نشست نقد و بررسی داستان کوتاه «جستجوی ابن رشد» نوشته «خورخه لوئیس بورخس» نویسنده مطرح آرژانتینی، در موسسه «اقالیم احساس» در قم برگزار شد.
این منتقد ادبی اضافه کرد: منِ راوی در همان نقطه صفر روایت به توصیفِ مکان و با مقدمهای تبارشناسانه به معرفی ابن رشد، شخصیت اصلی داستان میپردازد و به محدودیتها و تواناییهای فردی و اجتماعی او اشاره میکند.
شهبازی به عناصر شکل دهنده جهان داستانی «جستجوی ابن رشد» پرداخت و بیان کرد: عنصر مسلط یا وجه غالب در این روایت، اسلوب نوشتار، تاثیر عناصر تاریخی، فرهنگی و سیاسی و ارجاعات فراوان فلسفی در متن است که خواننده را تا پایان با خود همراه میکند.
این منتقد ادبیات داستانی یادآور شد: دیالوگها پیشبرنده و درخدمت مضمون اصلی روایت هستند و در شکلگیری شخصیتهای داستان و راست نمایی تاریخی نقش مهمی و تعیین کنندهای دارد. نویسنده با نقلی که در شروع و توضیحاتی که در پایان داستان میآورد، «جستجوی ابن رشد» را تبدیل به یک کارگاه داستاننویسی میکند. اطلاعات تاریخی، فرهنگی، فلسفی، هنری و فنی فراوانی در داستان موجود است که هر یک از این مقولات میتواند مورد بررسی جداگانهای قرار گیرد.
در ادامه زیبا عزیزی در مورد این داستان گفت: در این داستان، ابن رشد هنگام ترجمه و تفسیر اثر ارسطو با عنوان بوطیقا یا همان فن شعر، با دو کلمه نا آشنای «طراغودیا» و «غومدیا» مواجه میشود و در جستجوی معنی آنها برمیآید اما با جستجو در کتابهای دیگر به نتیجهای نمیرسد و همان شب در یک مهمانی با دوستان مسلمانش شرکت میکند که از چیزهای زیادی سخن به میان میآید، از جمله گل سرخهایی که ادعا میشود روی آنها عبارت «لا اله الا الله، محمد رسول الله» نقش بسته است.
وی بیان کرد: در این مهمانی، ابن رشد میگوید هرچه را در شعر وجود دارد، میتوان در آثار قدما و همچنین در قرآن یافت. در پایان داستان، ابن رشد بعد از بازگشت از مهمانی به تعریفی غیرواقعی از دو کلمه ناآشنا که در بوطیقا دیده بود، میپردازد که از نظر بورخس، نوعی شکست محسوب میشود و دلیل آن را هم محدود و محصور بودن ابنرشد در فرهنگ و عقاید اسلامی میداند.
عزیزی اضافه کرد: نویسنده سپس به مقایسه خودش با شخصیت اصلی داستانش میپردازد و به این نکته اعتراف میکند که همانطور که ابنرشد با مطالعه آثار محدود مربوط به اسلام و مراوده با آدمهایی که اطلاعاتشان فقط حول محور فرهنگ اسلامی میچرخید، سعی در تعریف دو واژه بیگانه داشت، او (بورخس) هم با مطالعه چند کتاب از نویسندگان محدود، سعی کرده بود ابن رشد را توصیف کند.
اسماعیل آقایی عضو انجمن «اقالیم احساس» هم درباره داستان «جستجوی ابن رشد» گفت: بورخس برای رسیدن به این واقعیت که دنیا مملو از تراژدی، تراموديا و کمدی است، داستان را آغاز میکند. وی که خود علاوه بر داستاننویسی، شاعر و فیلسوف هم هست، با ابن رشد به عمق تاریخ میرود و از آنجا که ابن رشد از پیروان فلسفه ارسطویی و مفسر برجسته آرا ارسطو است، در کتاب مستقل خود به رد نظریات امام محمد غزالی میپردازد و میگوید خداوند فقط با قوانین کلی سر و کار دارد که مربوط به انواع است و نه افراد.
آقایی ادامه داد: بورخس با اشاره به بازی کودکان نیمه لخت در داستان خود، به شکل گزندهای میگوید مسلمانان بیشتر از آنکه به اسلام عمل کنند، میخواهند سوار بر دوش دیگری باشند و ستایش خدا را بکنند. در واقع بورخس با سیر در فلاسفه و اندیشمندان اسلامی به جایی میرسد که میگوید: احساس کردم داستان من نمادی است از کسی که بودم. برای نوشتن این داستان باید آن کس میبودم و برای آنکه آن کس باشم، باید این داستان را مینوشتم؛ تا بینهایت.
در پایان این نشست، سعیده شفیعی دبیر انجمن «اقالیم احساس» به دلیل انتخاب این داستان و انتخاب آثار کلاسیک برای جلسات داستانی پرداخت و گفت: بورخس در این داستان با ارجاعات درون متنی به قرآن، احادیث، فلسفه ارسطو، نظریات ابن رشد و حتی احکام و آداب اسلام به خوبی تسلط خودش را بر متون دینی و کهن کشورهای دیگر نشان داده است. یکی از ویژگیهای این داستان این است که نویسنده با خواندن متون کهن و کلاسیک به الهام و انگیزشی میرسد تا داستانی جدید خلق کند و این از دلایل خواندن متون کلاسیک است.
نظر شما