درست ۱۳ آذرماه ۹۱ بود که خبر تصادف مرگبار عبدالرحیم، شیرازه وجود مادر را در هم ریخت و او یک سال با دنیا و هر آنچه نامش زندگی بود، قهر کرد و تمام لذتهای دنیا را پشتِ در اتاقی تاریک گذاشت؛ اما عبدالرحیم در عالم خواب او همچنان حضور داشت و دائم از مادر گلهمند بود که چرا پروندهاش را از مدرسه گرفته و مانع از مدرسه رفتن او شده است.
این خوابها همچنان ادامه داشت تا یکی از شبها بعد از یک سال، عبدالرحیم در حالی که چند کتاب در دستش بود، به خواب مادر آمد و گفت که دارد به مدرسه میرود. مادر با دیدن کتابها در دست فرزند نوجوان خود، حس خاصی در دلش شروع به غلیان میکند و روز بعد راهی دبیرستانی میشود که پسر جوانمرگش آنجا درس میخوانده و طرحی مبنی بر راهاندازی یک کتابخانه کوچک به نام فرزندش در این مدرسه به مدیر پیشنهاد میدهد که این طرح با موافقت مدیر مدرسه روبهرو میشود.
پس از شنیدن این قصه پرُ سوز و گداز بر آن شدم تا به سراغ این مادر بروم که سعی کرد با پیوند دادن نام پسرش با کتاب، اندوه نبود جگرگوشهاش را التیام بخشد و از آن پس به عنوان کتابدار کتابخانهای پُر از کتابهای درسی و غیردرسی، پاسخگوی سوالات ذهنی «عبدالرحیم»های دیگرش باشد. از اینرو، با کمک یکی از دوستان کتابخوان شماره این مادر برازجانی را پیدا کردم و به هم گپ و گفتی کوتاه اما از جنس امید و دانستن پرداختیم.
شاید پیش از این بارها و بارها با کارهای نوعدوستانه و انسانی ایرانیان در سوگ عزیزانشان روبهرو شده باشیم؛ اما کمتر با کاری نظیر آنچه خانم «پولادی» برای زنده نگهداشتن نام و یاد نوجوان از دست رفتهاش انجام داده، برخورد کرده باشیم؛ او کتاب را برای تسکینِ نبودِ «عبدالرحیم» انتخاب کرد تا به سهم مادرانه خود زمینه را برای داناییافزایی «عبدالرحیمها»ی دیگر برای مسئولیتپذیری و نقشآفرینی در جامعه فراهم کند؛ اقدامی که نه تنها تحسینبرانگیز است، بلکه میتواند الگویی برای دیگران باشد.
«فرحناز پولادی» (مادر زندهیاد عبدالرحیم زاهدیزاده) با حمایت دلگرمکننده همسرش و همراهی مدیر و معلمان دبیرستان شهید بهشتی برازجان و برخی از دستگاههای دولتی، کتابخانهای به نام پسر جوانمرگش در سال 93 در این دبیرستان راهاندازی کرد. وی با هزینه شخصی 800 جلد کتاب درسی و غیردرسی با موضوعات علمی، تاریخی، روانشناسی، ادبیات، دینی و مذهبی برای تجهیز این کتابخانه تهیه کرد و خود بهعنوان کتابدار در این کتابخانه مشغول به فعالیت شد.
این کتابدار افتخاری و مادر داغدیده در خصوص انگیزه خود از راهاندازی این کتابخانه به خبرنگار ایبنا گفت: پسرم به کتاب علاقه داشت و در کنار کتابهای درسی زیاد مطالعه میکرد. از این رو، تصمیم گرفتم با راهاندازی این کتابخانه کوچک راهش را ادامه دهم و از وقتی که این کتابخانه را راهاندازی کردم، روحم واقعا آرام شده و در میان کتابها و شادی بچهها، غمهایم را تا حدی فراموش میکنم.
او افزود: من خیلی به عبدالرحیم وابسته بودم و در نبودش بیتابی میکردم. شبِ بعد از راهاندازی کتابخانه، به خوابم آمد و برای اولینبار پس از رفتنش لبخند را بر چهرهاش دیدم و با رضایت به من گفت: «مامان خسته نباشی!». فکر میکنم عبدالرحیم هم الان آرام است؛ چون با دیدن دوستانش در کتابخانه خوشحال است.
پولادی ادامه داد: امروز استقبال نوجوانان از کتاب و میزان مطالعه مفید آنها بسیار کم شده است. بنابراین بهدلیل ضعفهایی که در حوزه کتابخوانی وجود داشت و تاثیر مهم کتاب در زندگی انسانها، دوست داشتم برای فرزندان نوجوانم کاری در حوزه کتابخوانی انجام دهم. هرچند من پسرم را در نوجوانی از دست دادم؛ اما همه دوستان و همسن و سالهای او، فرزندان من هستند و اگر بتوانم کار مثبت و حرکت خوبی برایشان انجام دهم، بدون تردید قلب پسرم شاد خواهد شد و آرامش خواهد داشت.
وی درباره هدف خود از راهاندازی این کتابخانه و انجام فعالیتهای کتابداری در آن توضیح داد: این کتابخانه با هدف کمک به دانشآموزان و دانشجویان نیازمند در تهیه کتابهای درسی، کمکدرسی و افزایش سرانه مطالعه در جامعه دانشآموزی و ارتقای سطح فرهنگی شهر تاسیس شد. پس از راهاندازی این کتابخانه بر این عقیده بودم که با خدمترسانی به دانشآموزان در حوزه کتاب و امانت آن میتوانم مفید واقع شوم. از همین رو، در سه سال اول بهصورت مستمر (به استثنای آذرماه که برایم تداعیکننده خاطرات تلخ نبودن عبدالرحیم است) بهعنوان کتابدار در کتابخانه حضور داشتم؛ اما از سال گذشته تاکنون پس از انتخاب 10 کتابدار از میان دانشآموزان تنها دو روز در هفته (دوشنبه و چهارشنبه) در کتابخانه حاضر میشوم و به فرزندانم کتاب امانت میدهم و در روزهای دیگر هم بهصورت شیفتی هر روز دو دانشآموز به کتابداری در زنگ تفریح میپردازند.
پولادی در ادامه با بیان اینکه کمک به رشد سرانه مطالعه و تقویت زیرساختها در راستای گسترش فرهنگ کتابخوانی گام مهمی در ارتقای فرهنگ جامعه است، افزود: قطعا برگزاری جشنوارهها، راهاندازی کتابخانه در مدارس و حتی نقاط دوردست یا آسیبخیز، پویشها، مسابقات و اجرای ایدههای خلاقانه کتابخوانی میتواند به رشد این حوزه کمک کند. کتاب زمینهساز ترقی و پیشرفت یک جامعه است، بنابراین در راستای پیشبرد اهداف آموزشی و فرهنگی هر کدام به سهم خود باید فرهنگ مطالعه و کتابخوانی را ترویج بدهیم.
مادر مرحوم عبدالرحیم زاهدیزاده تصریح کرد: بدون شک خواندن کتاب در بهتر تربیت کردن فرزندان تاثیر دارد؛ زیرا آگاهی و بینش حاصل از مطالعه میتواند ما را در این زمینه یاری کند. توصیهام به والدین این است که علاوه بر درس خواندن، فرزندانشان را به خواندن کتابهای خوب غیردرسی نیز تشویق کنند تا آثار مثبت آن را در زندگی فرزندان، خود و جامعه شاهد باشند.
وی در خصوص میزان مطالعه خودش نیز گفت: من سعی کردهام در زندگی روزمره و کنار کارهای دیگر کتابخوانی را از یاد نبرم و به آن اهمیت بدهم، به همین خاطر برای این کار نیز وقت گذاشته و افراد و اطرافیانم را نیز به مطالعه تشویق میکنم. بهیقین هیچکسی از خواندن ضرر نکرده، کتاب دوست هنرمند و سودمند و یک معلم دانا برای انسان است.
پولادی با بیان اینکه وقتی کتاب میخوانیم با دنیا و رویاهای تازهای روبهرو میشویم، تصریح کرد: چراکه در لابهلای صفحات و خطوط کتابها با تجربیات و سرگذشت آدمهای مختلف با فرهنگهای متفاوت آشنا میشویم، پس طبیعی است که کمتر دچار اشتباه میشویم، چون تجربیات زیادی را از شخصیتهای کتابها آموختهایم و از کارهای درست آنها الگو میگیریم؛ چراکه سرانجام آن در کتابها برایمان روایت شده است. بدونشک کسی که با کتاب مانوس است، نسبت به خود و جامعه پیرامونیاش آگاهتر بوده و قطعا احتمال کمتری برای انتخاب مسیر اشتباه از سوی آن فرد وجود دارد.
این مادر دوستدار کتاب در پایان یادآور شد: با توجه به شرایط کنونی و آمارهای مایوسکننده در حوزه کتاب باید کاری کرد تا مردم و بهخصوص کودکان، نوجوانان و دانشآموزان با کتاب آشتی کنند. اقداماتی مثل هدیه دادن کتاب، گنجاندن زنگ مطالعه در میان ساعات مدرسه، تبلیغات و نشر و معرفی کتابهای خوب. من امروز در لبخند همه دانشآموزان و بچهها لبخند و شادی پسرم را میبینم. واقعا موفقیت و درس خواندنشان برایم لذتبخش است. امیدوارم روزی برسد که کتاب در سبد خرید روزانه هر ایرانی سهم قابل قبولی داشته باشد.
فرحناز پولادی یکی از مادران ایرانی است که تلاش کرد برای زنده نگهداشتن نام و یاد نوجوان از دست دادهاش کتابخانهای را به نام فرزندش در مدرسه محل تحصیل او در برازجان راهاندازی کند و با جاری ساختن رود کتاب خنکای دانستن را به روح نوجوانان برازجانی و همسن و سالان عبدالرحیمش هدیه کند. این اقدام فرهنگی میتواند تلنگری هم به جامعه و هم به مسئولان باشد که به نقش التیامبخش کتاب و آثار مثبت آن در تسکین دردهای پیدا و پنهان افراد اشاره دارد.
نظر شما