پوستر فیلم «طبیعت بیجان» اثر مرتضی ممیز
اگر به فیلم به ویژه فیلمهای قدیمی ایرانی علاقه داشته و آنها را تماشا کرده باشید حتما نمونه کاری از مرتضی ممیز را هم دیدهاید؛ حتی اگر نام او را نشنیده باشید چشمتان به پوسترهایی که طراحی کرده خورده است. او طراحی پوستر فیلمهایی مانند «گوزنها»ی مسعود کیمیایی، «طبیعت بیجان» سهراب شهیدثالث و «ای ایران» ناصر تقوایی و «ستارخان» و «کمال الملک»ی که علی حاتمی آنها را کارگردانی کرده را بر عهده داشت.
ممیز برای فعالیت در این حوزه جوایزی مانند جایزه طراح شاعر برای طراحی پوسترهای سینمایی فستیوال سینمایی کان سال 1975، جایزه و مدال بهترین پوسترهای سینمایی جشنواره فجر تهران در سالهای 1365، 1366 و 1369 و سیمرغ بلورین بهترین پوستر برای فیلم «ای ایران» از جشنواره فیلم فجر سال 1368 را کسب کرده است.
لوگوی «سازمان استاندارد ایران» اثر مرتضی ممیز
علاوه بر پوستر، لوگوهای ممیز نیز بسیار شناخته شده است و اگر به گوشه و کنار شهر نظری کنیم یکی از کارهایش را میبینیم که با وجود گذشت چند سال از طراحی آنها همچنان مورد تحسین است و تغییری در آن ایجاد نشده است. لوگویی که او برای سازمان آتشنشانی، شرکت تولید اتومبیل سایپا، انجمن حسابداران خبره ایران و شهرداری تهران طراحی کرد؛ و لوگوی «شرکت ملی استاندارد» از معروفترین اثر این هنرمند محسوب میشود. ممیز سال 1990 جایزه بهترین آثار طراحی نشانههای دهه ۸۰ میلادی را دریافت کرده است.
طراحی جلد کتاب «حقیقت مرد دانا» اثر مرتضی ممیز
این هنرمند در زندگی حرفهای خود به طراحی جلد مجله و کتاب نیز پرداخته و صفحهآرایی برخی از آنها را هم به عهده داشته است که میتوان مجله «کتاب هفته» که با همکاری احمد شاملو بود اشاره کرد. همچنین ممیز طراحی جلد کتاب اکثر آثار نادر ابراهیمی، «طوبا و معنای شب» اثر شهرنوش پارسیپور، «پرکاه» اثر محمود گلابدرهیی را به عهده داشت و نقاشیهایی هم برای کتاب «حقیقت مرد دانا» اثر بهرام بیضایی کشیده بود.
طراحی جلد «مجله نگین» اثر مرتضی ممیز
مرتضی ممیز را همگان به سبب هنر او در زمینه گرافیک، طراحی و تصویرگری میشناسند، اما او کتابهایی نیز در کارنامه خود دارد و مجموعه آثار او در قالب کتبی جمعآوری و منتشر شده است. کتابهایی مانند «طراحی و نقاشی» در سه جلد سال 1351 ، «طراحی تزیینی» سال 1354، «تصویروتصور: مجموعه کارهای تصویرسازی مرتضی ممیزبرای نشریات گوناگون» سال 1368، «روی جلدهای مرتضی ممیز کتاب و نشریه» سال 1391، «عصر جمعه به یاد ممیز: گزیدهای از آثار تصویرسازی مرتضی ممیز در دهه چهل در گالری ایده» سال 1391، «گزیده آثار گرافیک مرتضی ممیز 1384 – 1336» سال 1386، «حرفهای تجربه؛ مجموعه مقالات مرتضی ممیز از سال 1345 تا 1382 » سال 1382، «کارهای مرتضی ممیز» چاپ اول 1381 چاپ دوم سال 1384، «تصاویر دیوار نوشتههای انقلاب؛ گزیدهای از آلبوم مرتضی ممیز» چاپ اول 1361 و چاپ سوم 1384 از این جملهاند.
کتاب «رو به رو» یکی دیگر از این کتابهاست که شامل گفتوگوی ابراهیم حقیقی و مرتضی ممیز، مروری بر کودکی و نوجوانی؛ چگونگی پرداختن به نقاشی در کودکی؛ تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا؛ کار حرفهای در مطبوعات؛ تحصیل در فرانسه؛ کار در کتاب هفته؛ گشایش رشته گرافیک در دانشگاه؛ فیلمسازی انیمیشن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و... است؛ و مطالب آن از روی نوارهای ضبط شده پیاده و نوشته شده 1390 است.
«غریزه گرافیکی: آخرین گفتوگو با مرتضی ممیز» 1385 اثر امید قنبری است که ممیز در این گفت و شنود از پیشینه خانوادگی و زندگی، تحصیل، مطالعات، گرایش هنری، عقاید، و دیدگاههای خود در حوزهی نقاشی، طراحی و گرافیک سخن میگوید. «نگاهی به زندگی و آثار مرتضی ممیز» 1392 اثر آرش تنهایی است، در این کتاب مصور سرگذشتنامه این گرافیست و برخی از آثارش نیز گنجانده شده است.
تصویرسازی کتاب کودک «گنجشک و مردم» اثر مرتضی ممیز
احمد عربانی در گفتوگو با ایبنا درباره مرتضی ممیز گفت: «این هنرمند در بین مردم، فردی شناخته شده است. بزرگترین رسالتی که ممیز در وهله اول انجام داد این بود که گرافیک را در این سرزمین شناساند؛ در ادامه نیز به آن شخصیت داد. گرافیک را آکادمیک کرده و پس از آن جزو واحدهای دانشگاهی شد.
احمد عربانی
این کارتونیست درباره ویژگیهای شخصی مرتضی ممیز اظهار کرد: نکته جالب درباره مرحوم این است که زمانی که او از نظر سنی و جسمی بازنشسته شده بود هیچگاه از فعالیتهای اجتماعی در زمینههای فرهنگی و هنری دورنماند و در این زمینه کوتاهی نمیکرد. به عنوان مثال وقتی جمعها و گروههای خصوصی تشکیل میشد، مثلا در زمینه کتاب کودک و تصویرسازی برای کتاب این گروه سنی، ممیز نیز حضور داشت و در این گونه برنامهها شرکت میکرد. او کهولت سن را دلیلی بر غیاب و عدم حضور نمیگذاشت؛ یعنی همیشه سر زنده و به اصطلاح حی و حاضر بود. این گرافیست در هر جمع هنری، حال در زمینه بزرگسال بود یا کودک، بحث کتاب بود یا مباحث فرهنگی حضور فعال پیدا میکرد. درواقع او برای خود و زندگیاش فلسفه داشت.
وی همچنین بیان کرد: نورالدین زرینکلک و مرتضی ممیز تقریبا همسن بودند و جزو نسل قبل از ما محسوب میشدند. آقای زرینکلک میگفت که ممیز میخواهد وجودش حس شود و شاهد باشد که چه میگذرد و اگر کمکی از دستش برمیآید انجام دهد که قطعا برمیآمد و انجام میداد. وجود ممیز برای هنرهای تجسمی این مرز و بوم مغتنم بود.
نقاشی از مرتضی ممیز
ممیز ستون اصلی برای ساختمان و بنای گرافیک بود
او درباره فعالیتهای ممیز اظهار کرد: ممیز گزیدهکار بود و هرجایی کار نمیکرد؛ کلاس کار خود را حفظ میکرد. حتی آرم یا سرکاغذ و مواردی در این مقوله که به او سفارش میدادند را گزینش میکرد و هر کاری را نمیپذیرفت و همیشه اعتبار خود را حفظ میکرد. او رسالت، عظمت و شکوه قلم خود را داشت. درست است که او شاگردانی را تربیت کرده و اکنون آنها عهدهدار این وظیفه هستند اما نبود ممیز حس میشود. او ستون اصلی برای ساختمان و بنای گرافیک بود.
عربانی درباره ایده برخی مبنی بر تقسیمبندی گرافیک به دو دوره قبل و بعد از مرتضی ممیز گفت: قبل از ممیز دانشکده و واحدی به نام گرافیک نداشتیم. طراحان قوی مانند محمد بهرامی در آن دروان بودند که به عنوان مثال کتب درسی یا کتابهای دیگری که احتیاج به تصویر داشت را تصویرسازی میکردند که بسیار هم معدود بود.
وی همچنین بیان کرد: مجلات فکاهی مانند مجله «توفیق» و «ناهید» که در آن زمان منتشر میشد نیز به کاریکاتورهایی نیاز داشت و کاریکاتوریستها برایشان کار میکردند. ولی کتابهایی به این شکل که در حال حاضر میبینیم و به وفور یافت میشود و دارای تصویرسازیهای زیادی است، نداشتیم و انگشت شمار بود. در گذشته کتابهای کودک به این صورت موجود نبود. معدود کتابهای مثل «افسانههای کهن» اثر فضلالله مهتدیصبحی منتشر میشد.
او در ادامه افزود: در حوزه گرافیک هم به همین صورت بود، کمتر ناشری پیدا میشد که روجلد گرافیکی بخواهد. اگر بخواهم به طور خلاصه و در یک جمله بگویم گرافیک ما مدون نبود. همینطور به صورت خودرو طراحان قدیمی این کار را انجام میدادند؛ ولی مرتضی ممیز این هنر را مدون، آکادمیک، علمی و دانشگاهی کرد؛ به همین دلیل قبل و بعد از او گرافیک در ایران متفاوت بود.
تصویرسازی «کتاب هفته» اثر مرتضی ممیز
این نویسنده درباره سادگی خاص کارهای ممیز گفت: اصولا هنرمندان، شاعران، نقاشان، آهنگسازان همه الگوهایی دارند و الهام میگیرند ممیز نیز همینطور بود. نمونه کارهای غیر ایرانی را میدید و ایده میگرفت و از فیلتر خود رد میکرد. به این کار کپی کردن نمیتوان گفت؛ من کاری از ممیز سراغ ندارم که بگویم تقلید کرده است. ممیز خود به این سادگی رسیده بود، او در انیمیشنهایش هم سادگی را رعایت میکرد و در پرسوناژهای آثارش ردپای ممیز را میبینیم. این گرافیست از جایی الگو برداری نکرده است. او سبک خاص خود را داشت؛ اما افراد بسیاری از روی او کپی کردند. ممیز خلاق بود و ایده میداد. خط که در آثارش کار میکرد به گونهای بود که همجنس پوسترش میشد. بر همین اساس جایگاه ممیز رفیع است. اگر در آثار تجسمی ممیز دقیق شوید حتی اگر امضایش را هم نبینید متوجه میشوید این کار متعلق به اوست.
احمد عربانی در پایان درباره کتب ممیز گفت: او مدتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و در انتشار کتابهای کانون نظارت میکرد. کتابهایی هم از آثار خود نوشت و منتشر کرد؛ ممیز احساس وظیفه میکرد تا چیزی را که میداند به دیگران منتقل کند و جز آن دسته از استادانی نبود که بخیل و خسیس باشد و فوت آخر را برای خودش نگه دارد. بیریا و درویشمنش بود و به دانشجویان خدمت میکرد. این هنرمند کتابهایی را منتشر کرد تا از طریقی کمک حال دانشجویان باشد.»
طراحی «جلد موسیقی» اثر مرتضی ممیز
ممیز طراحی و کارگردانی سه فیلم انیمیشن برای فستیوال فیلمهای کودکان کانون پرورش فکری تهران در در اوایل دهه 50 شمسی عهدهدار بود. فیلمهایی نظیر «آنکه عمل کرد و آنکه خیال بافت» که در سال 1350 ساخت و فیلم «یک نقطه سبز» را سال 1351 و فیلم «سیاه پرنده» را هم سال 1350 کارگردانی کرد.
نظر شما