این اثر 313 صفحهای در خود حوادث و اتفاقات را جای داده است که به خوبی بیانگر طوفان احساسات و ارادت مردم کشورمان به سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) است. احساساتی که گاه با توصیف صحنه روبه رو شدن یک پیرمرد و پیرزن روستایی با ضریح جدید امام حسین(ع) به تصویر کشیده شده است و گاه با ابراز ارادت مردم به خادمان و بانیان ساخت و انتقال این ضریح.
رهبر معظم انقلاب در تقریظی درباره این اثر فرمودهاند:
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
ای شعله فروزان، ای فروغ تابان، ای گرمابخش دلهای خلایق! تو کیستی با این شکوه و جلال، با این شیرینی و دلنشینی، با این هیبت و اقتدار، با اینهمه لشکر دلبههمراه، با غلغله فرشتگان که در کنار موکب تو با آدمیان رقابت میکنند؟ تو کیستی ای نور خدا، ای ندای حقیقت، ای فرقان، و ای سفینة النجاة؟ چه کردهای در راه خدایت که پاداش آن خدائیشدنِ هر آن چیزی است که به تو نسبت میرساند؟ بنفسی انت، بروحی انت، بِمُهجَةِ قلبی انت، و سلام الله علیکَ یومَ وُلِدتَ و یوم اُستُشهِدتَ مظلوماً و یوم تُبعَثُ فاخِراً و مَفخَراً. 93/2/29.
بسیار خوب و با ذوق و سلیقه نوشته شده است؛ و با نگاه هنرمندانه و کنجکاو و نکتهیاب. خواندم تا 93/2/28
در بخشهایی از این اثر به روایت قزلی میخوانیم: «بعضی از جوانهای مهرانی پرشورتر بودند و اصرار داشتند برای آن شب تریلی را برگردانیم مهران. میگفتند مگر ما شیعه نیستیم؟ مگر ما امام حسین(ع) را دوست نداریم؟ مگر خون مردم خوزستان از ما رنگینتر است که ضر یح را پنهانی از شهر ما عبور دادید؟ میگفتند مغازهدارها مغازهها را بستهاند و دارند میآیند. میگفتند اگر میدانستیم فقط باید از روی جنازهمان میگذشتید که ضر یح را این طوری بیاورید مرز. میگفتند از چند سال پیش ما به زائران امام حسین(ع) در این شهر و این مرز کمک میکنیم، چرا حالا که ضریح از اینجا میگذرد نباید یک روز مهمان ما باشد.
یکیشان میگفت: از بیعرضگی مسئولان ماست که شما اینطور آمدید و میروید. مردم این شهر مثل مسئولانش نیستند. اگر توی شکم من هم تیر خالی کنید، از جلوی تریلی کنار نمیروم.» به شوخی به او گفتم: ما تیر نمیزنیم. اگر کسی جلوی تریلی بایستد از رویش رد میشویم. و بعد جدیتر توضیح دادم که مسئولان شهرشان هم دست بالا یک ساعت است ماجرا را میدانند، اما آنها قبول نمیکردند. دلم برایشان میسوخت. برای اینکه ضریح در شهرشان نمانده غبطه میخوردند. و من از صمیم دل غبطه میخوردم به این شوقشان.»
نسخه چاپی این اثر در ایام برگزاری پویش روشنا با قیمت 20 هزار تومان در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
علاقهمندان شرکت در پویش مطالعاتی روشنا میتوانند برای خرید کتاب «پنجرههای تشنه» با امضا نویسنده و ارسال رایگان تا تاریخ 15 شهریور ماه به سایت rushana.ir و یا صفحه اینستاگرام این پویش به آدرس rushanacampaign@ مراجعه کنند.
نظر شما