در این سخنرانی حسنلی با اشاره به جایگاه سعدی در زمانه خود و حضور بیوقفه او در همه دورههای پس از خود گفت: سعدی جهانگردی آزموده، پرورده و سرد و گرم چشيده است، كه پيرامون خود را همواره با چشمانی كاملاً باز و با درنگ انديشمندانه نگريسته و آموزههای او همهزمانی و همهمکانی شده است.
او همچنین با اشاره به گلستان سعدی گفت: گزارشهای سعدی از جامعه دوران خود، تنها گزارشی از سطح وقايع نيست، او در بسياری از اوقات سرشت آدميان را به خوبی شناخته و به شايستگی شناسانده است. شايد به همين دليل است كه سخن او به سادگی از مرزهای زبان فارسی درگذشته و بسياری از جهانيان را زير تأثير خود درآورده است. در گلستان، صورت و معنا به اندازه هم و متناسب با همديگرند. سعدی با نگارش گلستان خود، ثابت كرد كه میتوان سخن را به شيوايی آراست و از معنای راستين آن نكاست. بسياري از مطالبی كه در گلستان فراهم آمده، بازگويی همان دردها، آرزوها، آرمانها و گرفتاریهای مردم جامعه است، كه بيشتر آنها در همه زمانها گفتنی و شنيدنی مینمايد، اما مهمتر از آن، رفتاری است كه سعدی با زبان و امكانات نهفته در آن دارد. هماهنگی شايسته واژگانی، آرايش طبيعی كلام، موسيقی مناسب سخن و سادگی و روانی زبان، در جذابيت اين متن بسيار مؤثر واقع شدهاند. در بسياری اوقات، هنگام خواندن گلستان، خواننده چنان در معنای آن محو میشود، كه از زيبايیهای هنری كلام باز میماند.
مدیر مرکز حافظشناسی با مقایسه کوتاه سعدی و حافظ در غزلسرایی گفت: شعر سعدی مثل شيشه و شعر حافظ همچون آينه است. شعر سعدی مثل شيشهای زلال، شفاف و روشن است. مثل ويترين بسيار زيبايی كه چهره سعدی در آن سوی اين ويترين، فريبا، زيبا و دلربا ديده میشود. اما شعر حافظ همچون آينهای بلند و تمام قد است، كه حافظ پشت آن پنهان شده است. از همين رو، ما وقتی در اين آينه نگاه میكنيم، پيش از آن كه حافظ را ببينيم، چهره خودمان را در آن میبينيم.
وی در ادامه و در مقایسهای دیگر گفت: غزل سعدی به آرامگاه حافظ بسيار شبيه است. اما غزل حافظ هيچ شباهتی به آرامگاه سعدی ندارد. غزل سعدی مانند آرامگاه حافظ ساده، بی پيرايه، هنری و شگفتآور است. اما غزل حافظ به قصری زيبا و باشكوه میماند با مقرنس كاریها، گچبریها و ميناگریهای خيرهكننده و تالارها و اندرونیهای تو در تو. گوهر تراشیها، تركيببندیها و مضمون آفرينیهای حافظ به گونهای شگفتانگيز يگانهاند، اما انگار به مرزهای زبان حافظ آسانتر میشود نزديك شد، تا مرزهای زبان سعدی، زيرا به نظر میرسد با فراگرفتن برخی از آرايههای ادبی و شگردهای حافظانه در آفرينش سخن لايه لايه، ممكن است به رنگ سخن حافظ نزديك شد و كلامی همرنگ آن كلام- نه هم جنس آن- آفريد. اما سخن سعدی، كه بدون ياری گرفتن از آرايههای ادبی، زيبا و هنری آفريده شده است، سخنی به شدت تقليدناپذير است.
حسنلی در بخشی دیگر از سخنان خود به بوستان سعدی پرداخت و آن کتاب را نیز از آثار هنری زبان فارسی دانست. و در این باره گفت: سعدی با آگاهی از تمام امكانات و ظرفيتهای زبانی و با شناخت راست و درست از ويژگیهای روانشناسی واژهها و تركيبها، دست به آفرينش شگفتی میزند و تقليدناپذيرترين شعرها را میسرايد، كه به درستی به «سهل ممتنع» نام برآورده است. برخي از معاصران نيز با پيروی از ديدگاههای تازه نقد ادبی و بدون درك درست از زيبايیشناسی گذشته ادب پارسی، هنگامی كه در جستوجو فضايی مهآلود، مبهم و تاريك در شعر سعدی ناكام میمانند، آن را نظمی خالی از جوهرههای شعری میپندارند، غافل از اينكه همين سادگی و روانی شگفتانگيز، خود نشان روشنی از چيرگیهای بی چون و چرای سعدی در بهرهگيری از واژهها و تركيبهاست.
بخشی از سخنان حسنلی به قصاید سعدی مربوط بود. و در باره چگونگی این سرودهها گفت: سعدی با دربار آمد و شد دارد؛ اما پیوندش را با مردم نمیگسلد. آمد و شد با ارباب قدرت او را متکبر و مغرور نمیکند. در میانه دو گروه زبردستان و زیردستان میایستد. یک دست او در دست حاکمان زبردست و دست دیگرش در دست مردمان زیردست است. تا از این راه بتواند در بهسازی شرایط اجتماعی زمان خود، نقشی ایفا کند. او هم به دفاع از فرادستان میپردازد و هم از فرودستان پشتیبانی میکند، از همینرو اخلاقی انعطافپذیر دارد. ایستادن در میانه، ناگزیر آدمی را منعطف میکند. مطلقاندیش نیست؛ نه مانند انقلابیونیست که حاکمان را یکسره فاسد میدانند و نه مانند حاکمان مستبدیست که منتقدان را یکسره منحرف گمان میکنند.
وی افزود: درست است که سعدی در میانه حاکمان و مردم ایستاده است، اما در قصیدههای مدحی، روی او به سوی حاکمان است و با آنان سخن میگوید،از همین رو پیدرپی انحرافهای ممکن در دستگاههای قدرت را یادآوری میکند، به پرهیز از آنها هشدار میدهد و از نقد رفتارهای مردم در برابر حکومت در این قصیدهها خبری نیست. سعدی در واقع نماینده فعال و پردل و جرات شهروندانی است که سخنگوی صادقی را نیاز داشتهاند، تا مطالبات اجتماعی آنها را بیپرده و بیپروا با فرمانروایان و مدیران بالادست درمیان بگذارد. او هنگامی که احساس میکند توانسته فریاد همین مردم ستمدیده را به گوش فرمانروایان برساند، احساس شادمانگی میکند. محور سخنان سعدی در این قصیدهها، ستایش فضیلت، آزادی، بلندهمتی، خردگرایی، ستمستیزی و عدالتورزیست.
لازم به ذکر است سخنرانیهای بعدی کاووس حسنلی در استرالیا با موضوع «مدارا در فرهنگ ایرانی و ادب فارسی» و «شناخت حافظ» خواهد بود.
نظر شما