تسیگانکوف در این کتاب بر اساس ترتیب تاریخی، پنج مدل دولت قدرتمند در روسیه را معرفی و بررسی میکند که عبارتند از شاهزادهنشین کیِف، شاهزاده نشین مسکو [نظام مسکویی]، امپراتوری رومانوف، دولت شوروی و در انتها، جمهوری پساشوروی روسیه.
نویسنده در سراسر این کتاب به شرایط اساسی ظهور، تثبیت و افول هر یک از این مدلها می پردازد و بر نقش ایفا شده توسط تهدیدات خارجی، طبقات اجتماعی در حال خیزش و رهبری تأکید خواهد کرد. به باور وی، دولت معاصر در روسیه به طور فزایندهای از طریق واکنش به چالشهای اقتصادی بین المللی و فشارهای طبقه متوسط در داخل شکل میگیرد.
روسیه در اواخر 2011 با پشت سر گذاشتن دهه های 1990 و 2000 وارد عصر سیاسی جدیدی شد. اعتراض سیاسی در واکنش به انتخابات دستکاری شده دومای دولتی، آشکارتر از تحولات دیگر، بیانگر بحرانی در توسعه کشور شد. به اعتقاد نویسنده روسیه در این دوران وارد سومین مرحله تکامل پساکمونیستی خود میشد. در طول دهه 1990 گونه اول دولت روسیه با زدودن آن چه که از عصر شوروی باقی مانده بود و با ایجاد بنیانهای نظام جدیدی، نهادهای خود را متحول کرد.
خصوصی سازی، ثبات دهی به اقتصاد کلان، وضع قانون اساسی جدید، انتخابات مستمر و ترک داوطلبانه قدرت توسط رهبر، از جمله این تحولات بود. در طول دهه 2000 گرایش سیاسی به حالت سابق خود بازگشت. ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهورِ گونه دوم دولت روسیه، خواهان تقویت دولت در عین حفظ بنیانهای موجود جهت توسعه اقتصادی شد. وی با وارد کردن نخبگان امنیتی برجسته به ساختار حاکم، به متحد کردن طبقه سیاسی که در گذشته چند دسته شده بود کمک کرد. پوتین همچنین با ایجاد ثبات سیاسی، فرصتهای اقتصادی جدید و خدمات اجتماعی، به دنبال کسب وفاداری مردم رفت. طبقه متوسط اکنون حدود 25 درصد از جمعیت را در قیاس با 5 درصد در دهه 1990 تشکیل میدهد.
با این حال، همان طبقه متوسطی که پوتین به دنبال ایجاد آن بود نظام دولت قدرتمند وی را به چالش کشیده است. به علاوه، برخی در ساختار حاکم، با ریاست جمهوری دمیتری مدودف راحت بودند و از تصمیم پوتین برای بازگشت به قدرت رضایت نداشتند. بسیاری در روسیه اکنون از دستاوردهای دوره پوتین شامل تحکیم دولت، احیای اقتصادی، پایان جنگ چچن و احیای جایگاه بینالمللی روسیه ناراضی هستند. نظام نشان داد که قادر نیست آزادی بیشتر، حاکمیت قانون و اعتماد اقتصادی دوباره ارائه کند. بنابراین برخی از اعضای اپوزیسیون روسیه، خودِ نظام پوتین را محکوم میکنند. دیگران از نظام سیاسی بازتر، امحای فساد و قوانین شفاف برای تجارت حمایت میکنند، اما نمیخواهند به دهه 1990 بازگردند و بنابراین از بهبود تدریجی نظام پشتیبانی میکنند.
با چنین مقدماتی، کتاب «دولت قدرتمند در روسیه» در پی یافتن پاسخ برای چنین پرسشهایی است: آیا گونه سوم دولت روسیه این بحران را از طریق اصلاحات از بالا حل و فصل میکند؟ آیا پوتین که به عنوان ثبات دهندهای محافظه کار شناخته میشود، قادر به برداشتن گامهایی جدی برای بهبود نظام است؟ در غیر این صورت، آیا روسیه دستخوش استحاله انقلابی دیگری خواهد شد؟
نویسنده در پیشگفتار کتاب میگوید: «این سؤالات جزو پرسشهای الهام دهنده به من برای بررسی سیاست روسیه از ظهور تا دوره معاصر آن است. در نگارش آن از دو ملاحظه وابسته به هم انگیزه گرفتهام یکی تدریس و دیگری تحقیق. ابتدا، درصدد کمک به دانشجویانی بودم که در دانشگاههای غربی، سیاست روسیه میخوانند. بر اساس تجربهای که از تدریس از دهه 2000 داشتهام، بیشتر کتب درسی با استفاده از فرضیات لیبرال غربی درباره روسیه بحث میکنند و درباره بستر تاریخی و فرهنگی چیز زیادی بیان نمیکنند. به طور معمول، دروس مربوط به سیاست روسیه با بحث درباره نظام شوروی و فروپاشی آن شروع میشوند؛ گویی روسیه، پیش از کمونیسم هیچ تجربه سیاسی چندصد ساله مهمی نداشت. از این گذشته، چنین درسهایی به تمرکز بر سیاست «داخلی» روسیه گرایش دارند و اهمیت جهان خارج را در شکل دهی به نظام سیاسی روسیه نادیده میگیرند. این امید را دارم که کتاب من، در صورت پذیرش به عنوان کتابی درسی، برخی از این نواقص را جبران خواهد کرد.»
او همچنین میگوید: «اگرچه در نگارش این کتاب، مخاطبان دانشجو را مد نظر قرار دادهام، امیدوارم که برای محققان و عموم نیز جالب باشد. انگیزه دوم من برای نگارش این کتاب تأکید بر نیروی بالقوه فرهنگ و تاریخ در نظام سیاسی روسیه است. مطالعه روسیه با مقایسه کردن آن با سایر ملل حائز اهمیت است، اما با این وجود نباید به چیزی تبدیل شود که استفان کوهن به آن تحت عنوان «مطالعات روسیه بدون روسیه» اشاره کرد. تا زمانی که مردم روسیه سیاست خود را با رجوع به دوره مشکلات، قدرت دوگانه، بین تزاری یا سایر دوره های دارای اهمیت تاریخی درک کنند، حوزه [مطالعات] سیاست روسیه زنده است و نباید فقط به شاخهای منطقهای از سیاست مقایسه ای تبدیل شود.»
مفهوم روسی دولت قدرتمند یا بسیار متمرکز که در حکومت یکه سالارانه تزار ریشه دارد در این کتاب نقش محوری دارد. نویسنده بیان کرده است که ادعای تفسیر بدیعی از مسائل و معماهای سیاسی روسیه را ندارد، چه برسد به این که راه خروجی از بحران معاصر این کشور را نشان بدهد. در عوض، ادعای او این است که نگاه به روسیه از چشم اندازی غربی، محدودیت دارد و راه تفکر بدیلی درباره ملت و مشکلات آن وجود دارد.
او بیان کرده است که امروزه پس از دهه ها خفقان کمونیستی، چنین تفکری به آهستگی در داخل کشور در حال رواج است. دولت قدرتمند روسیه طی قرنها تکامل یافته و بقاء پیدا کرده است و این خود به تنهایی حاکی از نیروی تاریخی و احیای احتمالی آن در آینده است. این حقیقت که تمام جریانات فکری عمده در روسیه ـ لیبرالها، سوسیالیستها، محافظه کاران و اوراسیاگرایان ـ به طور تاریخی، دیدگاههای متمایز خود را درباره دولت قدرتمند جهت رفع مشکلات کشور ارائه کردهاند، اهمیت آن را بیشتر نشان میدهد. از این منظر، پرسش اصلی پژوهش این نیست که آیا روسیه دولت قدرتمندی را دوباره ایجاد خواهد کرد، بلکه چه نوع دولت قدرتمندی خواهد بود و تحت چه شرایطی به احتمال، اقدام خواهد کرد.
انتشارات دولتمرد، کتاب «دولت قدرتمند در روسیه: رشد و بحران» نوشته آندری تسیگانکوف را با ترجمه سعید خاورینژاد در 310 صفحه و با قیمت 30 هزار تومان در سال 1398 منتشر کرده است.
نظر شما