کیت دو وال، نویسنده بریتانیایی-ایرلندیِ کتاب «نام من لئون است» در این مطلب از آثاری سخن میگوید که در زندگیاش تأثیرگذار بودهاند.
از او درباره آثاری که میخواند، دوست دارد، هدیه میدهد و ..... سؤال کردیم. خواندن پاسخهای این نویسنده بریتانیایی-ایرلندی خالی از لطف نیست:
کتابی که در حال حاضر میخوانم:
«لطفاً این بروشور را بخوانید» نوشته کارن هاولین که زندگی فردی را به صورت برعکس از آخر به اول روایت میکند. علاوه بر این «جیمز بالدوین: زندگی در آتش» نوشته بیل مولن را هم میخوانم که زندگینامه جدیدی از یکی از قهرمانان عصر حاضر است.
کتابی که زندگیام را تغییر داد:
هنوز هم کتابهایی را میخوانم که زندگیام را تغییر میدهند و امیدورام این روند همچنان ادامه داشته باشد. کتابهای کلاسیک را خیلی دوست دارم. به همین دلیل آثار نویسندگانی چون گراهام گرین، امیل زولا، و آرنولد بنت را خیلی دوست دارم. قبل از خواندن آثار کلاسیک هیچ علاقهای به کتاب خواندن نداشتم و اصلاً دوست نداشتم ادبیات را بفهمم.
کتابی که ای کاش من نوشته بودم:
«قلب چرخان» نوشته دونال رایان. وقتی این مجموعه داستان کوتاه را خواندم احساس کردم مال من است و من باید مینوشتمش.
کتابی که نتوانستم تا پایان بخوانم:
کتابهای زیادی را نتوانستم تا پایان بخوانم. البته تمام تلاشم را میکنم که همه آثار را تا پایان بخوانم. البته در مورد «بازار خودفروشی» نوشته ویلیام تاکری استثنا قائل شدم و ترجیح دادم فیلمش را ببینم. به نظرم خیلی قدیمی است و توصیفات زیادی دارد.
کتابی که اشکم را درآورد:
«بازمانده روز» نوشته گازوئو ایشیگورو. آخرین صفحات کتاب خیلی دردناک بود. در صفحات آخر فهمیدم چرا عنوان کتاب «بازمانده روز» است. تحمل نداشتم. کتاب را زود بستم چون دلم نمیخواستم با مرد داستان همراهی کنم.
کتابی که بر روی من تأثیر گذاشت:
«مادام بواری» نوشته گوستاو فلوبر. وقتی خواندمش فهمیدم چطور فقط یک جمله میتواند شما را وارد قلب و ذهن فردی کند.
کتابی که از نخواندنش شرمنده هستم:
«آبیترین چشم» نوشته تونی موریسون. البته چند سال پیش «دلبند» را خواندهام. موضوع کتاب را میدانستم و فیلمش را هم دیده بودم. فیلم و کتاب تفاوت زیادی داشتند. همه به من میگویند اولین کتاب موریسون یعنی «آبیترین چشم» بهترین اثر نویسنده است. امسال حتماً میخوانمش.
نظر شما