دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۸ - ۱۳:۵۴
شادقزوینی: دلالان هنری آفت شبکه پیچیده کنشگران هنری هستند

پریسا شادقزوینی گفت: در این کتاب به بحث دلالان هنری اشاره نشده در حالی که ما آن‌ها را به عنوان آفت‌های این شبکه می‌شناسیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست نقد و بررسی کتاب «گفتمان‌های فرهنگی و جریان‌های هنری ایران؛ کند و کاوی در جامعه شناسی  نقاشی ایران معاصر» یکشنبه (۲۳ تیرماه)با حضور پریسا شادقزوینی، بهنام کامرانی و محمدرضامریدی در سرای اهل قلم برگزار شد.

این کتاب گمشده من است
در ابتدای این نشست، شاد قزوینی با بیان اینکه از سال ۱۳۸۳ به دنبال مکتوب کردن جریان سازی نقاشی معاصر ایران هستم، گفت: در این زمینه منابع محدود و مباحث بسیار تکراری هستند. به طوری که نمی‌توان به راحتی به منابع آن دست پیدا کرد. همچنین روش انتخاب نوشتن کتاب دراین زمینه به صورت‌های مختلفی همچون سبک‌شناسی، تاریخ نگاری اجتماعی یا تاریخ هنر وجود دارد. در همه این سال‌ها، مطالبی که گردآوری کردم هنوز من را راضی نکرده است.

وی کتاب «گفتمان‌های فرهنگی و جریان‌های هنری ایران؛ کند و کاوی در جامعه‌شناسی  نقاشی ایران معاصر» را گمشده خود دانست و گفت: من کار درباره این موضوع را ۱۵ سال به تعویق انداختم؛ این ۱۵ سال قسمت‌هایی از داستان هنر ۸۰ ساله هنر معاصر ایران  است که آن را تحت عنوان نقاشی معاصر قلمداد می‌کنم. نقاشی را به عنوان هنر مادر در هنر معاصر ایران می‌بینم.

شاد قزوینی ادامه داد: فردی جوانی پایه گذار این کتاب و این جریان است و گردآوری این کتاب با این دیدگاه بسیار جالب است. پیشگفتار کتاب تمام مطالب کتاب را در بر می‌گیرد و مطالب آن چالش بر انگیز است. همچنین حجم کتاب زیاد است و رویکردهای مختلفی را در بر می‌گیرد. نویسنده در شروع کتاب متوجه شده که وقتی درباره نشانه‌های فرهنگ دیداری صحبت می‌کنیم هدف در تمام فرهنگ‌های دیداری، نقاشی است. به عنوان کسی که در ایران هستیم اگر رویکردهایی که درباره این هنر در طول تاریخ ایران یا در طول تاریخ هنر وجود دارد را بررسی می‌کنیم کل جریان هنر را شناخته‌ایم. از این جهت است که می گویم نقاشی هنر مادر است.

این استاد دانشگاه بیان کرد: معتقدم خود هنر به تنهایی زبان خودش است. در این کتاب نویسنده رویکرد تاریخ اجتماعی هنر دارد اما علاوه بر این، رویکردهای دیگری همچون تاریخ هنرنگاری و رویکرد جامعه شناسی دارد و در کتاب گاهی نگاه منتقدانه و سبک شناسانه و گاهی هم به عنوان مخاطب برخورد می‌کند. همچنین، گاهی از منظر نهادهای حکومتی و گاهی از منظر نهادهای قدرت به موضوع نگاه می‌کند.
 
شاد قزوینی مهمترین بخش کتاب را مطالعه گفتمان‌های هنر عنوان کرد و گفت: نویسنده در بخشی از کتاب می‌گوید: «من به جای دیدن از خواندن و به جای اثر هنری از متن سخن می‌گویم» این حرف بسیار زیبا است. ما خوانش‌های جدیدی از هنر داریم. به عنوان نمونه وقتی وارد نمایشگاه می‌شویم مخاطبانی را می‌بینیم که نمی‌دانند باید به چه چیز یک اثر هنری توجه کنند. اما وقتی اثر را مانند متن برای آنها می‌خوانیم بحث خوانش مخاطب پیش می‌آید. در این صورت مخاطب به ادراک جدیدی می‌رسد و این موضوع چیزی است که در جامعه هنری ما مغفول واقع شده است. بحث این گفتمان‌ها باید در کتاب باز شود و خوانش‌های عام تری برای جامعه مشخص کنیم چرا که نقاشی هنری دیداری است به ویژه در دنیای معاصر که مرزهای میان هنر را از بین برده‌ایم و چیزی به عنوان نقاشی به صورت سنتی با مداد و قلم و... با بستر مشخصی نداریم و بسترها با هم متفاوت شده‌اند. در کنار همه اینها تکنولوژی را به عنوان مبانی نظری جدیدی در هنر ارائه می‌دهیم. بنابراین باید خوانش‌های خود را برای عموم مردم تغییر دهیم و این جلسات باید وجود داشته باشد تا خوانش‌های جدید را وارد بحث کنیم.

وی ادامه داد: هنر در همکاری با شبکه کنشگران اعتبار و ارزش پیدا می‌کند. شبکه پیچیده کنشگران شامل خالق اثر، عرضه کننده اثر، منتقد اثر، کارشناس، داور، رسانه و مخاطب است. در این کتاب به بحث دلالان هنری اشاره نشده است در حالی که ما آنها را به عنوان آفت‌های این شبکه می‌شناسیم و حرف اصلی را برای این گروه‌ها می‌زنند و باید آنها را آسیب شناسی کنیم و ببینیم در طول۱۰۰ سال اخیر چگونه آمدند و به کجا رسیدند.

شاد قزوینی اظهار کرد: نقش نظام آموزشی آکادمیک در بین کنشگران باید دیده شود چرا که ارتباط تنگاتنگ و پیچیده آنها می‌تواند عاملی برای طرح هنر در جامعه امروز ما باشد و امیدواریم بتوانیم این هنر را در سطح دنیا به عنوان یک حرکت کنشگرانه مثبت معرفی کنیم.

در کتاب به نقش مجلات و نشریات کمتر اشاره شده است
در ادامه این نشست، بهنام کامرانی با بیان اینکه همه ما به دشواری نوشتن کتاب‌هایی از این دست واقف هستیم، گفت: نوشته‌هایی که جنبه‌های زمینه‌ای هنر را بازگو می‌کنند در سال‌های اخیر شدت گرفته و بیشتر در قالب مقاله خود را نشان  می‌دهد. ولی این نگرش به شکل کتاب منتشر شده است که در وهله اول جسارت می‌طلبد و این جسارت در نویسنده کتاب دیده می‌شود چرا که همواره این مطالب مورد انتقاد قشر هنری قرار می‌گیرد. اما نویسنده کتاب یکی از نقدپذیرترین نویسندگان است. بنابراین اگر پیشنهادی بر این کتاب داریم به این دلیل است که  در چاپ‌های بعدی از آن استفاده کند.

کامرانی بیان کرد: مساله مهمی که در این کتاب وجود دارد دیده شدن جنبه‌های زمینه‌ای در شکل گیری تعدادی از جریان‌هاست چرا که نویسنده هنرمندان و جریان‌های زیادی را در این کتاب ارائه می‌دهد و درباره آنها صحبت می‌کند. اما از کاربست نظری که در ابتدا ادعا می کند دور می‌شود چرا که شناسایی این جنبه‌ها نیازمند متن بیشتر، مصاحبه  و تاریخ شفاهی است که گاهی در دسترس نویسنده نیست. این امر دشواری پژوهش را دو چندان می‌کند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: در عنوان کتاب، مساله کندوکاو در جامعه شناسی نقاشی ایران معاصر مساله است. اینکه چه جنبه‌هایی شامل معاصر بودن می‌شود یا نمی‌شود و بیشتر متن کتاب به هنر مدرن مربوط است نه هنر معاصر. این مساله‌ای است که با یک کلمه می‌توان آن را بر طرف کرد. انتخاب یک رسانه مانند نقاشی با جنبه معاصر مقداری متضاد است. رسانه نه تنها در ایران بلکه در جهان قدرتمند است و قدرتمند باقی خواهد ماند و می‌تواند بسیاری از مسائل را توضیح دهد. نویسنده در توضیح بعضی از جریان‌ها فقط به نقاشی اکتفا نکرده بلکه در بعضی از مثال‌ها، عکس هم می‌بینیم.

وی اظهار کرد: در دوران بعد از جنگ، مساله آموزش اهمیت پیدا می‌کند و حتی قبل تر محدود به حوزه آموزش دانشگاه نیست. در شکل گیری و شکوفایی حوزه زنان، کارگاه‌ها و هنرکده‌ها نقش مهمی ایفا  کرده‌اند و تعدادی از جریان‌ها و مساله کمیت و تعداد هنرمندان زن، مدیون هنرکده‌ها و آموزشکده‌هایی بود که به ویژه در شهرهای بزرگ شکل می‌گرفتند.

کامرانی با بیان اینکه در کتاب به نقش مجلات و نشریات کمتر اشاره شده است، گفت: در سال‌های جنگ و اندکی پس از آن، محتوای هنر که بعضی از مجلات تولید می‌کردند می‌توانست منابعی برای تولید اثر یا تاثیرگذاری باشند. بحث درخشان این اثر؛ رابطه و تقابل ایدئالیسم و رئالیسم است و نویسنده به خوبی به این موضوعات پرداخته است چرا که این مساله را نه فقط درهنر بلکه در فرهنگ و حتی در جریان شناسی نحله‌های سیاسی می توانیم دنبال کنیم.

این استاد دانشگاه گفت: در مدت اندکی که این کتاب منتشر شده شاهد ارجاع دهی بسیاری به این کتاب بودم و این جای خوشبختی دارد و نشان می‌دهد در این زمینه فقدان منبع داشتیم و دانشجویان دکتری و ارشد می‌توانند از آن استفاده کنند. نکته عجیب در این کتاب این است که چرا در زمینه پیدایش انقلاب، به هنر گرافیتی اشاره نشد درحالی که  این هنر در پیدایش انقلاب نقش داشت و نحله‌ای از هنر شهری بود اما امروزه تغییر شکل پیدا کرده و به شکل دیگری دیده می‌شود. اما مطالعه تغییرات هنر گرافیتی بعد از انقلاب تاکنون می‌تواند بستر زمینه‌ای برای مطالعه جریان‌هایی باشد که در حاشیه هنر شکل می‌گیرند. به عنوان نمونه زمانی که در کتاب در مورد شاگران و مکتب کمال المک صحبت می‌شود کمتر به برادران پتگر اشاره می‌کند. این درحالی است که هرچه جلوتر می‌رویم اهمیت آنها بیشتر می‌شود.

کامرانی با بیان اینکه به ژانر نقاشان آبرنگ در کتاب کمتر اشاره شده است، گفت: این ژانر بیشتر مدیا است اما در ایران به عنوان ژانر دیده می‌شود. نقاشان ابرنگ نقش زیادی به ویژه در دوره بعد از جنگ در سلیقه عمومی ایفا می‌کردند و در جریان اقتصادی نقش زیادی داشتند. به همین دلیل نقاشانی مانند علی اکبر صادقی مدتی به سمت نقاشی آبرنگ می‌رود. همچنین شروع دوباره و بازگشایی بسیاری از گالری‌ها بیشتر با مدیای آبرنگ بود. بنابراین بد نبود در کتاب به نقاشان آّبرنگ اشاره می‌شد.

وی گفت: درکتاب به جریان سازی گالری‌ها کمتر اشاره شده است. طرح، ارائه، شناساندن هنرمندان، مساله سانسور، بسته شدن گالری‌ها، مکان و فضای نمایشی در این کتاب کمتر دیده شده است. درحالی که در گفتمان‌های هنری فضاهای نمایش هنر، نقش اساسی را ایفا می‌کنند. مساله فضا گزینی و فضا گریزی در هنر معاصر ایران یکی از نکات محوری است و بعضی از نامبری‌ها در سنخ شناسی هنر جدید می‌تواند تغییر کند.

کامرانی در پایان گفت: همجواری بعضی از تصاویر گاهی متضاد است و شُک تصویری ایجاد می‌کند. با این وجود، کتاب بسیار مفید است به ویژه جدول‌های مقایسه ای کتاب از جنبه های محققانه کار نشات می گیرد. همچنین نویسنده از رویکردهای مختلفی استفاده کرده و سعی می‌کند تعدادی از آنها را بومی کند.

کار من نقد هنری نیست
 محمدرضامریدی نیز در این نشست گفت: مدخل ورود به این کتاب مطالعات تصویری و هنری و این پرسش بود که آیا جامعه شناسی هنر راهی برای شناخت جامعه یا راهی برای شناخت هنر است؟ این تمایز، یک تمایز نظری است. برای من در مرحله اول، دنبال کردن جامعه شناسی هنر راهی برای شناخت جامعه ایران بود. هنر و حوزه هنر مرکز ثقل رویدادهای فرهنگی است. برای من که جامعه شناسی را دنبال می‌کردم، جامعه‌شناسی هنر یک حوزه مطالعاتی بود. در مرحله بعد، با نزدیک تر شدن به میدان هنر، مطالعات جامعه شناسی هنر راهی برای شناخت عمیق‌تر هنر بود. اما راه میان آنها از هم جدا نبود. این دو مسیر برای من راهی بود که در این کتاب پیش گرفتم و تلاش کردم تناظر بین هنر و جامعه را ترسیم کنم.

وی ادامه داد: هنر حوزه وسیعی است و در این کتاب به حوزه‌های مختلف هنر سر زدم برای اینکه هنر برای من در مرحله اول یک شی هنری نبود بلکه جریانی از فرهنگ بود. در مرحله اول، هنر مجموعه‌ای از سینما، تئاتر، موسیقی، نقاشی، عکاسی و... را در بر می‌گیرد و همه این هنرها در هم تنیده هستند و من از آنها به عنوان هنرعام نام می‌برم. 

مریدی با بیان اینکه در این کتاب به عنوان منتقد حاضر نیستم، گفت: کار من نقد هنری نیست بلکه به دنبال تحلیل و تفسیر آثار هنری هستم. پیش از آنکه اثر هنری برای من برجسته باشد شرایط به وجود آمدن آن اثر هنری مهم است. بنابراین تلاش من در جهت توضیح پیدایش اثر است. در نتیجه راه خودم را به عنوان کسی که پژوهش‌های هنری را دنبال می‌کند در پیش گرفتم اما منتقد هنر در تلاش برای توضیح اثر است.

وی ادامه داد: برای توضیح چگونگی پیدایش اثر از روش شناسی تحلیل گفتمان استفاده کردم. چرایی عدم استفاده از اثر هنری را در فصل اول توضیح دادم. همواره تاریخ نگاران هنر به سبک هنری متوسل می شوند اما من در مطالعاتم این امر را ناکافی دانستم و به عقیده من برای هنر معاصر استفاده از اصطلاح سبک هنری چندان کمک کننده نیست. بنابراین ترجیح دادم از رویکرد گفتمانی استفاده کنم و این رویکرد من را به سمت شرایط تولید اثر برد. لذا بین اثرهنری و مطالعات سبک شناسی و شرایط تولید اثر و مطالعات گفتمانی ارتباط دیدم.

این نویسنده اظهار کرد: در مطالعات گفتمانی هنرنه فقط به ضرورت این مطالعه بلکه در هر مطالعه روشمندی ما ناگزیر از انتخاب هستیم. در این کتاب ناگزیر بودم انتخاب‌های پر ریسکی داشته باشم و بین جریان‌ها، آثار و افراد انتخاب کنم؛ این شیوه کار من را نقد پذیرتر می‌کند اما در بحث‌های نظری، محدودیت‌هایی برای انتخاب می‌دیدم و قابل پیش‌بینی بود که این انتخاب‌ها مورد انتقاد قرار بگیرد. اما مطالعات گفتمانی ما را به سمت انتخاب‌های محدود و گزینشی می‌برد. به عبارتی، مطالعات گفتمانی؛ مفصل بندی جریان‌های هنری را برای ما ترسیم می‌کند. لذا من به دنبال نقاط عطفی بودم که پیکر بندی فضای هنری را توضیح دهم.

مریدی گفت: زمانی که در فصل دوم کتاب می‌خواستم مجادله بین نقاشی و نگارگری را توضیح دهم این مجادله بسیار سخت بود. جریان اصلی در این نوشته، پیدایش، ظهور و گسترش طبقه متوسط به مثابه ستون فقرات و دی ان ای(D N A) کتاب بود. به این معنا که دنبال کردن این موضوعات که چه شد که طبقه متوسط در ایران در پایان دوره قاجار پدید آمد و چه شد در دوره پهلوی اول گسترش پیدا کرد و در دوره پهلوی دوم غلبه پیدا کرد و در دوره بعد از انقلاب دگرگون شد. همه و اغلب این رویدادها را در همین محور ترسیم کردم. برای گسترش بحث، طبقه متوسط را به دو بخش طبقه متوسط قدیم و طبقه متوسط جدید تفکیک کردم.

وی ادامه داد: همچنین رویدادهای تاسیس دولت ها، به وجود آمدن انقلاب ها و تغییر دولت‌ها در سال‌های پس از انقلاب را در مجادله طبقه متوسط قدیم و جدید دنبال کردم. طبقه متوسط قدیم و جدید فقط در جایگاه سیاسی توضیح ندادم بلکه در نظام‌های اخلاقی، سلیقه‌ای و هنری توضیح دادم. همچنین تلاش کردم توضیح دهم که انتخاب‌ها در زیباشناسی طبقه متوسط قدیم و جدید چه چیزی است. در این بین از بوردیو متاثر بودم البته نمی‌خواستم این موضوعات را منطبق با بوردیو دنبال کنم. اگر چه ملاحظات بوردیو را در نظر گرفتم اما این موضوع در مطالعات لوکاچ هم دیده می‌شود.

مریدی عنوان کرد: مسیر دیگری که تلاش کردم در این کتاب دنبال کنم که البته ادعایی است که قابل نقد است این بود که دیالکتیک بین رئالیسم و ایدئالسیم را دنبال کنم. طبق نظر لوکاچ، کسانی که در صدر قدرت هستند تلاش می‌کنند خود را دور از دسترس نقد قرار دهند به این ترتیب سلایق خود را آرمانی و جایگاه خود را دور از دسترس قرار می‌دهند.

این نویسنده بیان کرد: در این کتاب سعی کردم از نام افراد به ویژه مدیران دوری کنم در حالی که می‌توانستم لیست مفصلی از این افراد در کتاب منتشر کنم اما از توان متن خارج بود. همچنین می‌خواستم یک روایت ساختار گرایانه ارائه کنم.

وی به نقدی که به عنوان کتاب شده بود اشاره کرد و گفت: من به کلمه معاصر در عنوان کتاب توجه داشتم بنابراین نمی‌خواستم بگویم هنر معاصر ایران. بلکه آن را هنر ایران معاصر نامیدم. اگر نخواهیم پیشینه هنر معاصر از سال ۱۹۶۰ تاکنون را در نظر بگیریم می‌دانیم که هنر معاصر برای ما در دهه ۸۰ تاکنون و به عبارتی دو دهه است که تجربه شده است اما موضوع مطالعه من هنر معاصر ایران نبود بلکه ایران معاصر هدف من بود. می‌توانستم به جای کلمه معاصر از مدرن یا نوگرایانه استفاده کنم اما از این کار اجتتناب کردم چرا که هنر نوگرایانه برای من یک ترم کاری نبود و نگارگری در آن جا نمی گرفت. بنابراین تصمیم گرفتم جریان هنر با تاکید بر ایران معاصر را دنبال کنم.

مریدی درباره نقش مجلات و نشریات در این کتاب توضیح داد و گفت: می‌توانستم بیشتر به نشریات بپردازم اما واقعیت این است که به چیزهای زیاد دیگری هم می‌توانستم بپردازم اما بیشتر از آن حدی که در کتاب آمده امکانش برای من فراهم نبود. موثرتر از مجلات، نمایشگاه‌ها و مهمتر از نمایشگاه‌ها، جشنواره‌ها داخلی و خارجی بودند. بنابراین سعی کردم در هر دوره‌ای به مرکز ثقل اشاره کنم. در دهه هشتاد چند مجله مهم بیشتر نداشتیم که یکی از آنها مجله مهر بود که باید در مورد آن در کتاب صحبت می‌کردم اما به سراغ آن نرفتم. از این بابت محدودیت‌هایی در متن، توان و تشخیص مهمترین مطلب و موضوع داشتم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها