در ابتدای این نشست، جبارپور ضمن معرفی بخشهای گوناگون کتاب گفت: وقتی از مدیریت صحبت میکنیم، علم یا هنر بودن آن مطرح میشود. به اعتقاد من مدیریت هم علم است و هم هنر؛ چراکه این شاخه از علم کسبکردنی است و از آنجایی که با علوم انسانی سروکار دارد نمیتوان صرفا نگرش علمی به آن داشت و آن را پیشبینی کرد؛ به همین دلیل نوعی هنر هم محسوب میشود.
جبارپور گفت: در این کتاب گفته شده است که یک مدیر، یا موفق است یا موثر؛ مدیر موفق کسی است که به وظایفش عمل میکند و تکلیف مدیریتی خود را به خوبی انجام میدهد؛ اما یک مدیر موثر علاوه بر اینکه به وظایف خود به خوبی عمل میکند، از 80 تا 90 درصد کارآیی کارمندانش بهره میگیرد. به همین دلیل به هر فردی میتوان گفت مدیر اما این نقش زمانی موثر است که یک مدیر فراتر از وظایف خود را انجام دهد مانند استیو جابز.
تحول سازمانی در گرو تفکر مدیر
این نویسنده داشتن اتاق فکر و به کاربردن خلاقیت در مدیریت را یکی از مهمترین راهکارهای مدیریت موثر دانست و خاطرنشان کرد: خلاق بودن یک مدیر هم اهمیت زیادی دارد. یک مدیر موفق و موثر باید در جای جای سازمان خلاقیت خاص خود را داشته باشد؛ چراکه با انسان سروکار دارد. یکی از نیازمندیهای مدیر استفاده از کارشناسان خبره و داشتن اتاق فکر است که معمولا از سه الی هفت نفر تشکیل شده است و مدیر هم میتواند یکی از اعضای تشکیلدهنده اتاق فکر باشد. در کل، در سازمانها سه نوع نیروی انسانی وجود دارد؛ فکری، اجرایی و عملیاتی. تجربه و پژوهشها ثابت کرده است اگر یک مدیر فقط دقایقی کوتاه به فکر کردن بپردازد معمولا به یک سری ایدهها میرسد که سازمان را میتواند متحول کند. در واقع بسیاری از مسائل درون فکر مدیر قابل حل است و مدیر موثر فردی است که فکر مشغولی نداشته باشد. علاوه بر این موارد تصمیمگیری از دیگر مباحثی است که در کتاب توضیح مفصلی از آن داده شده است؛ در این بخش با یک پرسش مواجه میشویم آیا امکان دارد یک مدیر همیشه تصمیمات درستی بگیرد؟ پاسخ به این سوال خیر است با این فرض باید بگوییم تصمیمگیری یک مدیر یکی از ارکان اصلی فرآیند مدیریتی آن است.
وی در ادامه تشریح کرد: تقریبا 80درصد مدیران پیش از اینکه مشکلات سازمان به آنها گزارش شود خودشان متوجه میشوند و به طرق مختلف در جریان امور قرار میگیرند، برای حل مسائل و تصمیمگیری درست مهمترین نکته داشتن اطلاعات است. در واقع جمعآوری اطلاعات یک نکته اساسی در حل مسائل است. در ادامه بحث تصمیمگیری بحثی با عنوان انفعال در تصمیمگیری برای مدیران درکتاب آمده است که عوامل مختلفی مانند عدم اجتناب از مسئول بالاسری عامل اصلی آن است که باعث میشود به نوعی مدیر از بار مسئولیتش شانه خالی کند. این مورد در شرکتهای خصوصی به ندرت دیده میشود.
وی با اشاره به اهمیت برنامهریزی در مدیریت افزود: فصل سوم کتاب به برنامهریزی اختصاص داده شده است که ما ایرانیان چندان با زوایای آن آشنا نیستیم؛ در واقع این برنامهریزی است که شالوده مدیریت را تشکیل میدهد. یکی از عوامل موثر در برنامهریزی دقیق انعطاف در برنامهریزی است که این امر میتواند باعث پایبندی فرد به برنامه طرح شده باشد.
در ادامه این نشست نقد و بررسی افزون درباره مدیریت منابع گفت: عوامل تاثیرگذار زیادی در این بحث وجود دارد. متاسفانه استفاده از منابع در اقتصاد کنونی در کشورمان بسیار ضعیف است. در کتاب توضیحات زیادی درباره بازاریابی مدیریت مالی داده شده است؛ چراکه نوک پیکان هر سازمانی مارکتیک و بازاریابی است.
مدیریت بر قلب راهکار اصلی
وی افزود: یکی از مسائل اصلی که در شرکتها همواره شاهد آن بودهایم فقدان مدیریت مالی است که خود دارای چند ویژگی مهم است. در این بخش بحثی به عنوان مدیریت سود وجود دارد که در ایران اصلا توجهی به آن نمیشود. در این زمینه حفظ نقدینگی هم یکی از مهمترین معیارهایی است که باید اهمیت زیادی بر آن قائل شد. یکی از مباحث مهمی که در این کتاب آورده شده است، بحث مربوط به مدیریت قلبهاست که مدیران به راحتی میتوانند با مدیریت بر قلب کارکنان مدیریتی نرم و به دور از تنش را تجربه کنند. معمولا افراد در این سازمان مانند ساعت کار میکنند و تعهد بسیاری به فرد مدیر و سازمان دارند.
در ادامه مسگرپور ضمن نقد کتاب درباره مهمترین موارد ذکر شده در حوزه مدیریت گفت: به نظر من هدف نویسندگان این اثر فشردن علوم مختلف در قالب فرمولهای ساده برای مخاطبان بوده است و هدف اصلی آن مدیران میانی است. علم دستاورد بشریت است بنابراین مولف یک کتاب علمی موظف است که از مراجع مختلفی بهره جوید اما این کتاب هیچ منبع و مرجعی ندارد؛ مگر اینکه کتاب حاصل تجربیات نویسندگان باشد در حالی که واضح است که این کتاب از دانش دیگر نویسندگان و نظریهپردازان بهره گرفته شده است. فرمولبندی علم مدیریت که کتاب مدعی آن است امریست بسیار خطیر؛ همچنین برخی مفاهیم جایشان در کتاب خالی است برای مثال؛ فرصتها یا تهدیدهای مدیران یا بحثهای مربوط به مشتریمداری که باید در کتاب درج میشد.
وی افزود: یکی از نکات مهم دیگر این کتاب بهرهگیری از لفظ عوام به جای لفظ خواص است. به نظر من استفاده آن مهم است و به غنای کتاب اضافه میکند و این از نکات مثبت کتاب است. از موضوعات دیگری که شاید میتوانست برای مخاطبان اهمیت زیادی داشته باشد، تقسیمبندی مدیران است که جای رهبری سازمان خالی است؛ اما یکی از جنبههای مثبت کتاب اشاره دقیق به نظم و نظام در مدیریت و اهمیت به گزارشات مالی است که مهمترین فرایند یک سازمان به حساب میآید.
وی افزود: از دیگر نکات مهم کتاب مدیریت بر قلبهاست که جا دارد یادی کنیم از یکی از مدیران موفق کشورمان که در این زمینه سرآمد بود، مرحوم مجتبی کاشانی؛ در این اثر به خوبی توضیح داده شده که مدیر با بهرهگیری از این روش میتواند هم موفق باشد و هم موثر.
در ادامه این نشست خوشدامن در توضیح این اثر گفت: نویسندگان در این کتاب تلاش کردهاند مدیریت را فرموله کنند که این کار امری بسیط است. در بخشی از کتاب اشاره شده است که ما باید به دنبال علم به دست آوردن بازار مشتری باشیم که احساس میشود روشن نشده است. در بخشهایی از کتاب نگرش گزینشی پررنگتر است که تصور میکنم باید توضیح بیشتری داده شود؛ همچنین کتاب فاقد مرجع و منبع است و خوب است وقتی صحبت از پژوهشی میشود منبع و مرجع آن ذکر شود.
وی افزود: در بخشی از کتاب که درباره برنامهریزی صحبت شده است، نویسندگان میتوانستند مثالهای بهتری را برای مخاطبان بیاورند درحالی که در کتاب تنها به برنامهریزی درسی اشاره شده است. همچنین کتاب دارای برنامهریزی یکسان و هماهنگی نیست و برخی تعاریف هم در کتاب مشخص نیست که از چه مرجع یا کتابی برداشت شده است. از نکات حائز اهمیت کتاب تاکید بر اصول اخلاقی و فرهنگ سازمانی است.
نظر شما