میثم فلکناز، شاعر در یادداشتی به مجموعه شعر «سهگانهی خاورمیانه»، جدیدترین اثر گروس عبدالملکیان پرداخته است.
«سهگانهی خاورمیانه»- همانطور که شاعر بر پیشانی مجموعه ذکر میکند- مجموعه شعری پیوسته است که دارای سه فصل مجزاست؛ اما آغاز فصلهایش را به احساس و شهود مخاطب واگذار کرده است. این تریلوژی از جنگ شروع میشود:
«شب است/ و همزمان دارند/ بغداد،دمشق/ و من را میزنند»(عبدالملکیان،7:1398)
به عشق میرسد: «تو را نمیتوان نوشت/ تو زیبایی/ و این هیچ ربطی به زیباییات ندارد»(همان:43)
و با رنج و تنهایی انسان معاصر به پایان میرسد یا بهتر است بگوییم آغاز میشود؛ چرا که انسانِ تنهای این مجموعه که به وضعیتی انسانخدایی میرسد از کلان روایتهای زندگی و مرگ دست میشوید تا صرفاً به واسطه اعمالی که در موقعیتهای مختلف انجام میدهد، نوبهنو خود را از نو تعریف کند و برای بَرساختن این موقعیت، این ایده فلسفی را بیان میکند:
«دیگر/ نه اصراری به زندگی دارم/ نه اصراری به مرگ
یعنی چاقو را را از جیب درآوردهام/ و رابطه علت و معلول را بریدهام.» (همان:93)
شعر گروس عبدالملکیان شامل مولفههای بسیاری است اما بیشک یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین مولفههای آن تصویرسازی است؛ تصویرهایی که خلق آنها در گرو قوه تخیل غنی، شناور و خلاق شاعر است و توان آن را دارند که همه چیز را با خود همراه کنند. مخاطب در «سهگانهی خاورمیانه» زخمی میشود، درد میکشد، عشق را تجربه میکند و به اعماق تنهایی فرو میرود؛ درست مثل زندگی. و همه اینها مرهون فضاسازی سینمایی و تصویرسازی کم نظیر این مجموعه شعر در ادامه مجموعههای دیگر عبدالملکیان است.
واژه تصویر اصطلاحی جدید است که در ادبیات و نقد ادبی جدید به جای کلمه ایماژ در ادبیات غرب به کار میرود. تصویر را از دیدگاههای گوناگونی تعریف کردهاند: از دیدگاه سارتر، تصویر نحوه خاص ظهور اشیاء در ذهن است و به بیان دیگر تصویر روش خاصی است که ذهن انسان با آن اشیاء را به خود ارائه میکند(انوشه،368:1376). به اعتقاد براهنی تصویر حلقهزدن دو چیز از دو دنیای متفاوت است که به وسیله کلمات در یک نقطه معین بوجود میآید(براهنی،113:1380). میتوان گفت تصویر به کل زبان مجازی اطلاق میشود؛ یعنی هرگاه شاعر از زبان عادی و بیان منطقی عدول کند و دریافتها و ادراکات حسی و درونی خود را به صورتی شاعرانه ارائه دهد تصویر بوجود آمده است.(فتوحی،41:1385)
ریشه اصلی تصویر، خیال و قوه تخیل است. ریچاردز در نوشتههای خود، شش تعریف از تخیل را که در مباحث انتقادی رایج است ارائه میدهد. از جمله این که تخیل قدرت ابداع یعنی به هم پیوستن عناصری است که بهطور عادی پیوندی باهم ندارند. (ریچاردز،213:1375).
اما او پس از ارائه تعاریف متعدد، در نهایت نظر کالریج را به عنوان کاملترین شرح در تعریف نظریه تخیل مطرح میکند(همان:211).
کالریج در کتاب «سیره ادبی» تخیل را به دو بخش اولیه و ثانویه تقسیم میکند. از نظر او کارکرد اصلی تخیل ثانویه بازسازی است. این تخیل، اجزای سازنده تصویر را از حقیقت میگیرد و تصویری خیالی میآفریند که شکل جدیدی از واقعیت است. این تصویر محصول فعالیت خلاقانه ذهن شاعر و حاصل بیداری او نسبت به تجربیات شخصی است. کالریج میگوید: تخیل هنری جهان تازهای میآفریند؛ جهانی که شبیه به جهان هر روزه ادراک است.(برت، 62:1379)
عبدالمکیان از همان مجموعه اول (پرنده پنهان) نشان داد شاعری است که میخواهد جهان تازهای بیافریند و در این راه، در کنار استفاده از نمادها و نشانهها به خلق تصاویر و فضاهای سوررئالیستی دست زد:
«نتی را كه سالها گم شده بود/ در زمزمهی پيانو پير/ پيدا كرد» (عبدالملکیان،11:1381)
و طی سالهای بعد نیز توانست به خوبی از عهده گسترس و تعمیق آنها بربیاید:
«و امروز/ آنقدر شفافيم/ كه قاتلان درونمان پيداست» (عبدالملکیان،35:1387)
«حالا تانکها/ از خاکريز ملافههای تخت گذشتهاند و/ كمكم به خوابم وارد میشوند»(عبدالملکیان،16:1390)
«در سايهی چيزی كه نيست/ نشسته است و/ چيزي كه نيست را ورق میزند»(عبدالملکیان،9:1393)
اما اینبار «سهگانهی خاورمیانه»، سوررئالیسم را در معنای تازهای بهکار میگیرد.
سوررئالیسم در تعریفی که آندره برتون (سردمدار مکتب سوررئالیسم) از آن ارائه میداد، متعهد به تصحیح تعریف ما از واقعیت بود. وسایلی که بهکار میبست نگارش خودکار، شرح خواب، روایت در حال خلسه، شعرهای مولود تاثیرات اتفاقی، تصویرهای متناقضنما و رویایی همه در خدمت یک مقصود واحد بودند: تغییر دادن درک ما از دنیا و به این وسیله تغییر دادن خود دنیا.(بیگزبی،55:1392)
عبدالملکیان در «سهگانهی خاورمیانه» درک ما را از دنیا تغییر میدهد اما بر خلاف سوررئالیستها نه با شرح خواب، روایتهای در حال خلسه و نگارشهای خودکار؛ بلکه در عین هوشیاری و بسیار آگاهانه این کار را انجام میدهد و از تجربههایی استفاده میکند که برای هر نوع مخاطبی قابل درک است. او از آشنایی زداییهای مفهومی استفاده میکند و با نمایش ایدهها و مفاهیم از چشماندازی متفاوت آنها را به چالش میکشد:
«شب است/ و چهرهام بیشتر به جنگ رفته است/ تا به مادرم» (عبدالملکیان،8:1398)
«و سالها طول کشید بفهمم/درختی که زرد نمیشود/ مُرده است»(همان:46)
«سهگانهی خاورمیانه» تصویرهای متفاوتی را به مخاطب عرضه میکند. این تصاویر که اغلب برگرفته از تخیل ثانویه شاعر است را میتوان در دستهبندیهای مختلف تحلیل کرد.
عبدالملکیان در اشعار خود علاقه بسیاری به استفاده از زمان دارد، او به اشکال مختلف زمان را بهکار میگیرد، از بارزترین تصویرهای خلق شده با زمان در «سهگانهی خاورمیانه»، استفاده از بیزمانی است یعنی شاعر در بسیاری از تصاویر، زمان را متوقف میکند یا بدون تاثیر نشان میدهد. برای نمونه میتوان به شعر 13 اشاره کرد؛ این شعر بجز چند سطر در بیزمانی کامل قرار دارد:
«دستی/ همانطور مانده/ در ساعت هفت وُ پنج دقیقه»(همان:30)
و یا ابتدای شعر 24 که در آن زمان کاملا بیتاثیر است:
«درآغاز تنهایی بود/ و در میانه تنهایی بود/ و در پایان تنهایی بود»(همان:64)
او در شکل دیگر، از شکست زمان استفاده میکند؛گذشته و آینده را به بازی میگیرد و زمان را از درون میشکند:
«کسی نمیتواند/ با من قرار بگذارد/ چرا که من زمانهای مختلفی هستم/ و همزمان که پنجسالگیم/ دست پدر را گرفته است/ دست دیگرم دارد/ جنازهاش را میشوید.»(همان:16)
تصاویر تکرار شونده مولفه دیگری است که در این مجموعه شعر به کرات دیده میشود و بسیاری از آنها به زندهتر شدن اشعار کمک کردهاند:
«وقتی مادرش مرد، میخندید/ وقتی برادرش را روی دست آوردند، میخندید/ وقتی نامش را پرسیدم، میخندید/ وقتی که گریه میکرد، میخندید»(همان:12)
«آدمها/ میروند/ میروند/ میروند/ اما دور نمیشوند(همان:8)»
این تکرارها گاهی در خدمت فرم شعر درمیآیند و با اینکه شاعر توانایی خاصی در استفاده از این نوع تصاویر دارد به نظر میرسد برای پُر کردن فرمبندها مورد استفاده قرار گرفتهاند. برای نمونه میتوان به تکرارهایی در شعر «در آغاز کلمه بود» اشاره کرد:
«شعری/ که بارها وُ بارها وُ بارها/ ویرایشش کردهایم»(همان:64)
«و اعتراف میکنم/ که تنها/ هوا هوا هوا حقیقت دارد»(همان:70)
برخی از این تکرارها، تکرار یک یا چند بند مستقل در چند شعر است. همانطور که در ابتدا اشاره شد این مجموعه یک شعر بلند است که در 31 شعر جداگانه نوشته شده. اِشراف به این موضوع، تصاویر تکراری در این اثر را قابل فهم و پذیرفتنی میکند. برای نمونه بند: «شب است/ و مورچهها دارند/ اندوه زمین را جابهجا میکنند در صفحه 8 و بند: «شب است/ و آنکه تاریکی را...» در صفحه 9، عینا در صفحات 60 و 61 تکرار شده است.
شاید بتوان مهمترین مولفه اشعار «سهگانهی خاورمیانه» و یا بطور جامع، اشعار گروس عبدالملکیان را استفاده از تشبیهها، استعارهها، مجاز، حسآمیزیها و صنایع بدیع غیرمعمول برای خلق تصاویر دانست. او با نیمنگاهی به تجربیات سوررئالیستها و بعضاً سمبولیستها و تلفیق آنها با نظریات مدرن و فلسفی تصاویری را خلق میکند که بیشترین تاثیر را بر مخاطب میگذارد و از درون تکانشان میدهد:
«نشستهام/ با شب قمار میکنم/ و هرچه میبرم/ تاریکتر میشوم»(همان:20)
«زیباییها فروریخته/ و از زنان/ چیزی جز مرد نمانده است»(همان:14)
از دیگر شیوههای تصویرسازی این مجموعه تصاویر مبتنی بر روانکاوی است، این تصاویر هماهند تصاویر روانکاوانه سوررئالیستی است با این تفاوت که نگاهی به فضای اجتماعی ایران دارد و در کنار تروماهای جهانی، تروماهای بومی را نیز به تصویر میکشد:
«نگاه کن/ دختر پنج سالهام سوخته/ و اسمش/ مثل پوست یک آبنبات/ در مشتم مچاله شده»(همان:25)
«اینجا خاورمیانه است/ و هرکجای خاک را بکَنی/ دوستی، عزیزی، برادری/ بیرون میزند» (همان)
در کنار تخیل و تصویرسازی، فضاسازی سینمایی این مجموعه قابل تامل است. وقتی از فضای يک اثر سخن به ميان میآيد، تأثيرات كلی اثر در همه ابعاد مادی و محتوايی آن مورد نظر است. فضاسازی را میتوان به فضای سه بُعدنما(واقعگرا)، فضای دو بُعدنما (غيرواقعگرا)، فضای تلفيقی و فضای وهمی تقسيمبندی كرد. از دیگر شیوههای فضاسازی نمایشی و سینمایی، تکنیک تئاتر روایی بِرِشت [فاصلهگذاری] است. در این روش سعی نویسنده [شاعر] روایت کردن درام بهجای تجسم کردن آن برای تماشاچی [مخاطب] است. (حدادی،2:1387)
شاعر در مجموعه «سهگانهی خاورمیانه» از تمام تکنیکهای فضاسازی استفاده میکند. فضاسازی این مجموعه، فضایی تلفیقی است و چون شِمایی سوررئالیستی دارد فضای وهمی را نیز دربرمیگیرد و همچنین از تکنیک فاصلهگذاری به خوبی استفاده میکند:
«رفت بیرون/ که زخمهای پاییز را ببندد/ لکههای خون را/ از ابرها پاک کند/ پوست شب را بشکافد/ و استخوان ماه را جا بیاندازد»(همان:25)
«به کاغذی مچاله نگاه میکنم/ که آرام در باد میچرخد/ آیا زمین را هم/ کسی نوشته است وُ دور انداخته؟» (همان:78)
«رگهای این شعر را باید برید/ چرا که تنها خون میتواند تو را بنویسد»(همان:47)
میتوان گفت این مجموعه در ادامه مسیر شاعر شکل گرفته و به واسطه آن گروس عبدالملکیان ساختمان منحصر به فردی را که طی این سالها ساخته است، تکامل میبخشد. ساختمانی که سنگ بنایش را با کتابهای «سطرها در تاریکی جا عوض میکنند» و «حفرهها» رقم زده و از امکانات مجموعههای پیشیناش بهره برده است تا با افزودن امکانات تازه و جنسهای متفاوتی از تصویر، «سهگانهی خاورمیانه» را شکل دهد.
منابع:
- عبدالملکیان، گروس. (1398). سهگانهی خاورمیانه. چاپ ششم، تهران:نشر چشمه.
- عبدالملکیان، گروس. (1381). پرنده پنهان. تهران:آهنگ دیگر.
- عبدالملکیان، گروس. (1387). سطرها در تاریکی جا عوض میکنند، تهران:مروارید.
- عبدالملکیان، گروس. (1390). حفرهها. چاپ ششم، تهران:نشر چشمه.
- عبدالملکیان، گروس. (1393). پذیرفتن. تهران:نشر چشمه.
- انوشه، حسن. (1376). فرهنگنامه ادب فارسی. تهران:سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- براهنی، رضا. (1380). طلا در مس. تهران:انتشارات زریاب.
- فتوحی، محمود. (1380). بلاغت تصویر. تهران:سخن.
- ریچاردز، آی.ا. (1379). اصول نقد ادبی. ترجمه سعید حمیدیان. تهران:نشر مرکز.
- برت، آر.ال. (1379). تخیل. ترجمه مسعود جعفری. تهران:نشر مرکز.
- بیگزبی، سی.وی.ای. (1392). دادا و سوررئالیسم. ترجمه حسن افشار. چاپ هفتم. تهران:نشر مرکز.
- حدادی، محمدحسین. (1387). مقاله تئاتر روایی برشت در خدمت اهداف انسانی. تهران:دانشگاه تهران.
نظرات