جوآن هریس علنا از تمرکز نامعقول بر کتابهای نخست نویسندگان در دنیای نشر انتقاد کرد.
هریس گفت: «دیدهام که چندین نویسنده کتاب-اولی ظهور کرده و پیشرفتهای اولیه بسیار بزرگی کسب کردهاند که به عنوان اولین تجربه برای یک نویسنده عالی است؛ اما این لزوما به این معنا نیست که ناشر فراتر از کار نخست برای نویسنده ارزشی قائل باشد. نسلی از نویسندگان بیست و چند ساله که برای اولین اثر خود تحسین میشوند و به نمایش گذاشته میشوند، به این دلیل که اولین کتاب خود را منتشر کردهاند و بعد دیگر چیزی از آنها نمیشنویم. دومین رمان آنها –که اگر کمی به نوبه خود مشکلساز باشد- لزوما به آن اندازه استقبال نخواهد شد. حرفه آنها به جای حرکت به سمت جلو و قرار گرفتن بر پایه موفقیت، به نوعی رو به افول خواهد رفت. آنها با اولین کتاب-اولی بزرگ بعدی جایگزین خواهند شد.»
هریس در ادامه اشاره کرد که نویسندگان ناامید با نام مستعار مینویسند تا بتوانند دوباره در مسیر پیشرفت قرار بگیرند. او گفت: «اخیرا شاهد چند نمونه بودم که ادعا کردند اولین اثرشان را منتشر کردهاند اما اینطور نبوده. آنها نویسندههای پیشین هستند که با نام جدید کتاب نوشتهاند به این امید که سوار بر موج این رابطه عاشقانه با نخستین کتاب نویسندهها شوند که به نظر من گمراهکننده و کمی احمقانه است. اگرچه دیدن اینکه کتابهای اول نویسندهها حمایت و تحسین میشود برای ما عالی است، اما بسیار مهم است که ناشران به جای اینکه از یک کتاب اول جالب به بعدی بپرند و فقط امیدوار باشند که بقیه بتوانند مراقب خودشان باشند، از نویسندگان موجود نیز حمایت کنند.»
جوآن هریس همچنین از ناشران خواست از گروهبندی سنی کتابها برای کودکان بپرهیزند که به نظر او میتواند کودکان را از خواندن دور نگه دارد. او با تاکید بر ۱۵ سال حرفه معلمی خود، از صنعت نشر و مدارس خواست که در مراحل مختلف کتابخوانی کودکان را محدود نکنند.
او گفت: «من متوجهم که این کار برای کتابفروشها و گاهی برای مدارس مفید است اما بچههایی هستند که کتابهای فراتر از گروه سنی خود را میخوانند و بچههایی که بیمیل به خواندن هستند و اگر به آنها بگویی کتابی که میتوانند بخوانند در واقع مربوط به سنین پایینتر است، احتمالا خواندن را کنار میگذارند. تلاش برای قرار دادن کودکان در این دستهبندیها اشتباه است. بچهها باید آنچه برایشان جالب است بخوانند، نه چیزی که مردم فکر میکنند آنها باید بخوانند. من در یککاسه کردن بچههای یک سن خاص مشکلاتی میبینم، چون آنها میتوانند همسن اما بسیار متفاوت باشند. بخشیدنِ لذتِ خواندن به بچهها در مدارس چیزی است که بیشتر از امتحانات باید به دنبال آن باشیم.»
هریس عنوان کرد که خوانندگان بزرگسال مثل کودکان که با مشکلات طبقهبندی سنی درگیر هستند، با مشکل ژانر سر و کار دارند. او گفت: «یک مکتب فکری وجود دارد که معتقد است ادبیات عامهپسند به خوبیِ داستان ادبی نیست. من فکر میکنم این یک ایدئولوژی سمی است و میتوانیم از شر آن خلاص شویم. در حقیقت تصور میکنم اگر از شر تمام این طبقهبندیها خلاص شویم، اتفاقات بهتری میافتد. به عنوان مثال در ایتالیا ادبیات عامهپسند وجود ندارد، ادبیات کودک و نوجوان وجود ندارد. فقط کتاب وجود دارد و به نظر میرسد مردم با این قضیه راحتاند. این یک تقسیمبندی سادهانگارانه است که به محتوای کتاب نگاه نمیکند. در دنیای ادبیات رمانهایی وجود دارد که بهوضوح جنایی، روانشناختی یا علمیتخیلی هستند که در یک دسته جای نمیگیرند، زیرا به دلایلی در یک گروه دیگر قرار دارند. در مورد خوانندگان بزرگسال نیز مانند کودکان مهم است به یاد داشته باشیم که چرا کتاب میخوانیم و اگر لذتی در خواندن نیست و اگر فقط احساس وظیفه است، آنوقت مردم به سمت خواندن نخواهند رفت.»
هریس در مورد تبعیض جنسیتی در صنعت نشر نیز گفت: «مردان صرف نظر از اینکه چه مینویسند، به نویسندگان کهنهکار تبدیل میشوند و زنان با بالا رفتن سن، نامرئی میشوند و من فکر میکنم بخشی از آن به دلیل این واقعیت است که به نوشتههای زنان اهمیت کمتری داده میشود. این ایده وجود دارد که زنان برای خوشامدِ زنان دیگر مینویسند، در حالی که مردان برای روشن کردن آیندگان. فکر میکنم مشکل اصلی همینجاست. زیرا زنان و مردان درباره چیزهای کاملا مشابهی مینویسند اما بسیار متفاوت با آنها برخورد میشود.»
نظر شما