چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۶
ادبیات و هنر از روایت واقعه اربعین جامانده است

جواد کلاته‌عربی نویسنده کتاب «درنگی در نجف» گفت: کارهای خوبی در زمینه پیاده‌روی اربعین انجام شده؛ اما تصور من این است که ادبیات و هنر از روایت واقعه اربعین جامانده است. اهل قلم ما باید ورود جدی‌تری به این حوزه داشته باشند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، چند سالی است که با نزدیک‌شدن به روز اربعین حسینی، شاهد برگزاری این مراسم به شکل و شمایل جدید هستیم و این مهم باعث شده تا شاهد بزرگ‌ترین گردهمایی جهان در روزهای نزدیک به اربعین حسینی باشیم. این رویداد مهم و این همایش چند میلیونی نویسندگان زیادی را مشتاق کرده تا در این حوزه قلم بزنند.

در حوزه سفرنامه‌های اربعین یکی از کتاب‌های مهم که اتفاقا از نخستین آثار این حوزه هم محسوب می‌شود، کتاب «درنگی در نجف» به قلم جواد کلاته‌عربی است، این نویسنده روایت این سفر خود را در قالب داستانی به نگارش درآورده است، از این رو گفت‌وگویی با او انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
در سال‌های گذشته کتاب‌های متعددی درباره سفرنامه اربعین نوشته شده است و کتاب شما یکی از نخستین آثار منتشر شده در این حوزه است. ایده نخست نگارش این کتاب چطور شکل گرفت؟
ایده نگارش کتاب «درنگی در نجف» سال 1394 به ذهن من رسید. پیش از اینکه به این سفر مشرف شوم. من هم مثل همه هم‌وطنان از طریق اخبار رسانه‌ها در جریان این گردهمایی بزرگ شیعیان جهان بودم و اخبار این پیاده‌روی میلیونی را دنبال می‌کردم؛ اما همیشه شور و شعف دوستانی که از این سفر برمی‌گشتند برای من جای سوال بود و پیش خودم می‌گفتم که در این رویداد چه خبر است؟ سختی‌های سفر را در رسانه‌ها دیده و از زبان دوستان شنیده بودم. می‌دانستم که پیاده‌روی سخت است و بدون شک راهپیمایان با کمبود امکانات روبه‌رو هستند؛ اما نمی‌فهمیدم که چرا از این سختی‌ها لذت می‌برند. سال 93 بود که به‌ یکباره همه دوستانم به این سفر رفتند و دور من حسابی خالی شد. آن روزها به خودم گفتم که چرا من به این سفر نرفتم و همان جا تصمیم گرفتم که اربعین 94 به این سفر بروم. به خودم گفتم که من با دو دیدگاه به این سفر می‌روم. نخست به عنوان یک خادم پا در این مسیر می‌گذارم و دوم اینکه از آنجایی که شغل و علاقه من نوشتن است باید این سفر را بنویسم. در آن زمان هنوز کسی در این حوزه چیزی ننوشته بود و فکر کردم که نیاز است در این حوزه قلم بزنم. به نظرم رسید که اتفاقی با چنین وسعتی خیلی حرف برای گفتن دارد؛ بنابراین ایده از اینجا شروع شد.
 
یکی از مشکلات و معضلاتی که ما در حوزه مکتوب داریم، دست به قلم نشدن افرادی است که می‌توانند مطالب مفید و موثر نگارش کنند. ما این معضل را در مدیران کشور به وضوح داریم و از این رو تجربیات از بین می‌رود. مثالی در همین حوزه می‌زنم. اگر به آمار زائران اربعین امسال نگاه کنیم، تا به امروز بیش از سه میلیون نفر به این سفر رفته‌اند که هر کدام مشکلات و دیدگاه خاص خودشان را داشته‌اند، با این حال به نظر شما چند نفر دست به قلم می‌شوند و از این رویداد می‌نویسند. شما به دنبال انتقال چه مفهومی بودید که دست به قلم بردید؟
بحث پیاده‌روی اربعین یک اتفاق بزرگ است. به نظر من حول این اتفاق بزرگ می‌تواند ادبیاتی شکل بگیرد. البته بحث من تنها ادبیات نیست؛ برای مثال در حوزه سینما، تئاتر، نقاشی و عکاسی هم ما می‌توانیم ورود کنیم. آن روزی که من تصمیم گرفتم بنویسم، ثبت خاطرات خودم بود و می‌خواستم به سوالات خودم جواب دهم؛ اما وقتی به آنجا رسیدم و روز‌به‌روز این خاطرات را تجربه کردم، دوست داشتم بنویسم تا این کتاب هم عامل محرکی برای افرادی که شرکت نکرده‌اند باشد و هم به مرور خاطرات افرادی که آمده‌اند بپردازد.
 
 
این کتاب درباره پیاده‌روی اربعین (چهلم امام حسین (ع) و یاران‌ حضرت) است و شما نیز کتاب را به چهل بخش تقسیم کرده‌اید. دلیل این‌گونه بخش‌بندی چه بود؟
این اتفاق بعدها شکل گرفت و نگاه من از نخست به این شکل نبود. عدد 40 اواخر کار به ذهنم رسید؛ چراکه از یک طرف اربعین از عدد 40 می‌آید و از طرف دیگر شماره خادمی بنده در آن مرکزی که کار می‌کردم 40 بود و سعی کردم خاطرات را به شکلی فصل‌بندی کنم که در عدد 40 جا شود. بنابراین از لحظه‌ حرکتم از منزل تا لحظه‌ای که برگشتم در این 40 فصل قرار گرفت.
 
نگارش این کتاب به چه شکل بود. آیا شما مطالب را حین سفر می‌نوشتید یا همه این مطالب را به ذهن سپردید و زمانی که به تهران برگشتید شروع به نوشتن آن کردید؟
نوع نگارش این کتاب ماجرای جالبی دارد. من سعی کردم تا جایی که می‌توانم این سفر را در لحظه بنویسم؛ اما از آنجایی که به عنوان خادم به این سفر رفته بودم، گاهی این اتفاق رخ نمی‌داد. من رفته بودم که خدمت کنم و گاهی وقت نمی‌شد؛ با این حال در هر فرصتی که پیدا می‌کردم، مشغول نوشتن می‌شدم. من کل این کتاب را با گوشی نوشتم؛ چراکه سال‌هاست به آن معنا دست به قلم نیستم و با قلم و کاغذ خداحافظی کردم و با کیبرد می‌نویسم. با گوشی این سفره‌نامه را نوشتم و حجم متنی که نوشتم حدود 20 هزار کلمه شد. خوشبختانه توانستم جزئیات خیلی از تصاویر را در لحظه ثبت کنم و بنویسم. البته بعدها بازبینی و ویرایش کتاب، پنج ماه طول کشید و در این مدت به خوبی به متن پرداختم. در فرصت بازبینی فرصت خوبی داشتم که روی تصاویر کار کنم اما سعی‌ام بر این بود که تصاویر ناب و در لحظه نوشته شود.
 
یکی از نکاتی که در نگارش این‌گونه کتاب‌ها مهم است، نزدیک بودن متن به واقعیت است؛ چراکه دور شدن متن از واقعیت می‌تواند باعث دور شدن مخاطب شود. ما از این گونه کتاب‌ها بسیار در حوزه دفاع مقدس داریم. شما چه تلاشی کردید تا کتاب به این مسیر نرود؟
کسی که این گونه سفرنامه می‌نویسد، در حال نوشتن قصه و داستان است. من کتاب‌های متعددی در حوزه‌های مختلف نوشته‌ام؛ اما نثر و لحن صمیمی این کتاب از سایر آثارم بیشتر است. احساسات این کتاب متعلق به خودم بوده است و می‌توانستم آن‌را مدیریت کنم و خوب آن را بفهمم. از واقعیت دور نشدم اما لحن صمیمی انتخاب کردم تا مخاطب با اثر ارتباط برقرار کند. بخشی از روایت‌های این کتاب روایت‌های واقعی است که خارج از من اتفاق افتاده و من اتفاقاتی را که دیدم بیان کردم. تکلیف این بخش مشخص است؛ اما آن چیزی که در درون من اتفاق افتاد به شخصیت من و ویژگی‌های درونی من برمی‌گردد که آنها را هم نوشته‌ام. این بخش را مخاطب باید بخواند و نظر بدهد. من سعی کردم با توجه به اینکه این سفر، نخستین سفر من به عتبات بود و همه چیز برایم تازگی داشت و بکر بود، بدون رتوش و اغراق راوی حالات خودم باشم. برای مثال لحظه‌ای که برای نخستین بار وارد حرم امیر‌المومنین (ع)‌ شدم؛ یک لبخند روی لبم نشست و تا دقایقی این لبخند محو نمی‌شد. من از روایت این لحظه نترسیدم و آن را در کتاب آوردم. اسم این فصل را «دیوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند» گذاشتم.
 
تلاش شما روی ژانر خاطره‌نگاری بود؟
من تلاش نکردم یک خاطره‌نگاری کنم یا سفرنامه‌ بنویسم. تلاش من این بود که هر چه را که در لحظه می‌بینم، بنویسم. بعضی از متن‌ها خاطره‌ است؛ برخی به بیان حالات می‌پردازد و برخی هم روزمره‌گی‌هاست.
 
پرداختن به ادبیات اربعین ژانر جدیدی است. آیا ما توانسته‌ایم از پتانسیل‌های این ژانر به شکل مطلوبی استفاده کنیم؟
کارهای خوبی در این زمینه انجام شده؛ اما تصور من این است که ادبیات و هنر از روایت واقعه اربعین جامانده است. قطعا هرکسی که در این راهپیمایی شرکت کرده باشد با قاب‌های بی‌کرانه‌ای روبه‌رو شده است. آنقدر موضوع، سوژه، حرف و معنا برای گفتن و به تصویر کشیدن وجود دارد که خدا می‌داند. به نظر من کاری نشده است و ما از این قافله عقب مانده‌ایم. قشر هنرمند و اهل قلم ما باید ورود جدی‌تری به این حوزه داشته باشند و زوایای گوناگون را بنویسند و به تصویر بکشند. من در کتابم خاطرات و نگاه خودم را نوشتم. شاید یک نفر به سراغ قصه خانواده‌های بی‌بضاعتی که در عراق هستند و از زائران امام حسین (ع) میزبانی می‌کنند، برود و داستان آنها را بنویسد. یک نفر دیگر ممکن است به سراغ زائرانی که از کشورهای خارجی می‌آیند برود و آن را بنویسد. در کل حرفم این است که فضا برای کار کردن بسیار است.
 
آیا این ادبیات پتانسل جهانی شدن دارد؟
این اتفاق جهانی شده است. اینکه الان از کشورهای بسیاری در این مراسم شرکت می‌کنند، بیانگر جهانی شدن این اتفاق است. این افراد به کشورشان که برمی‌گردند، خاطرات‌شان را به دوستان‌شان نقل می‌کنند. بنابراین چه ما بخواهیم و چه نخواهیم این ماجرا در حال جهانی‌ شدن است. مهم این است که هرکسی در این اتفاق شرکت می‌کند، بتواند روایت خودش را با توجه به توانایی‌‌های شخصی بیان کند. اگر تکلیف انجام شود، این اتفاق رخ می‌دهد.
 
فعالیت‌های ما در حوزه خاطره‌نگاری بد نبوده؛ اما واقعیت این است که تاثیرگذاری حوزه داستان بیشتر از حوزه خاطره‌نگاری است، با این حال ما در این حوزه فعالیتی نداشته‌ایم. این را قبول دارید؟
من جواد کلاته به اندازه خودم در این حوزه گام برداشته‌ام و سعی کردم کاری انجام دهم؛ اما واقعیت این است که اگر یک داستان‌نویس معروف بیاید و کاری در این حوزه انجام دهد، بدون شک تاثیر کار او بیشتر است و آن اثر قابلیت ترجمه و عرضه در بسیاری از کشورهای جهان را دارد.
 
به‌عنوان سوال پایانی؛ نکته‌ای که در این سفر شما را تحت‌تاثیر قرار داد چه بود؟
میزبانی عراقی‌ها برایم بسیار جالب بود. شما در میزبانی‌ها هم فردی را می‌بینید که جز آب خوردن چیزی برای عرضه ندارد و هم استانداری را می‌بینید که خانه‌اش را به محل پذیرایی از زائران تبدیل کرده است. یعنی هر کس در حد توان خود از زائران اربعین حسینی پذیرایی می‌کند. خب این موضوع خیلی عجیب و غریب است. در واقع قاعده‌ها شکسته شده است. من امسال هم به همراه خانواده به سفر اربعین رفتم. خیلی‌ها از من سوال می‌کنند سخت نیست؟ واقعیت این است که رفتن به این سفر با خانواده سخت است؛‌ اما واقعا به چشم نمی‌آید و تنها زمانی که دوستان می‌گویند، ما به این موضوع فکر می‌کنیم. این سفر به قدری لذت دارد که سختی به چشم نمی‌آید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها