سینا کمالآبادی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
محمود درویش در تمام زندگیاش عاشق بود/شعر درویش از نزار قبانی عمیقتر است
سینا کمالآبادی، مترجم گزیده اشعار محمود درویش اظهار کرد: درویش در تمام زندگیاش عاشق بود؛ بدون اینکه ما بخواهیم معشوقی مشخص کنیم، عشق یکی از ویژگیهای جدا نشدنی زندگی درویش است.
در پایان این کتاب نام شش گزیده شعر به عنوان منبع ترجمه مطرح شده است؛ با این حساب میتوانیم بگوییم که این کتاب گزیدهای از گزیدههای منتشر شده از اشعار محمود درویش است؟
بله. در واقع این کتاب گزیدهای از شش کتاب گزیدهای است که از آثار محمود درویش به انگلیسی ترجمه شده است. البته اشعار آمده گزیدهای از بهترین شعرهای محمود درویش است که من آنها را به فارسی برگرداندم. برای بیان بهتر این موضوع باید بگویم که هیچ کدام از این شش کتاب، اثر مستقل نبودهاند و من از گزیدهای از گزیده ترجمه کردم.
در فهرست کتاب نشانی از فصلبندی وجود ندارد؛ اما با خواندن کتاب میتوان احساس کرد که اشعار بر اساس تقسیمبندی موضوعی کنار هم قرار گرفتهاند. آیا این نگاه در جانمایی شعرها لحاظ شده است؟
برخی زمانها مرسوم است که مترجمان یا شاعران اشعار یک کتاب گزیده را بر اساس تاریخ تنظیم میکنند یا اشعار انتخابی از یک مجموعه را در کنار هم میآورند. من چنین چیزی مد نظرم نبود و قصد داشتم بهترین شعرهای درویش را به زبان فارسی ترجمه کنم و کنار هم بیاورم. بدون اینکه بخواهیم روند شعری او را در نظر بگیریم که از کجا شروع کرده و به کجا رسیده است. البته در قرار دادن شعرها بدون آنکه مشخص باشد، یک تقسیمبندی موضوعی آوردهام. بخش اول به شعرهای عاشقانه، بخش دوم به شعرهایی که نگاه ویژه به هویتهای عربی و مساله صهیونیست دارند، بخش سوم به شعرهای مبارزه و انتفاضه (شعرهای فلسطین) و در پایان به شعرهایی که درویش در آن نگاهی به مرگ و زندگی دارد، کنار هم آورده شده است. درواقع من در تهیه این کتاب سعی کردم، شعرهایی را که به این چهار بخش مربوط بوده و ترجمه فارسی زیبایی داشتند، کنار هم بیاورم. ترجیح دادم به جای آنکه تقسیمبندی ملموس باشد و ذهنیتی به خواننده بدهم و خواننده بداند که الان قرار است وارد کدام بخش شود، خیلی عادی با شعرها برخورد کنم تا مخاطب ذهنیتی نداشته باشد و خیلی راحت با جهان محمود درویش آشنا شود.
به جهان درویش اشاره کردید؛ جهان درویش چگونه است؟
جهانی است که هم عاشقانه است، هم دغدغه زندگی و مرگ دارد و هم دغدغه هویتی را که در برابر صهیونیست دستخوش مشکلات است، بیان میکند. او در همه این فضاها نگران سرزمینی است که اشغال شده است.
محمود درویش در سالهای حیات خود بارها بیان کرد که علاقهای به ترجمه آثارش ندارد و همین که اشعارش در جغرافیای عرب خوانده شود، او را راضی میکند؛ او معتقد بود که شاید در ترجمه آثار برخی نگاهها و دغدغههای او آن طور که باید و شاید مطرح نشود؛ با این حال شما این کتاب را از زبان دوم یعنی زبان انگلیسی ترجمه کردهاید. آیا تصور نمیکنید که ترجمه آثار او از زبان دوم باعث کاسته شدن ارزش ادبی اشعار میشود؟
درست است که من شعرها را از زبان انگلیسی ترجمه کردهام؛ اما همه ما به واسطه آموزشی که در مدرسه و دانشگاه میبینیم تا حدی با زبان عربی آشنا هستیم. در کنار آن خودم نیز مطالعاتی روی زبان عربی داشتهام؛ اما تسلطم در حدی نبود که مستقیم از زبان عربی ترجمه کنم، با این حال همیشه متن عربی شعرها در کنارم بود و سعی کردم که آثار را با متن عربی تطبیق دهم تا ترجمه دچار مشکل نشود. با این حساب میتوانم بگویم که به شکل مستقل از زبان انگلیسی ترجمه نکردهام. بعد از ترجمه نیز، چند نفر از دوستانم که به زبان عربی تسلط داشتهاند و درویش را خوب میشناختند، به بررسی و تطبیق متن فارسی با متن عربی پرداختند و اگر اختلاف و نکتهای بود به من گوشزد کردند.
وقتی شعرهای عاشقانه کتاب را میخوانیم احساس میکنیم که مخاطب یک نفر نیست و انگار او شعرهای عاشقانه خود را برای جمعیتی نوشته است. انگار تمام زنان عرب به دلیل سختیهایی که تحمل کردهاند، مخاطب شعرهای او هستند. تصور شما از این نگاه چیست؟
قسمتی از این نگاه درویش به زندگی خصوصی او برمیگردد که شاید ما بخشی از آن را بدانیم و شاید بخشی از آن را ندانیم. او شعرهایی دارد که برای افرادی نوشته که دوستشان داشته و لزومی هم ندیده و نداشته است که به کسی بگوید و توضیح دهد که این شعرها را برای چه کسی نوشته است. نکته بعدی این است که گاهی وقتها شعری که نوشته میشود به ماهیت خود عشق اشاره میکند و به همین دلیل مخاطب فکر میکند، معشوق یک نفر نیست. احتمال دارد او در موقعیت عشق قرار نگرفته باشد و صرفا دارد یک موقعیت عشق را توصیف میکند. کمااینکه درویش در تمام زندگیاش عاشق بود؛ بدون اینکه ما بخواهیم معشوقی مشخص کنیم، عشق یکی از ویژگیهای جدا نشدنی زندگی درویش است.
عشق گاهی باعث بیتعهدی شاعر میشود. شاعر از همه چیز و همه کس دست میکشد تا به عشقش برسد. با این حال ما این بیتعهدی را در اشعار محمود درویش نمیبینیم و اتفاقا عشق باعث تعهد بیشتر او به اجتماع و جامعه میشود. به نظر شما چه عاملی باعث ایجاد چنین تعهدی در درویش شده است؟
همانطور که نمیشود عشق را از محمود درویش جدا کرد، بین او و جامعه و ملت نیز نمیشود جدایی انداخت. عشق و وطن برای محمود درویش به یک اندازه اهمیت دارد. او وقتی عاشق میشود به این شکل نیست که غرق شود و فراموش کند که وطنی هم دارد. به نظر من زیباترین حسی که درویش برای خودش در نظر میگیرد این است که کسی را دوست داشته باشد و در وطن آزاد خودش و بین مردمان آزاد خودش زندگی کند. تا زمانی که این وطن و مردمانش آزاد نیستند، آن عشق هر چقدر هم که زیبا باشد، یک چیزی کم دارد.
چه ویژگی در شعرهای محمود درویش وجود دارد که هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص با آن ارتباط برقرار میکنند؟
تسلطی که درویش در نوشتن شعر دارد و نحوه زندگی او باعث شده تا شعرهای او لایحههای مختلفی داشته باشد که به نظر من این موضوع توان و قابلیتهای درویش را میرساند. زمانی که ما شعرخوانیهای درویش را به صورت تصویری میبینیم؛ ممکن است بعضی از شعرخوانیها در محفلی خصوصی باشد که فقط افراد خاصی در آن حضور دارند؛ از آن طرف میبینیم که او زمانی هم در یک ورزشگاه شعرخوانی دارد، آن ورزشگاه مملو از جمعیت است و همه به وجد آمدهاند. همه آن افراد که مخاطب خاص نیستند و بسیاری از افراد حاضر در ورزشگاه را مخاطبان عام شعر تشکیل میدهند و این بیانگر آن است که محمود درویش توانسته مخاطب عام و خاص شعر را به خوبی جذب کند.
البته ممکن است خیلی از آن افراد هم مخاطب شعر نباشند و به دلیل جذابیتی که شخصیت درویش دارد به آنجا رفته باشند. از طرف دیگر درویش برآمده از جامعه فلسطین است و مثل آن مردم زندگی کرده و تمام آن چیزی را که آن مردم میخواهند و زندگی کردهاند، با گوشت و پوست خود حس کرده و میداند که چه بگوید تا مردم آن را بپسندند. باید توجه داشته باشیم که ما با درویشی روبهرو هستیم که سالهای سال دور از وطن خود دور دنیا گشته و جاهای مختلف را دیده، کشورهایی او را راه ندادهاند و مجبور شده تبعید و آوارگی را تحمل کند. این آوارگی باعث شده تا با مردم و ملتهای مختلف آشنا شود و دوستان زیادی پیدا کند. برای مثال میتوانیم به ریتسوس و ادوارد سعید اشاره کنیم. اینها بیانگر آن است که او در آوارگی با افراد مختلفی نشست و برخاست داشته و اینها باعث شده تا علاوه بر بحث ادبیات و شاعرانگی که در آثار بسیاری از شاعران عرب میبینیم، شعر درویش عمق بیشتری پیدا کند. شما درویش را کنار شخصی مثل نزار قبانی بگذارید؛ بدون شک نزار قبانی در دوره معاصر یکی از بهترین عاشقانهسرایان عرب است و درویش هم شعر عاشقانه دارد. با این حال من فکر میکنم با همه زیباییهایی که شعر نزار قبانی دارد، آن عمقی را که شعر درویش دارد، ندارد. این عمق، حاصل آوارگی و دردی است که درویش کشیده است.
این عمق همان نکتهای نیست که درویش در ترجمه شعرها نگرانش است؟
این ویژگی شعرهای محمود درویش کار را برای مترجم سخت میکند. من کتابهایی که پیش از این ترجمه و چاپ کردم، مدت زمان کمتری طول کشید؛ اما این کتاب زمان زیادی برد و شاید اگر این کتاب، اثر هر شاعری غیر از درویش بود، من این کتاب را ظرف دو تا سه ماه ترجمه میکردم. این کار درویش را زمستان 96 شروع کردم و تا اواخر سال 97 ادامه پیدا کرد؛ حتی در سال 97 هم که کار را تحویل ناشر دادم، تا دو سه ماه بعد کار چکش میخورد. در واقع روی این مجموعه شعر یک سال و سه، چهار ماه وقت گذاشتم و این به دلیل عمقی است که در شعرهای درویش وجود دارد. درویش شعر را زندگی میکند و شعر زندگی درویش است.
شعر برای درویش حکم سلاح را داشت؟
این برداشت شاید کاملا غلط باشد اما میخواهم احساسم را بیان کنم. شعر سلاح او برای مبارزه نیست. شعر سلاحی برای اوست تا بتواند روی پا بماند. یعنی تسکین دهنده دردهایش شعر بوده و باعث شده او زنده بماند.
بهعنوان آخرین سوال، نمیخواهم شعر مقاومت را با شعر دفاع مقدس مقایسه کنم؛ اما چه اتفاقی رخ میدهد که شعر مقاومت به این اندازه جهانی و فراگیر میشود اما شعر دفاع مقدس ما با همه ظرفیتهای خوبش دیده نمیشود؟
این موضوع عوامل و دلایل مختلفی دارد. نخست اینکه شعر عرب نسبت به شعر فارسی معاصر شناخته شدهتر است. شما الان شعر شاعران فارسی را جستوجو کنید و ببینید که چند کتاب شعر از شاعرانی فارسی به زبان انگلیسی ترجمه شده است و از آن طرف محمود درویش یا نزار قبانی چه وضعیتی دارند. بدون شک متوجه اختلاف میزان ترجمه خواهید شد. متاسفانه شعر ما در هر ژانری به خوبی به مخاطبان جهانی معرفی نشده است. عامل دیگر، محیطی است که این شاعران در آن متولد شدهاند، زندگی کردهاند و شعر سرودهاند. سوریه و فلسطین در کنار هویت عربیای که دارند، در ساحل مدیترانه هستند و جزو کشورهای مدیترانهای حساب میشوند. بنابراین میتوانند ارتباطاتی داشته باشند، تاثیراتی گذاشته و تاثیراتی بپذیرند که این تاثیراتی که پذیرفتهاند شعرهایشان را به استانداردهای شعر جهانی نزدیکتر کرده است. بعضی شعرها بومی هستند و شاید فقط خودمان آنها را درک کنیم.
مقایسه شعر دفاع مقدس با شعر مقاوت کار درستی نیست. جهان به دفاعمقدس به عنوان یک جنگ نگاه میکرد اما وقتی ما فلسطین را نگاه میکنیم، فلسطین سرزمینی است که اشغال شده است. ما در دفاع مقدس جانانه جنگیدیم و اجازه اشغال کشورمان را ندادیم اما آنجا ما با مردمی روبهرو میشویم که آمدند و کشور دیگری را اشغال کردهاند و در آن شهرسازی داشته و ساکن شدهاند. از این رو چشم جهان به آن سمت خیلی معطوف است. درویش در مصاحبهای میگوید کار شاعر فلسطینی خیلی سخت است چراکه وقتی شاعری اسرائیلی میآید شعری درباره این سرزمین مینویسد، خودش میداند قضیه چیست و میداند این کشور خاک و وطن او نیست، پس مجبور است از تمام ظرفیتهای زبانی استفاده کند تا بتواند ربط بین خودش و زمین را ایجاد کند و این کار شاعر فلسطینی که آن زمین و وطن را از آن خودش میداند، سخت میکند. من فکر میکنم چون درویش به این موضوع واقف بوده نیامده ساده از کنار این موضوع عبور کند. او این موضوع و ضرورت آن را درک کرده بود و تلاش میکرده تا آن را اثبات کند.
نظرات