صابر قدیمی، شاعر و طنزپرداز به مناسب روز شعر و ادب فارسی یادداشت طنزی را در اختیار ایبنا قرار داده که در ادامه میخوانید.
این روزها موجودات عجیبی میبینیم. از دوست هجده سالهای که از تاخیر در چاپ کتاب بیستمش گلایه دارد تا فردی که کتاب اولش مجموعه شعر سی صفحهایست و کتاب دومش گزیدهی اشعار!
هرچقدر قیمت کتاب دارد بالا میکشد، تیراژ دارد میکشد پایین و میرسد به تعداد خویشاوندان سببی و نسبی و خانواده رجبی. بعضیها که میلیونها تومان در جیب ناشران حامی شِر! ریختهاند و رفتهرفته بالان دیدهشدهاند، به مقام خودچاپی(ناشر-مولف) رسیدهاند. سپس خودشان ناشربچه میشوند تا دیگران را هم بچاپند. زادالله چپاولهم!
روزگار غریبیست نازنین. اگر روزی خواستید دایره المعارفی از فحشهای ناموسی و بیناموسی را داشته باشید، کافیست کتاب یکی از سلبریتیهای فرهیخته را نقد کنید و مثلا بگویید در هر پاراگراف داستان حضرتشان، بیشتر از تعداد کلمات، مشکلات دستوری و تالیفی و غلطهای املایی دارد؛ آن وقت فداییان و فالوئرجاتشان شما را با بستگان و نواحی از خودتان آشنا میکنند که تا قبل از این نمیدانستید دارید!
- مگه خودت چه ... هستی عقدهای؟ میخوای دیده بشی بدبخت.
- تقصیر اون... که ... نکرد و تو .....
-..... تو....... مادر..... پدر...... دختر خالهی پدر......
-.............سگ.........
-............
این روزها همهچیزمان به همهچیزمان میآید و هر اتفاقی هم بیافتد چیزی از ارزشهای ما کم نمیشود. زیرا دیگر چیزی از ارزش و فرهنگمان نمانده که بخواهد کم بشود.
دردا که هدر دادیم، آن دات گرامی را
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم...
زنده یاد منزوی
نظر شما