مدیر چاپخانه مکّی در گرگان که از جمله چاپخانه های فعال این شهرستان به شمار می آید، گفت: نوسانات قیمت در بازار، انگیزه و میل ما را به فعالیت در حوزه چاپ کتاب کم کرده است.
لطفا ابتدا کمی درباره پیشینه چاپخانه مکّی برای مخاطبان ما بگویید؟
من از سال 75 با چاپ کامپیوتری وارد حوزه چاپ شدم و به مرور زمان با گسترش فعالیتها و فضای سخت افزاری در سال 91 دستگاه چاپ دو ورقی را به شهرستان گرگان آوردم و برای چاپخانه ساختمانی را ساختم. به صورت تخصصی برای چاپ کتاب تجهیزاتی را فراهم کردم. اما متاسفانه در سال های بعد وضعیت کتاب و نشر خوب پیش نرفت و با وضعیت اقتصادی حاضر و سفارش کمِ کار، برنامه دارم که در حوزه بسته بندی ورود کنم و چاپخانه را وارد فازی جدید بکنم؛ هرچند که با وضعیت فعلی بازار نگران این موضوع هستم و آینده برایم قابل پیش بینی نیست اما قصدم توسعه فعالیت است. در این روزها هم در حال رصد و تحقیق بازار هستم که بتوانم با امکان سنجیها همچنان فعال بمانم.
به عنوان یک چاپخانه دار میزان ارتباط شما با ناشران استان در چه سطحی است و چه انتظاری از آنها دارید؟
در طی این سالها تجربه همکاری با چندین ناشر استانی را داشته ام ولی حقیقت امر این است که شرایط بازار به گونه ای پیش رفته که وضعیت نشر از دست آنها هم خارج شده و نمیتوان انتظاری داشت؛ یعنی به عنوان نمونه در بحث کتابهای دانشگاهی یک زمین خوردگی را شاهدیم یا قبلاً ما زیاد کتاب کودکان را چاپ میکردیم اما در حال حاضر به خاطر وضعیت اقتصادی و نوسان قیمتها و کاغذ، تالیف کتابهای کودک هم کم شده است. یک زمانی کتابها و یا نشریات برخی دانشگاههای استان را چاپ میکردیم اما به خاطر مسائلی که گفتم، کتابها از تیراژ هزار جلد که معمولاً مرسوم بود، در نهایت به 150 یا 200 جلد رسیده است. در مجموع وضعیت نشر کتاب خوب نیست و از دید شخص بنده که حدود 23 سال است که در این حوزه فعالیت میکنم، هیچ وقت چنین شرایطی را شاهد نبوده ام که کتابی را در چنین تیراژی چاپ کنیم.
همچنین برخی از ناشرین دستگاه دیجیتال و یا پرینترهای پشت و روزن تهیه کرده اند و کتاب از 5 تا 10 جلد گرفته تا 100 جلد را خودشان چاپ میکنند و یا گاهی برخی ناشران، چاپ را خودشان انجام میدهند و صرفاً در حد صحافی کارشان را به ما میسپارند و برای ما چاپ با این تیراژ مقرون به صرفه نیست. در مجموع در حال حاضر شرایط مطلوب و حتی نسبی را شاهد نیستیم. یک زمانی حدود 13 نفر در این چاپخانه کار میکردند اما به خاطر همین مسائلی که عرض کردم، مجبور شدم دست به تعدیل نیرو بزنم. در مجموع به خاطر نوسانهای به وجود آمده برای کاغذ و هزینههای چاپ، میل در ما کمتر شده که دست به بازاریابی بزنیم و متقاضیان و علاقه مندان به نشر و ناشران را شناسایی کرده و با آنها همکاری کنیم؛ چون این نوسانات مانع بزرگی است و امیدوارم مسئولان قدمهای بیشتر و موثرتری را برای کم شدن این دغدغهها و موانع بردارند.
چاپخانهها بخشی از چرخه نشر کتاب به شمار میآیند. به باور شما برای توسعه فرهنگ کتابخوانی و توسعه کمی و کیفی کتابها، چه باید کرد؟
من خودم را در جایگاهی نمیدانم که در این خصوص نظر کارشناسی بدهم اما در این حد میتوانم بگویم که فرهنگ کتابخوانی از جامعه ما رخت بربسته است؛ لذا باید در حد توان کاری برای توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی بکنیم. من کمی از حوزه خودم میگویم، مثلاً تا چهار یا پنج سال پیش، کتاب کودک در استان وضعیت بهتری داشت. یک زمانی در طول سال حدود 20 عنوان کتاب کودک در تیراژ 5 هزار جلد منتشر میکردیم اما الان انگشت شمار شده است. وقتی تالیف کم میشود و تیراژ پایین میآید به نوبه خودش روی کتاب و کتاب خوانی تاثیر میگذرارد. از سویی دیگر بالا رفتن هزینهها و گران شدن کتاب هم تاثیری مستقیم دارد و باید فکری به حال این وضعیت بکنیم تا بتوانیم کاری تاثیرگذار برای توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی انجام دهیم.
هفته کتاب فرصت خوبی برای رونق و تشویق مردم به کتاب و کتاب خوانی است. به عقیده شما چه می توان کرد که عادت به مطالعه در جامعه به همین یک هفته خلاصه نشود؛ بلکه در خانوادهها نهادینه شود؟
من فرهنگسازی را ضروری میدانم. اینکه باید از پایه و ریشه ای به آن نگاه کرد. باید فرزندانمان را از کودکی با کتاب و ارزشهایش آشنا کرد. من خودم یک بچه 8 ساله دارم که خیلی علاقه مند به کتاب و نوشتن است و ما هم در حد توان هر کتابی را که میخواهد، برایش خریداری میکنیم اما این ایجاد علاقه مندی باید از دل مدارس و نهادهای فرهنگی شکل بگیرد. آنها باید با روشهای ترویجی مناسب کتابخوانی را در ذهن بچهها جا بیاندازند که آن کودک ترغیب بشود به خواندن و حتی فراتر که در آینده کتابی را بنویسد و آن را بتواند چاپ کند. مشکل دیگری را که با آن مواجه هستیم، با مثالی بیان میکنم؛ فرزند یکی از دوستانم داستانی نوشته و از من به عنوان ناشر خواسته به او کمک کنم و اثری را مطابق قصه به دست یک متخصص بسپارم تا او کتاب را تصویرسازی کند. اما برای همین کتاب کم حجم حدود 10 صفحه ای باید حداقل 2 تا 3 میلیون تومان حق الزحمه به تصویرساز بدهد! چه کسی می تواند چنین هزینه هایی برای این کار بکند؟! مسلماً این پدر این توانایی را ندارد. به عقیده من این استعدادها باید از سوی متولیان شناسایی و حمایت شوند تا کودکان بیشتر رغبت پیدا کنند به کتاب و کتابخوانی. معتقدم این شناسایی نشدنها و حمایت نشدنها در کودکی ممکن است منجر به دور شدن کودک از فضای کتاب و کتابخوانی شود.
نظر شما