فرح نیازکار معتقد است: روی سخن سعدی در دغدغه گناه نظربازی متوجه کسانی است که تنها صورت را میبینند و از معنی غافلاند و به همین جهت نیز تکرار میکند که: «گویند نظر به روی خوبان / نهی است؛ نه این نظر که ماراست».
در این نشست دکتر فرح نیازکار، سعدیپژوه و پژوهشگر ادبی در بخشی از سخنرانی خود پیرامون «منظومه عشق سعدی» گفت: سعدی همانند بسیاری از شاعران پرآوازه ایرانزمین، در آثار خود به گونه محوری به موضوع عشق پرداخته است و بسیاری بر آن شدهاند تا به تبیین چگونگی این عشق، مجازی و حقیقی بودن آن برآیند و از این رویکرد، به نگاهها و نظریات گوناگونی راه یافتهاند.
به گفته این استاد دانشگاه، با نگاهی به تاریخچه این موضوع به گونه گذرا میتوان گفت که از میان انواعی که برای عشق قائل شدهاند، «عشق افلاطونی»، عشقی پاک و بیشائبه است که در نزد قدمای یونان مورد توجه بوده است و بر آن اساس در نزد عرفا چنین تعبیر شد که عشق پاک تمرینی است برای عشق آسمانی و عشق به خداوند جمیل که باید بدون هر شائبهای همچون طمع بهشت و بیم دوزخ باشد.
نیازکار افزود: عبارت معروف صوفیان «المجازُ قَنطرۀُ الحقیقۀِ» نیز بر این امر پای میفشارد که عشق مجازی و زمینی میتواند وسیلهای برای رسیدن به عشق حقیقی یعنی عشق آسمانی باشد؛ چنانکه مولانا در مثنوی میگوید: «عاشقی گر زین سر و گر زان سرست / عاقبت ما را به بدانجا رهبرست»
وی ادامه داد: اگرچه در تاریخ ادبیات با مقولهای دیگر با عنوان «شاهدبازی» روبهرو هستیم که عمدتاً در نزد ترکان مرسوم بوده و به گونه مشخص در زمان غزنویان و پس از آن در دوران سلجوقیان بیشتر رشد کرد، این مقوله در دوره مغولان بازارِ گرمی گرفت و در اقشار مختلف جامعه به دلیل رسم رایجش نفوذ کرد؛ حتی برخی از مضامین شعر شاعران را دربرگرفت، اما دامان همگان را نگرفت.
به گفته این استاد دانشگاه، این نوع گرایش ترکان از نوع نگاه یونانیان نبود و آنان برای این کار زمینههای فلسفی و معنوی نداشتند. بیش از تاثیرگذاری نوع نگاه ترکان، باورمندی یونانیان نسبت به عشق پاک با حفظ جنبهی مثبت و فلسفی در ایران وارد عرفان شد.
این سعدیپژوه در ادامه افزود: بر طبق این نظریه، خوبیها، زیباییها و حقایق در جهان زمینی تنها جلوههایی از ذات احدیت است که سرچشمهی همه ارزشهاست.
به گفته نیازکار، بدین ترتیب بود که بر آن شدند که زیبایی جسمانی تظاهر بیرونی زیبایی روحی و معنوی است که آن هم به نوبهی خود جلوهای از زیبایی ذات احدیت است.
نیازکار در ادامه یادآور شد: عاشق افلاطونی زیبایی جسمانی معشوق را نشانهای از زیبایی حق میداند و این زیبایی پایینترین پله نردبان است که میتوان از آن بالا رفت و سرانجام به زیبایی ملکوتی رسید. به گفته این سعدیپژوه، بدین ترتیب آراء فلاسفه یونان ابتدا وارد آثار فلاسفه ایران همچون فارابی و ابنسینا شد و از آنجا به عرفان ایرانی راه یافت. «اصطلاحاتی نظیر شاهد، نظربازی، جمالپرستی و... نیز با این نوع نگاه، به شعر ورود پیدا کرد که در آثار برخی معنای صوری و در آثار دیگر شاعران معنایی عمیقتر یافت.»
نیازکار در ادامه سخنان خود پیرامون معنای «نظر» نیز گفت: نظر در لغت به معنای نگاه کردن با چشم یا قلب است برای درک حقایق اشیاء.
به گفته این سعدیپژوه در نزد صاحبنظران این واژه به معنای «تأمل و بصیرت» است و در نزد عموم به معنای دیدن و نگاه کردن است.
نیازکار سپس افزود: این واژه در قرآن کریم در معانی گوناگونی به کار رفته است که در دو گونه اسم و فعل قابل بررسی است؛ نگریستن، نگاه کردن، اندیشیدن، فکر کردن، تأمل کردن، بیننده، چشم انتظار و...
به گفته فرح نیازکار، خواجه نصیرالدین طوسی در تلخیص المحصل درباره نظر و نظربازی معتقد است که نظر، نوعی سیر و حرکت ذهنی است از یک اصل حاصل و حادث به سوی فرعی که به مرحله دریافت ذهنی نرسیده است؛ یعنی لازمه دستیابی به معرفت نسبت به امر یا پدیدهای، نظر، بررسی و شناخت آن پدیده است تا بدین وسیله انسان بتواند بر مبنای آنچه که برای او حاصل شده است، بدانچه که هنوز نسبت بدان معرفتی نیافته، دست یابد؛ یعنی نظر و نظربازی، ابزاری میشود در خدمت ایجاد آگاهی جدید.
این سعدیپژوه تصریح کرد: در این حالت، فرد قادر است زیباییهایی را که در عالم محسوسات میبیند و بدان نظر میافکند، با معقولات در هم آمیزد و از این همبستگی معقول و محسوس، به غایتنگری حکیمانه دست یابد: «مننهآنصورت پرستم کز تمنای تو مستم / هوش من دانی که برده است؟ آنکه صورت مینگارد.»
به گفته نیازکار، این همان معنایی است که سعدی را نسبت به تمامی پدیدههای زیبای موجود در عالم دلبسته و عاشق میگرداند؛ چنانکه میسراید: «بهجهانخرّم از آنم که جهان خرّم ازاوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.»
فرح نیازکار در ادامه افزود: سعدی برای رد هرگونه اندیشه ناخوشایند و پندار اشتباهی از مقوله نظربازی خود، با صراحت چنین یاد میکند که: «جماعتی که ندانند حظّ روحانی/ تفاوتی که میان دواب و انسان است/ گمان برند که در باغ عشق سعدی را/ نظر به سیب زنخدان و نار پستان است»؛ بنابراین سعدی در نظرباختن خویش، به حقیقتی دست مییابد که به گفته خود بر دیگران ظاهر و آشکار نیست: «چشم کوتهنظران بر ورق صورت خوبان/ خط همی بیند و عارف قلم صنع خدا را/ همه را دیده به رویت نگران است ولیکن/ خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را».
نیازکار در ادامه افزود: بر اساس همین باور است که پیوسته از نظر خویش با صفت «نظر پاک» یاد میکند و آن را از مقوله نفسپرستی به دور میداند: «هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است/ عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است.»
این پژوهشگر در ادامه گفت: اما این نظربازی خود شرایطی را میطلبد که در صورت رعایت آن، به همان مقصدی میانجامد که سعدی و دیگر نظربازان از آن یاد کردهاند؛ به چشم دل دیدن، دیدن سرّ صنع خداوندگاری، حظّ روحانی و عدم غفلت از معنی در نظرگاهی پاک، شرایطی است که در نظرباختن باید رعایت شود.
به باور فرح نیازکار، روی سخن سعدی در دغدغه گناه نظربازی متوجه کسانی است که تنها صورت را میبینند و از معنی غافلاند و به همین جهت نیز تکرار میکند که: «گویند نظر به روی خوبان/ نهی است نه این نظر که ما راست.»
وی اساسیترین شرط نظربازی را پاکی نظر دانست و گفت: چراکه همه عارفان و شاعرانی که به نظر تأکید دارند، بیشتر از نظر بر پاکی آن تأکید میکنند و در این حالت است که امکان درک صنع خداوندگاری حاصل میشود: «از بهر خدا روی مپوش از زن و از مرد/ تا صنع خدا مینگرند از چپ و از راست».
نیازکار سپس عنوان کرد: عدول از شرایط این امر میتواند دغدغه گناهی باشد که دامان همگان را ـ حتی سعدی ـ بگیرد: «و ما ابری نفسی و لا ازکیها/ که هر چه نقل کنند از بشر در امکان است.»
فرح نیازکار در ادامه افزود: این همه، سعدی را به سویی فرامیخواند که او در آثارش به توصیف زیباییها به گونه عینی و ذهنی میپردازد و در کنار ستایش جمال چهره، خصلت نیک و سجایای اخلاقی را نیز میستاید؛ آنچه که سرانجام به عشقی میانجامد که سعدی آن را را مترادف با آدمیت میداند: «عشق آدمیت است گر این ذوق در تو نیست/ همشرکتی به خوردن و خفتن دواب را؛ و در مرتبه اعلی به جایگاهی میرسد که: تو را عشق همچون خودی ز آب و گِل/ رباید همی صبر و آرام دل/ چو عشقی که بنیاد او بر هواست/ چنین فتنهانگیز و فرمانرواست/ عجب داری از سالکان طریق/ که باشند در بحر معنی غریق/ به یاد حق از خلق بگریخته/ چنان مست ساقی که میریخته/ چنان فتنه بر حسن صورت نگار/ که با حسن صورت ندارند کار...»
در ادامه این نشست دکتر مریم کهنسال و دکتر مرتضی جعفری به متن خوانی گلستان و شرح و تفسیر آن پرداختند.
نظر شما