکدام به طور فشرده و کوتاه برههای از زندگی تا مرگ خود را بیان میکنند. زمان مدام در رفتوآمد است و قصه بین گذشته، حال و آینده میگردد.
مژگان خالقی در گفتوگو با ایبنا درباره علت انتخاب موضوع جنگ برای نگارش نمایشنامه خود گفت: جنگ برای من یک مسئله همیشگی است؛ در ابتدا قصد داشتم درباره جنگ ایران بنویسم منتها همیشه نوشتن واقعیت در سرزمینی که زندگی میکنی دشوار است. با شناختی که از خودم دارم مطمئن بودم اگر درباره جنگ ایران مینوشتم آن نمایشنامه هرگز منتشر نمیشد یا اجازه اجرا نمیگرفت. در نتیجه تصمیم گرفتم این سرزمین را به جای دیگری ببرم و فارغ از این که بخواهم خط قرمزی را رد کنم بتوانم بنویسم.
او درباره علت انتخاب جنگ بالکان اظهار کرد: من درباره جنگهای مختلف تحقیق کرده بودم و با مشورتی که با محمد چرمشیر داشتم به این نتیجه رسیدیم در حوزه بالکان کار کنیم. چرمشير در نگارش این دو نمایشنامه بسیار به من کمک کرد. انتخاب جنگ بالکان چند دلیل دارد، یکی این که جنگ بسیار هولناکی است؛ همچنین تازه است و حدود سی سال پیش رخ داده است، این نزدیکی زمانی به گونهای دلهرهآور است. در نتیجه شروع کردم به تحقیق درباره جنگ بالکان و تمام کتابهایی را که در این زمینه و جنگ بوسنی نوشته شده است مطالعه کردم، تمام مشاهدات دادگاه لاهه را خواندم و به این نتیجه رسیدم که اطلاعاتم به اندازهای تکمیل شده است که بتوانم درباره جنگ بالکان بنویسم.
وی افزود: باتوجه به این که نتوانسته بودم درباره جنگ ایران بنویسم، هنگام نوشتن این نمایشنامه به این نتیجه رسیدم که این اثر جغرافیا محور نباشد، در نتیجه این نمایشنامه فضایی انتزاعی دارد و باید بگویم جنگ بالکان دستمایهای شد تا من به طور کلی درباره جنگ به معنی مطلق بنویسم که میتواند در هر سرزمینی اتفاق بیوفتد.
این بازیگر درباره اجرای این اثر بیان کرد: این نمایشنامه را اجرا نکردم چون اخیرا نوشتهام قرار است از تابستان پیش تولید آن را شروع کنیم و فکر میکنم آبان روی صحنه برود.
این کارگردان درباره زمان اجرای این نمایشنامه بیان کرد: خیلی طرفدار کارهای کلاسیک به آن معنی یا آثاری که روایت خطی مشخصی دارد نیستم. آثار اینچنینی را مطالعه کردم و بعد از این هم خواهم خواند. به شدت زندگی ذهنی و درونی فعالی دارم، به همین دلیل فضای کارهایم هم تقریبا به این سمت رفته است. درواقع به این نتیجه رسیدم ساختار متقاطعی برای کارهایم انتخاب کنم و از ساختار روایی استاندارد مشخص که همیشه به آن عادت کردهایم فاصله بگیرم. یعنی همان روحیه تجربی و اکسپریمنتالی که در کارگردانی دارم به من کمک کرد که در نوشتن از آن شکل مرسوم موزهای فاصله بگیرم و یک روایت تازهای بنویسم.
صحنهای از نمایش «بیوه سفید، بیوه سیاه»
نمایشنامه دیگر این کتاب «بیوه سفید، بیوه سیاه» یک شخصیت دارد، زنی افغان که با تکگویی داستان زندگی خود را روایت میکند. در این نمایشنامه نیز شاهد نوعی زمانپریشی هستیم که داستان هم در زمان گذشته روایت میشود و هم قصهای از آینده میگوید. جسته و گریخته اطلاعاتی هم از حال میدهد. در بخشی از این نمایشنامه شاهد تلاش نویسنده برای استفاده از زبان افغانستانی هستیم و موضوع «بیوه سفید، بیوه سیاه» حول محور عشق، ازدواج و اجبار میچرخد.
خالقی درباره نوشتن از افغانها در نمایشنامه دوم این کتاب «بیوه سفید، بیوه سیاه» نیز گفت: اگر در این کشور بسیار زیبا با مردم شریف و مهربان جنگ نبود، موقعیت بسیار بالایی داشت؛ ولی متاسفانه جنگ موقعیت این کشور را از هر جهتی ویران کرد. من عاشق سرزمین افغانستان هستم، به فرهنگ، موسیقی و ادبیات این کشور علاقه دارم. حوادثی که در این کشور رخ میدهد را دنبال میکنم و همیشه دغدغههای آنها دغدغههای من بود. این امر سبب شد سراغ نوشتن نمایشنامهای با موضوع افغانستانی بروم و از دختری بنویسم که در این سرزمین زندگی میکند.
این نمایشنامهنویس درباره ساختار این اثر اظهار کرد: در این اثر همانند نمایشنامه قبلی سعی کردم با روایت بازی کنم. شاید مهمترین ویژگی شکل روایی این است که خیال مخاطب را راحت میکنم؛ یعنی اطلاعاتی که لازم دارد را به او میدهم. این نمایشنامه این چنین شروع میشود که من دختری هستم که پنج سال دیگر کشته میشوم. در این جا دیگر چگونگی مهم است نه چرایی. شاید در نوشتن این اثر تحت تاثیر «مسافران» بهرام بیضایی بودم؛ بیضایی در این نمایشنامه از این جمله استفاده کرده است که ما میمیریم.
وی افزود: تلاش میکنم در نمایشنامهها ذهن مخاطب را درگیر کنم و مخاطب روایت را کنار هم بچیند. سعی میکنم اتفاق اولیهای که به مخاطب میدهم اهمیت داشته باشد تا او را در ادامه همراه کنم. در قسمتهای بعدی اشخاص را معرفی میکنم و اطلاعات دیگری به او میدهم. فضای هردوی این نمایشنامهها قصهای زنانه است و اجرای نمایشنامه «بیوه سفید، بیوه سیاه» بازخورد خوبی از سوی مخاطبان به همراه داشت.
نشر نیماژ نمایشنامه «سگها و استخوانهای مادرم و یک نمایشنامه دیگر» را در 52صفحه، 500نسخه و قیمت 12000تومان منتشر کرده است.
نظر شما