شرقشناس و اسلامشناس مشهور آلمانی در شیراز مطرح کرد؛
مایه تأسف است که ترجمه کاملی از شاهنامه فردوسی به زبان آلمانی وجود ندارد
اشتفان وایدنر، شرقشناس و اسلامشناس مشهور آلمانی، گسترش گستره ادبیات جهانی را نیازمند وجود مترجمانی بزرگ دانست و از نبود ترجمهای کامل از شاهنامه فردوسی به زبان آلمانی اظهار تأسف کرد.
در ابتدای این برنامه که در سالن گلستانه موسسه آموزش عالی حافظ شیراز و با حضور هیئت فرهنگی آلمان، ادبدوستان و دانشجویان این موسسه آموزش عالی برگزار شد، ساناز رجبیان، معاون فرهنگی این موسسه آموزش عالی به حاضران خوشامد گفت و سپس رایزن سفارت آلمان در ایران از شهرداری شیراز و رئیس موسسه آموزش عالی حافظ برای برگزاری این مراسم تشکر کرد. رایزن سفارت آلمان در ایران، اشتفان وایدنر را نویسنده، منتقد و مترجمی نامآشنا در آلمان خواند و گفت: وایدنر نمونهای از شخصیت تبلوریافتهای است که گوته خواستار آن بود: «ارتباط ادبی مشرقزمین و جهان غرب».
ادبیات جهانی تبادلی هوشمندانه بین فرهنگها و ملل گوناگون است
در ادامه اشتفان وایدنر سخنرانی خود پیرامون اهمیت توجه به ادبیات جهانی را آغاز کرد. این شرقشناس آلمانی با اشاره به اینکه گوته ادبیات جهانی را تبادلی هوشمندانه بین فرهنگها و ملل گوناگون تلقی میکرد، گفت: آنچه گوته از برداشتهایش از حافظ به ما یاد داد، درسی برای ماست. به گفته این شرقشناس، ادبیات جهانی گذرهای است که از مرز ادبیات ملی میگذرد و به وادی ادبیات جهانی میرسد.
اشتفان وایدنر سپس با بیان اینکه گوته از شخصیتهایی است که به ادبیات ملی بها داده است، افزود: با این حال در این کنکاش، تناقضی وجود دارد؛ به عنوان مثال گوته که خود نماینده ادبیات ملی آلمان بود، وارد وادی ادبیات جهانی میشود.
وایدنر با تاکید بر اینکه ادبیات جهانی بدون ادبیات ملی معنایی ندارد، یادآور شد: نویسنده و شاعر در لحظهای که گام به ادبیات ملی میگذارد، گامی به سوی ادبیات جهانی نیز برمیدارد.
به باور این اسلامشناس آلمانی، حافظ نیز گرچه حافظ شیراز بود، اما حرکت ادبی او ورای شیراز به ایران و سپس به جهان رسید و ادبیات جهانی را برساخت. حافظ بسیار پیشتر از تولد گوته، تبلور عینیتیافته ادبیات جهانی بود.
مایه تأسف است که ترجمه کاملی از شاهنامه فردوسی به زبان آلمانی وجود ندارد
اشتفان وایدنر در ادامه با تأکید بر اهمیت زبان فارسی گفت: در قرون وسطی، زبان فارسی حتی از زبان عربی نیز در جهان معتبرتر بود و مرزهای جهان را تا بوسنی و هرزوگوین و هندوستان پیموده بود.
وایدنر ادبیات فارسی را نمونهای بارز از ادبیات مشرقزمین خواند و افزود: این ادبیات تا ورای مرزها پیش رفت.
با این حال این مشرقشناس در ادامه با تأکید بر ضرورت وداع با واژه ادبیات ملی یادآور شد: واژه ادبیات جهانی البته هنوز در ابتدای کار خود است و حتی در کمیته نوبل نیز جای خود را پیدا نکرده است.
او در عین حال با بیان اینکه میان ادبیات ملی و ادبیات جهانی تناقضی وجود ندارد، گسترش گستره ادبیات جهانی را نیازمند وجود مترجمان بزرگ دانست و بهعنوان مثال از نبود ترجمهای کامل از شاهنامه فردوسی به زبان آلمانی اظهار تأسف کرد و گفت: مایه تأسف است که آلمانیها از شاهنامه که اثرگذاری فراوانی دارد، محروم هستند.
وایدنر در عین حال از وجود ترجمههای خوب از سعدی و نظامی به زبان آلمانی اظهار خرسندی کرد و گفت: نویسندگان و شاعران ایرانی مانند صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده، احمد شاملو، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد آثاری را از زبانهای دیگر به زبان فارسی ترجمه کردند.
این شرقشناس آلمانی با اشاره به ترجمه آثاری از محمود دولتآبادی، هوشنگ گلشیری و امیرحسین چهلتن به زبان آلمانی، گفت: مایه خرسندی است که آثاری از زنان نویسنده ایرانی همچون سیمین دانشور، شهرنوش پارسیپور و فریبا وفی نیز به آلمانی ترجمه شده است.
قرآن کریم الهامبخش نویسندگان غیرمذهبی نیز هست
اشتفان وایدنر در ادامه در پاسخ به پرسشی درباره قران کریم گفت: قرآن نهتنها یک کتاب مذهبی، بلکه یک اثر ادبی درخشان نیز هست و شاید بدون قرآن، اسلام تا این اندازه در جهان گسترش نمییافت.
به باور این اسلامشناس آلمانی، قرآن به عنوان کتاب مرجع مسلمانان و همچنین یک اثر کلاسیک ادبی، در کانون توجه غیرمذهبیها نیز هست و نویسندگان بسیاری همچون آدونیس، قرآن را بهعنوان یک اثر ادبی مطالعه میکنند و از آن الهام میگیرند تا راهی به خویشتن خویش بیایند.
مفهوم واقعی شرق را میتوان از پس ادبیات شرق جستوجو کرد
اشتفان وایدنر در ادامه این برنامه فرهنگی، سخنرانی خود را با عنوان «سیاسی، شورانگیز، شاعرانه؛ ادبیات شرق، امروز ادبیاتی جهانی است» برای حضار ارائه کرد؛ متنی که به گفته این شرقشناس بخشی از اثر جدید او با عنوان «تاریخ ادبیات شرق» است که پاییز امسال در انتشارات کُنوِرزو منتشر خواهد شد.
این اسلامشناس ابتدا با اشاره به اینکه از زمان انتشار کتاب «شرقشناسی» (1978)، اثر کلاسیک ادوارد سعید، این تصور به دست آمد که «شرق» اختراع یا طرح نمایشی غرب و با هدف تسلط و حکمرانی بر کشورها و مردم خاصی بوده است، افزود: بدون شک مفهوم شرق توسط استعمارگران مورد سوءاستفاده واقع شده است و میتوانند تا امروز هم با کلیشه ناشی از آن، تفکر نژادپرستانه را انتقال دهند؛ ولی با این احوال پس پرده صحبتهای جذاب و فریبنده از شرق، چیزی بیش از کلیشه نفرتانگیز غرب نهفته است؛ چرا که همچنان توانایی بالقوه آرمانی را در خود دارد و قادر به گشودن چشماندازهایی است که نمیتوان آنها را با ابزار مفهومی کنونی و همچنین انتقادی و پسااستعماری درک کرد؛ این موضوع بیش از هر چیز با نگاه به ادبیات شرق صدق میکند.
این شرقشناس آلمانی در ادامه با طرح این پرسش که منظور از ادبیات شرق دقیقاً چه میتواند باشد؟، به این سوال اینگونه پاسخ گفت: ادبیاتی که در منطقه نفوذ سومین مذهب اصلی و بزرگ یکتاپرستی، یعنی اسلام به وجود آمده است؛ این ادبیات به سه زبان برجسته اسلام یعنی عربی، فارسی و ترکی نوشته شده است و از قرن بیستم میلادی نویسندگانی با پسزمینههای شرقی آثاری به زبانهای غربی نوشتهاند و آن را غنی کردهاند.
اشتفان وایدنر سپس گفت: درک من از حوزه تأثیرگذاری اسلام این است که ادبیات معرفی شده در اینجا در قالب مشارکت خود در راه اتحاد و تشریح تاریخ اسلام به یک وجه مشترک، چهارچوب مرجع و پژواک دست یابند. نقشپذیری از آثار و زبانهایی که تحت تأثیر اسلام بودهاند هم به این موضوع اضافه میشود.
وی افزود: البته نمیتوان انکار کرد که همواره تأثیرات دیگری در این فضای گسترده فرهنگی دست اندرکار بودهاند و هر چه به زمان حال نزدیکتر میشویم، متعددتر میشوند.
بهباور اشتفان وایدنر، پیوند تعیین شده در چنین بافت فرهنگی گستردهای که اسلام در چهارچوب آن نقشی تعیینکننده دارد، ادبیات این فضا را به الگوی ادبیات جهانی برای فرآیندهای مبادله و تأثیرگذاری تبدیل میکند.
شرق خود را در قالب فضایی چندفرهنگی با توانایی آرمانی قابل توجهی آشکار میسازد
این شرقشناس آلمانی سپس گفت: تصور شرق که بهسختی بتوان آن را خارج از وهم و خیال تعریف کرد، اکنون قابل تأمل شده است. این عقیده انکار کامل صحبت از «شرق» که حتی از دیدگاه انتقاد به اروپامحوری و انتقاد فرهنگی و پسااستعماری هم توصیه نمیشود، در این بین در شاگردان ادوارد سعید هم پا میگیرد و حدوداً در «تدوین جدید شرقشناسی» (سال 2018) وائل حلاق ابراز میشود، یا مثل حمید دباشی در کتاب «دنیای انسانگرایی ادبیات فارسیزبان» (سال 2012) با تمرکز به ادبیات به آن میپردازد.
اشتفان وایدنر در ادامه افزود: شرق خود را در قالب فضایی چندفرهنگی با توانایی آرمانی قابل توجهی آشکار میسازد.
آیا آلمانیزبانها میتوانند به زبانهای شرقی آثاری ادبی بنویسند؟
این نویسنده و منتقد آلمانی در پایان با اشاره به گلچین ادبی گریت ووستمان درباره شعر ایرانی در آلمان با عنوان «اینجا ایران است! شعر فارسی در حوزۀ آلمانی-زبان» (انتشارات زویِت، برمن 2017)، این اثر را مثال برجستهای از برقرار شدن ضعف و زوال نظم ادبی خواند و گفت: آیا آنها که زبان مادریشان آلمانی است، میتوانند حتی با وجود درکی سادهلوحانه از مفهوم ادبیات جهانی، به زبانهای عربی یا شرقی، آثاری ادبی بنویسند؟
او نمونه چنین تلاشی را «دیوان غربی ـ شرقی» (1819) گوته، برگزیدهای از اشعار با عنوان «فرزانگی برهمنان» (1836) فریدریش روکرت و اسد بی (1905- 1942) خواند و گفت: «اسد بی» نهتنها اولین نویسنده شرقی بود که به زبان آلمانی (و نه هیچ زبان دیگری) مینوشت؛ بلکه فردی بود که حق گزاره «شرقی» را از آن خود میدانست و آن را نوعی امتیاز میدید.
وایدنر سپس با بیان اینکه مسائل مربوط به شرق، حداکثر از دوران رمانتیسم، ضمیمه کل سطح اروپا شد، چند مثال مشهور از این جریان را انتشار برگزیده اشعار ویکتور هوگو در 1829 با عنوان «شرقیها» و «تأسی از قرآن» اثر والکساندر پوشکین عنوان کرد.
نظر شما