این رمان شرح بیست روزِ نخست تلاش گرگوری سیمپسون برای ترک سیگار پس از کشیدن بیست نخ سیگار در روز به مدت ده سال است.
مترج در پیشگفتار رمان به معرفی مختصری از نویسنده و اثرش میپردازد که به شرح زیر است:
«ریچارد بیرد، نویسنده معاصر انگلیسی و متولد 1967، در دانشگاه کمبریج تحصیل کرده و در شهرهایی چون توکیو، پاریس، هنگکنگ و استراسبورگ اقامت داشته است. از بیرد تاکنون چهار رمان و چند اثر غیرداستانی منتشر شده است. کتاب حاضر نخستین رمان ریچارد بیرد است که در سال 1996 منتشر شده. بیرد در اغلب رمانهای خود تحتتاثیر آموزههای گروه اولیپو (کارگاه ادبیات بالقوه) قرار دارد.
در سال 1960 ریمون کنو و فرانسوالو لیونه گروه اولیپو را در پاریس پایهگذاری کردند، برمبنای تحمیل محدودیتهای اختیاری خودخواسته به نویسنده با هدف دستیابی به فرمها و الگوهای بدیع نوشتاری. ریمون کنو در مقالهای تحت عنوان «ادبیات بالقوه»، هدف اعضای اولیپو را «پیشنهاد ساختارهای جدیدی به نویسندگان» میخواند، ساختارهایی که هرچند ظاهری مکانیکی و مصنوعی دارند، در نهایت به جهتدهی خلاقیت نویسنده میانجامند. کنو در جایی دیگر، اعضای اولیپو را به موشهایی تشبیه میکند در تلاش برای فرار از هزارتویی که خودساختهاند. از معروفترین آثار اولیپویی میتوان به رمان یک ناپدیدشدگی نوشته ژرژ پرک اشاره کرد که بدون استفاده از حرف e (پربسامدترین حرف در زبان فرانسه) نوشته شده است.
بیرد هم در رمان خود برای ایجاد الگویی مشابه ذهن فردِ معتاد به سیگار، به محدودیتهای ساختاری و خوخواسته اولیپویی متوسل میشود. این رمان شرح بیست روزِ نخست تلاش گرگوری سیمپسون برای ترک سیگار پس از کشیدن بیست نخ سیگار در روز به مدت ده سال است. راوی تصمیم میگیرد هر بار که هوس سیگار میکند با نوشتن دستهای خود را مشغول نگه دارد و چون گرگوری تنها مواقعی که هوس سیگار میکند دست به قلم میبرد، هرچیری که مینویسد در نهایت به سیگار ارتباط پیدا میکند. به گفته بیرد، این محدودیتهای مضمونی و نیز بازیای فرمال با عدد بیست، در نهایت بازتابی از محدودیتهای مشابهی است که اعتیاد به سیگار بر رزندگی فرد سیگاری تحمیل میکند.
از دیگر آثار ریچارد بیرد میتوان به رمانهای دمشق (1998)، کارتونیست (2000) و استخوانهای خشکیده (2004) اشاره کرد.»
بخشی از متن کتاب: تنها چیز کشیدنی موجود در خانه همان سیگاری بود که آن بار از جولین گرفته بودم. آن را در جعبه ابزار فلزی اندازهگیری هلیکساَم گذاشته بودم، بین دو جفت پرگار و کنار مدادهای نوکتیز اچبی. چمدانهایم را باز کرده بودم و جولین اشتباه میکرد، چون به جای ترحم به خود تنها جوراب و شلوار و تیشرت و پولوور، رمانهای جلد مقوایی و یک زیرسیگاری کارج، جامدادی هلیکس و یک جفت کتانی در آنها پیدا کردم. هنوز هیچکدامشان را بیرون نچیده بودم چون راهی نیویورک بودم: حداکثر تا دو هفته دیگر. در این میان، لباسها همهجا پخشوپلا بود، نیمی بیرون و نیمی درون چمدانهای درباز.
«بیست» رمان [ترک] سیگار، اثر ریچارد بیرد با ترجمه نیما ملکمحمدی در 311 صفحه با تیراژ 1000 نسخه به بهای 47هزار تومان از سوی نشر چشمه راهی بازار کتاب شد.
نظر شما