منصوره جعفری و شیرین بدرلو، دو نویسندهای هستند که به همراه سیمین بدرلو تصویرگر، «کافه قصه» را میچرخانند؛ از خرید مواد اولیه کافه گرفته تا برنامهریزی برای برگزاری نشستهای کتابی و فرهنگی، کار هر روز آنهاست. شاید به نظر ساده بیاید اما از آنجا که جلسات نقد و بررسی کتاب و نمایشنامهخوانی و داستانخوانی در کافه قصه به صورت مرتب برگزار میشود، کار آنها چندان هم ساده نیست.
شیرین بدرلو درباره تصمیم گروه سهنفرهشان برای شروع به کار کافه به خبرنگار ایبنا میگوید: فکر تاسیس کافه از جمعهای داستانی ما شکل گرفت. دلمان میخواست برای این دورهمیها که مهمترین اصل آن تشکیل جلسات متناوب و همیشگی بود، مکانی دلنشین و همیشگی درست کنیم.
منصوره جعفری در ادامهی حرفهای بدرلو میگوید: فلسفه شکلگیری کافهها از قدیم به همان دورهمیهای شبانه دور آتش و قصه گفتن برمیگردد. فلسفه قصه گفتن هم نیاز انسان به بازسازی دوباره زندگی است، برای معنا بخشیدن به آن. از کنار هم گذاشتن جمع این آدمها و نیازهایشان به بیان دوباره زندگی با واژهها، رسیدیم به «کافه قصه».
سیمین بدرلو هم در این رابطه میگوید: با اینکه در ایران هنوز کافهها به آن معنای اصلی خود نرسیدهاند و بیشتر جنبه تفریحی و تجملاتی دارند، ولی ما با نگاهی که دنبال کردیم، توانستیم افراد زیادی را در کافه دور هم جمع کنیم. از آدمهایی که برای تمرین زبان دور هم جمع میشوند، تا داستاننویسان و هنرمندانی که برای خواندن داستانهایشان به اینجا میآیند.
او در ادامه میگوید: یکی از مهمترین اتفاقانی که اینجا شکل گرفت، نقد و بررسی کتابها و صحبت کردن درباره داستانهای کوتاه نویسندگان اصفهانی مانند آقای محمد کلباسی و آقای صادقی با حضور استاد جمشید خانیان بود، یا جلسات نمایشنامهخوانی با حضور سعید محسنی؛ چرا که یکی از اهداف بلندمدت ما ایجاد علاقه در نسل جدید به رمان و داستان است. در روز نوجوان جمعی از بچههای خانه نوجوان اینجا دور هم جمع شدند و در مورد تصویرگری کتابها با خانم سیمین بدرلو به گپ و گفت پرداختند.
بدرلو درباره واکنش توریستها به کافه قصه هم میگوید: عکسهای روی دیوار کافه برای توریستها بسیار جذاب است و خیلی از آنها، از تعداد زیاد مشاهیر فرهنگی اصفهان شگفتزده میشوند. آنها زمانی که متوجه میشوند که این کافه را خانمهای نویسنده و یک تصویرگر با هم اداره میکنند، هیجانزده میشوند و شروع به گفتوگو درباره کار ما و چگونگی راهاندازی کافه میکنند و ابراز علاقه زیادی از خودشان نشان میدهند. خیلی از توریستها اسم نویسندگان خانم را که عکس آنها روی دیوار کافه است، از ما میپرسند تو دنبال داستانهای آنها میگردند.
او همچنین درباره برنامههایی که تا به حال در این کافه از ابتدای بازگشایی آن در مرداد 97 برگزار شده است، میگوید: ما از ابتدا جلسات داستانخوانی توسط نویسندگان و نقد و بررسی چند داستان داشتیم و آقای محسن رهنما نمایشنامه «لیدی در شب مکبث» را خواند و گفتوگو درباره این نمایشنامه با حضور جمشید خانیان برگزار شد و آقای سعید محسنی هم فصل اول رمانش «برسد به دست لیلا حاتمی» را خواند. سیاوش گلشیری هم فصل اول رمان درحال نگارش خود را خواند و گفتوگو درباره داستان کوتاه «خواب خون» نوشته بهرام صادقی با حضور جمشید خانیان برگزار شد.
بدرلو میگوید: علاقهمندی به داستان در من بیشتر به بخش تصویری داستان برمیگردد، چون من زمانی که داستانی را میخوانم، همیشه در ذهنم شروع به تصویرسازی بخشهای مختلف و جذاب داستان میکنم و علاقه بیشتری به داستانهای کودکان و تصویرسازی آنها دارم.
از کافه قصه که بیرون میآیم به داستانهایی فکر میکنم که قرار است اینجا نوشته شود، به نویسندگانی که دور هم جمع میشوند تا از داستانها بگویند و از جوانانی که اینجا تصاویر اخوتها و گلشیری و دیگر نویسندگان اصفهانی را روی دیوار میبینند و علاقمند میشوند بیشتر دربارهشان بدانند و البته داستانهایشان را بخوانند.
نظر شما