زهره سعیدی مولف کتاب، در این نشست با بیان اینکه کانت در دو حوزه عملی و نظری کار کرده است گفت: من در رساله دکتری خود روی کانت کار کردم و با توجه به گرایش فلسفه تطبیقی به دنبال مقایسه تطبیقی او با یکی از فلاسفه اسلامی بودم که به دلیل عدم تسلط کافی روی فلاسفه اسلامی از این کار منصرف شدم و با مشاوره دکتر جوادی تصمیم گرفتم این مقایسه را بین امام علی (ع) و کانت داشته باشم.
او ادامه داد: البته قصدم در این کار همانندسازی نبوده است. من فلسفه اخلاق کانت را با تكيه بر آثار كانت و توجه به برخی شارحان وی بررسی کرده و نشان دادم که او نظامي فلسفی عرضه كرده كه لازمه آن این است که با عقل و انسان شروع کند. اما امام علی (ع) با ایمان به خدا و جاودانگی نظام اخلاقیاش را آغاز میکند. بنابراین کانت و امام علی (ع) اگرچه نقطه شروع متفاوتی دارند، اما نقاط اشتراک زيادی دارند و در نهایت با به مقصد مشترکی ميرسند.
به گفته این مدرس دانشگاه، از نگاه کانت، خیر اعلا نتیجه ضروری اخلاق است بدین معنی که اخلاق ضرورتا منتهی به خیر اعلا میشود و خير اعلا منجر به ایمان دینی میشود. در واقع كانت از اخلاق، خدا و جاودانگی را استنتاج ميكند. بدين معنا كه با توجه به اينكه یکی از مولفههای خیر اعلا فضیلت است، اما هيچ انسانی در هيچ برههای از زمان نمیتواند ادعا كند كه همه کارهایش اخلاقی است و هميشه مطابق با اخلاق رفتار كرده است، در نتیجه باید جاودانه شویم تا این فضیلت استمرار یابد و پس از مرگ به تکامل برسیم و این گونه است که در اندیشه کانت جاودانگی خودش را نشان میدهد. از سوی دیگر انسان فضیلتمند ممکن است به سعادت شایسته خود در این دنیا نرسد بنابراین لازم است تا خداوند وجود داشته باشد تا انسان به سعادت شایسته خود برسد.
سعیدی با اشاره به اینکه در نگاه کانت، نتیجه ضروری خیر اعلا این است که منجر به جاودانگی و خدا شود، عنوان کرد: البته کانت میگوید به دنبال این نیست که جاودانگی و خدا را اثبات کند اما نتیجه ضروری اخلاق چنین ایجاب میکند. با اين حال شناختی نظری نسبت به خدا ايجاد نميشود لذا باب ایمان گشوده میشود البته در عین حال کسی هم میتواند ایمان نیاورد و در عين حال در نظام اخلاقی عقلانی مطابق اخلاق رفتار كند.
این محقق فلسفه با بیان اینکه امام علی (ع) و کانت در بيان غایت اخلاق با یکدیگر مشابه هستند گفت: برای آنها ارتقای انسانیت غایت اخلاق است و هر دو در خصوص رسیدن انسان به فضیلت و سعادت وجوه اشتراک دارند. بنابراین وجوه شباهت میان کانت و امام علی (ع) بسیار بیشتر از نقاط افتراق آنهاست. از نگاه امام علی (ع) ارتقای انسانیت منجر به سعادت دنیوی و اخروی میشود که این موضوع با توجه به گزارههایی که برخی مطرح میکنند که سعادت دنیوی اهمیتی ندارد قابل تامل است!
به گفته سعیدی، اما وجه تفاوت کانت با امام علی (ع) در این است که در اندیشه کانت، ارتباط و نیایش با خدا جایی ندارد و او عبادت را به اخلاق فرو میکاهد و هر عبادتي به غیر از اخلاق را توهم دینی صرف میداند اما در اخلاق امام علی (ع) بحث نیایش و ارتباط با خدا لازمه نظریه اخلاقی ايشان است.
او در بخش دیگری از سخنانش با تاکید بر رعایت اخلاق در نظام فکری امام علی(ع) یادآور شد: ایشان حتی در مواجهه با دشمن انسان را به رعایت اخلاقیات فرا میخواند و بنابراین اخلاق در نگاه ایشان جایگاه بسیار با اهمیتی دارد.
منوچهر صانعی دره بیدی نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به پشت جلد کتاب که تعریفی از عقل محض کانت ارائه کرده، خواستار ویراستاری مجدد آن شد و گفت: کانت عقلی را که پالوده از عناصر تجربی باشد عقل محض یا ناب میداند اما از نگاه او عقل عاری از تمایلات انسانی عقل تنهاست نه عقل محض! که به اشتباه در پشت جلد کتاب از واژه عقل محض برای عقل عاری از تمایلات انسانی استفاده شده است.
او با اشاره به اینکه سعیدی معنا و مفهوم کانت را به خوبی درک کرده است افزود: آنچه که نویسنده در کتاب درباره کانت نوشته منعکس کننده افکار و اندیشههای اوست اما کانت در فضای تفکر جدید مانند یک اقیانوس است و هر چه درباره او بنویسیم کم است. در ادبیات مغرب زمین نحلههای متعددی روی کانت در دانشگاههای مختلف کار کردند.
این استاد فلسفه در بخش دیگری از سخنانش درباره رابطه فلسفه اخلاق کانت با تفکر الهی سخن گفت و افزود: او یک فیلسوف در سنت غربی و اندیشههای رومی و یونانی است. از سوی دیگر کانت یک مسیحی متدین و متعصب است و فلسفه اخلاق کانت ویژگیاش داشتن تفکر الهی است. اما الوهیت او با توجه به آثارش در نقد اول، دوم و ... ادامه دارد.
به گفته صانعی دره بیدی، اولوهیت یا تفکر الهی در فرهنگ غربی از چهار مرحله عبور کرده است؛ نخستین مرحله به گزارش خداشناسی ارسطو برمیگردد که میگوید خدا محرک نامتحرک است. در اینجا یونانیان به نظریه خلقت خدا باور نداشتند بنابراین در نگاه ارسطو خدا موجودی است که جهان را به حرکت درآورده است.
او ادامه داد: مرحله دوم روایت از تفکر الهی ـ مسیحیت است. تفکر مسیحیت التقاطی از اندیشههای ایرانی، یونانی، یهودی و ... است و تفسیری که از الوهیت دارد با تفسیر ارسطویی آن متفاوت است. روایت سوم هم در فلسفه دکارت پیدا میشود. او به دنبال تبیین علی است و خدا برای او پشتوانه تعیین علی است.
این استاد فلسفه با اشاره به ایده خداوند کانت گفت: کانت ایده خداوند را در انتهای بستر تفکر عقلانی قرار میدهد و میگوید خدا ایدهآل عقل است بدین معنی که عقل برای رسیدن به خدا دستش خالی است اما تمایل رسیدن به آن دارد. کانت تمام ویژگیهای انسان رو به ترقی که در پرتو ارزشهای اخلاقی از گناه پاک میشود را بیان میکند و میگوید انسان در طول تاریخ از خدا جدا شده و در پایان تاریخ به خدا میرسد اما این بدین معنی است که انسان به مقام الاهیت میرسد.
صانعی دره بیدی در پایان گفت: کانت دین را به دو بخش دین پرستش و دین عقلانی تقسیم میکند و میگوید دوره دین پرستش تمام شده و دین عقلانی از زمان کانت شروع شده است.
رضا ماحوزی نیز که در این نشست نتوانست حضور پیدا کند در پیامی مکتوب درباره این کتاب گفت: کتاب دکتر سعیدی همان گونه که در مقدمه خودم بر این کتاب نیز آوردهام کتابی است خواندنی، عمیق و چند وجهی. این کتاب تلاش می کند در بخش مربوط به کانت، دیدگاههای این فیلسوف در بعد اخلاق عقلانی را از صرف ملاحظات اخلاقی فراتر برده و آن را در سپهر فرهنگ و تاریخ و روابط بینالملل مورد مطالعه قرار دهد.
او افزود: با این توضیح که سعیدی تلاش داشته زمینههای اجرایی شدن دیدگاه کانت در عرصه اخلاق را در دو ساحت نظری (فلسفه اخلاق) و نظری ـ عملی (فلسفه فرهنگ و سیاست) بررسی کند؛ کاری که خود کانت نیز با اعطای دو معنا و دو سطح به مفهوم خیر اعلا انجام داد با این توضیح که وی یکبار خیر اعلا را به عنوان ایدهای نظری و ایده آلی فلسفی و غایتی که تاریخ و فلسفه بدان نظر دارد مطرح کرد و بار دیگر خیر اعلا را در ارتباط با معنای نخست، برای رتق و فتق امور عملی فرهنگ و تمدن از قبیل تشکیل جامعه مدنی، وضع مقررات ارتباطی میان شهروندان و دولتها و ملتها و به تبع آنها، صلح پایدار و توسعه آموزش مطرح کرد.
به گفته ماحوزی، از این جهت کتاب سعیدی کتابی است موفق. اما برای وجه رقیب یا شخصیتی که قرار است با وی گفتگویی صورت بگیرد، چنین زمینه و سفرهای گشوده نشده است. به این معنا که عقلانیت اخلاقی مورد توجه مولف در نهج البلاغه که عرف عام آن را کتابی دینی میشناسد تا فلسفی، به اندازهای که بر عقلانیت اخلاقی کانت تشریح نشده است. نه به این معنا که عقلانیت چنین نظریهای نشان داده نشده است بلکه به این معنا که مؤلف آنگونه که نظریه کانت را در سپهر فرهنگ و تاریخ و آموزش و صلح میان ملتها و دولتها مطرح کرده است، نظریه اخلاق امام علی را تشریح نکرده است. از این نظر شاید در برخی از موارد امکان مقایسه و گفتگوی انتقادی میان کانت و امام علی و یا مولف با این دو برقرار نشده است.
نظر شما