نعمتالله فاضلی گفت: تکثیر مکانیکی دانش بهصورت کتاب یا مقاله، سند و متن نیست. لاشههایی که امروز چاپ میشوند نه تنها با بحران مرگ مخاطب روبهرو هستند، بلکه به معنای واقعی کلمه، با بحران مرگ مولف روبهرو هستند. اساسا این کتابها، مولف ندارند که بمیرند.
آنچه که امروز به آن افتخار میکنیم، کتابها هستند
نعمتالله فاضلی؛ عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این همایش درباره «آموزش عالی و توسعه نشر»، به سخنرانی پرداخت. وی با ذکر آماری از توسعه نشر و کتابخوانی در کشور آمریکا از قول نیل پستمن، گفت: آمریکا با فرهنگی که در سراسر کشور بر چاپ و کتاب استوار بود، به قرن نوزدهم گام نهاد. در خلال سالهای 1825 و 1850 تعداد مراکز خصوصی کرایه کتاب در آمریکا به سه برابر افزایش پیدا کرد. در سال 1829 کتابخانه کارآموزان در نیویورک با 10 هزار جلد کتاب به حدود هزار و 600 کارآموز خدماترسانی میکرد. در سال 1835 بیش از سه هزار مجتمع آموزشی و مدرسه که کارشان مرتبط با کتاب و چاپ بود، در 15 ایالت آمریکا وجود داشت. در سال 1853 هر دهکده آمریکا یک کتابخانه داشت که در آن به سخنرانی میپراختند. نیل پستمن توضیح میدهد که چطور آمریکا بر دوش چاپ به قدرت رسید.
فاضلی ادامه داد: در ایران هم ما آنچه که امروز به آن افتخار میکنیم، کتابها هستند؛ چه پیش از اسلام چه بعد از اسلام، چه قرآن و نهجالبلاغه و چه آثار ابنسینا، ابوریحان بیرونی و فارابی و دیگر دانشمندان. در یکی از کتابهایی که سال 1350 دانشگاه تهران چاپ کرده بود، 167 کتاب که در قرنهای چهارم تا ششم در ایران نوشته شده و هنوز در جهان بهعنوان سند علمی خوانده میشوند، فهرست شده بود.
کتابها و سندها، ستونهای پایه تمدنها هستند
این عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تأکید بر اینکه، کتابها و سندها، ستونهای پایه تمدنها هستند، افزود: هیچ تمدنی بدون متن شکل نمیگیرد. تسلیحات نظامی، ساختمانها و کالبدهای فیزیکی همه از بین میروند، همانطور که بخش عظیمی از ساختههای بشر از بین رفته است. یک چیز هست که نباید و نمیتواند محو شود، آن کتاب است. انسان تنها موجود عالم است که تمدن و توسعهاش به متن وابسته است؛ چه بهصورت سنتی چاپ شود و چه در قالب مجازی. متن پشتوانه تمدن است، به همین دلیل است که استاد آذرنگ عنوان کتابش را «نشر کتاب و تمدن» گذاشته است. من به این ترکیب یه واژه اضافه میکنم: «نشر کتاب و تمدن و فرهنگ».
وی اظهار کرد: اتفاق بدی که در دنیا افتاده این است که از سالهای 1970 به بعد در سطح جهانی با نوعی افول در خواندن، کتاب و کتابت روبهرو هستیم. البته ممکن است اینطور گمان کنیم که وقتی گفته میشود، میلیونها مقاله نوشته شده و دهها هزار مجله چاپ شده و وقتی میلیونها دانشجو در سراسر جهان تحصیل میکنند و میلیونها مدرس دانشگاهی وجود دارند، چطور امکان دارد ما با افول کتاب روبهرو باشیم؟ روایت این افول طولانی است و در این مجال نمیگنجد.
چگونه ذهن آمریکایی بسته شده است؟
فاضلی در ادامه گفت: کتابی که اخیرا به همت مرتضی مردیها با عنوان «بسته شدن ذهن آمریکایی؛ نگاهی انتقادی به فرهنگ دانشگاهی» به فارسی ترجمه شده و زبان اصلی آن در سال 1985 به چاپ رسیده و همچنین کتاب «نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد» که این اثر هم ترجمه مرتضی مردیها است، توضیح میدهد که در دهههای اخیر به تعبیر آلن بلوم، چگونه ذهن آمریکایی بسته شده است؟ ذهن آمریکایی دیگر نمیتواند تمرکز کند و با دقت بخواند و با دقت بفهمد و در حال فاصله گرفتن با کتاب است. آمار و ارقامی وجود دارد که نشان میدهد هنوز ایالات متحده، بیشترین درآمد را از صنعت نشر دارد، اما اگر در یک چشمانداز تاریخی نگاه کنیم آن زمان متوجه میشویم که آیا این درآمد اقتصادی، در امتداد بسط تمدن و فرهنگ یا در امتداد بسط تجارت و بازار؟ این از بحرانهای محتوایی نشر در جهان و ایران است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، افزود: فرید زکریا؛ روزنامهنگار بلندآوازه، در کتابی که اخیرا به فارسی ترجمه شده، بهعنوان یک روزنامهنگار که خیلی عامهپسند و زیبا مینویسد، روایت جذابی دارد؛ اینکه هارواردی که قرار بود ستون فقرات فکری جامعه آمریکا باشد تا مردم آمریکا از راه خواندن، نوشتن، استدلال کردن و از راه گفتوگو و متن قدرت پیدا کنند، چطور در سیطره نگاه تکنیکال و تجاری از درون فرو میپاشد؟ هری لوئیس در کتاب «نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد» که 2008 نوشته شده، توضیح میدهد که دانشجویان در دانشگاه هاروارد، در حال تبدیل شدن به رباتهایی هستند که بسیار باهوشاند، اما فاقد بینش، منش و ظرفیتهای روحی و روانی و عاطفی که خلاقانه بیندیشند، بخوانند و بنویسند. آنجا توضیح میدهد که من نگران آینده دنیا هستم که آدمکها، رهبرانی شوند که انتهایش، ترامپ است.
دستگاه چاپ، چیزی شبیه ماشین لباسشویی نبود!
وی تصریح کرد: به تعبیر نیل پستمن، جامعهای که دیگر نتواند کتاب بخواند، به لحاظ معرفتشناختی قدرت انتزاع، درک مفهومی، تمرکز کردن، دقت و بحث کردنش پایین میآید. او مفصل توضیح میدهد که تمدنها از راه توسعه ظرفیتهای شناختی و ممعرفتشناختی گسترش پیدا میکنند و کتاب اینکار را کرده است. در کتاب «تاریخ اجتماعی رسانهها» نوشته آسا بریتس و پیتر برگ که به زیبایی به قلم حسن نمکدوست به فارسی ترجمه شده، توضیح میدهند که چطور صنعت نشر، انقلاب معرفتشناختی در جهان بهوجود آورد. دستگاه چاپ چیزی شبیه ماشین لباسشویی نبود، بلکه در عمق وجود انسانها، انقلاب شناختی بهوجود آورد. اما ببینیم در ایران ما چه اتفاقی افتاده است.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: ما از ابعاد مختلفی، در معاصرت و تجددمان، شروع خوبی داشتیم. من در کتاب «تجربه تجدد» مفصل این را شرح دادهام. دارالفنون و تحولاتی که در حتی قبل از آن از دوره فتحعلیشاه آغاز شده بود، چشماندازی به ما نشان میداد که باید به جامعه خوانا و نویسا تبدیل شویم. جامعهای که میخواهد از راه نوشتن و خواندن، فرایند مدنیت را تجربه کند. فرایند مدنیت، بسط و توسعه خویشتنداری است و آدمها در آن آدم به دنیا نمیآیند، مستعد آدم شدن هستند. آدمها به ظرفیتی میرسند که میتوانند به غرایض، شهوات و امیال خود تسلط پیدا کنند. کتابها و صنعت نشر از ستون فقرات این فرایند خویشتنداری است. اگر میبینیم جامعه عصبانی و خشمگین است (به اذعان موسسه نظرسنجی گالوپ، ایران در سه سال اخیر، عصبیترین جامعه دنیا بوده است) و نمیتواند خویشتنداری کند، دلیلش این است که نمیخواند و ظرفیتهای شناختیاش پایین آمده است.
آموزش عالی ما، آموزش عالی نیست!
فاضلی با اشاره به اینکه آموزش عالی ما، آموزش عالی نیست که جامعه نمیخواند و نمینویسد، گفت: مقصود فراستخواه مقاله معروفی با عنوان «6 نسل استادان» دارد که توضیح میدهد که استادان نسلهای اول تا سوم دانشگاهها، از درون متنها، خواندن و نوشتن و از درون کتابخانهها متولد شدند. نسلهای اول و دوم یعنی نسل فروزانفرها، رضازاده شفق، سعید نفیسیها و دیگر استادان بزرگ دانشگاهها از درون متنها بالنده شدند، کتاب آنها را بزرگ کرد و البته آنها کتاب را بزرگ کردند. کتاب «حکمت و سیاست» اولین جلد از مجموعه چهارجلدی «تاریخ شفاهی و تصویری ایران»، شامل گفتوگوهای سید حسین نصر است. نصر از مادری نوه شیخ فضلالله نوری و از سمت دیگر پدرش پزشک مظفرالدین شاه و پدربزرگش نصرالاطباء بوده، آنهم نه مانند پزشکان امروزی، بلکه پزشکانی که فلسفه و تاریخ و فقه و ادبیات و زبانهای عربی و انگلیسی و فرانسه میدانستند. خود نصر هم در امآیتی و هاروارد، فیزیک خوانده است، اما او امروز یکی از فیلسوفان زنده جهان است.
وی افزود: علامه شهیدی، استاد معین و انبوهی دیگر از استادان از درون کتابها آمدند. آنها هم کتاب مینوشتند و هم عمیقا کتاب را میخواندند و خواندن را میفهمیدند. برای همین اولین کار دارالفنون پس از ایجاد، شکلگیری یک بخش انتشارات بود. درست است که ناصرالدین شاه اولین دستگاه چاپ را به ایران آورد، ولی تا زمان تاسیس دارالفنون، ما موسسه انتشاراتی نداشتیم. دارالفنون چاپخانه هم داشت و فرهیختگانی که در دوره قاجار، مشروطه و دوره رضاشاه، حاصل تمدن معاصر ما هستند که برخی از آنها امروزه حکم ابنسیناها و فارابیهای دنیای معاصر ما را دارند. اما چه اتفاقی افتاد که هیچ دانشگاه و آموزش عالی دیگر نمیتواند فروزانفرها و لطفعلی صورتگرها و رضازاده شفقها و سعید نفیسیها و سید حسین نصرها و عبدالکریم سروشها و این بزرگان فکر و فرهنگ را پرورش دهد؟ آن چیزی که ما اکنون داریم، شاگردان این بزرگان هستند و این خطر وجود دارد که در آینده نه چندان دور، ما به جامعهای میانتهی و فاقد سند تبدیل شویم. تکثیر مکانیکی دانش بهصورت کتاب یا مقاله، سند نیست و متن نیست. لاشههایی که امروز چاپ میشوند نه تنها با بحران مرگ مخاطب روبهرو هستند، بلکه به معنای واقعی کلمه، با بحران مرگ مولف روبهرو هستند. اساسا این کتابها مولف ندارند که بمیرند.
آموزش عالی ما، خوانا و نویسا نمیکند
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، بیان کرد: آموزش عالی ما از منظر کتاب، بزرگترین ناکامی را داشته و این ناکامی اکنون آشکار میشود. این ناکامی چطور است و چگونه اتفاق افتاد؟ نظام آموزش عالی، تنها از راه فرایندهای یاددهی و یادگیری است که میتواند تأثیر خود را در جامعه بگذارد؛ نه تعداد فارغالتحصیلان، نه تعداد مقالات، نه تعداد کتابها، نه ساختمانها، نه بودجه، نه کیفیت تکنولوژی چاپ، هیچکدام آموزش عالی نمیسازند. آموزش عالی وقتی شکل میگیرد که دانشجوی ما و مدرس دانشگاهی، شوق خواندن و نوشتن داشته باشد. پیوند آموزش عالی با نشر هم از طریق یادگیری است. آموزش عالی باید بتواند کمک کند، شوق خواندن و نوشتن در جامعه بهوجود آید.
فاضلی با اشاره به اینکه طبق اعلام سازمان سنجش، امسال 46 درصد از واجدین انتخاب رشته، انصراف دادهاند، ادامه داد: دلیل این آمار عجیب این است که آموزش عالی، عالی نیست و خوانا و نویسا نمیکند. دانشآموختگان ما حوصله بحث و استدلال کردن ندارند. ما پس از انقلاب، درس انشا را از نظام آموزشی برداشتیم. دانشآموزی که هنر خواندن و نوشتن را یاد نمیگیرد، در مدارج بالاتر و پس از کسب مدارک عالی، نمیتواند بخواند و بنویسد. ما با حافظهمحوری، فراوردهمحوری و نگاه کمیگرایانه، عملا کلاس درس را به ضد درس تبدیل کردیم. هر نوع قانون، تکنولوژی و هر مدیری بیاوریم، تا زمانی که انسانهای مشتاق خواندن و نوشتن نسازیم، به جایی نمیرسیم. باید به دورهای برگردیم که امثال سید حسین نصر، فیزیک و فلسفه را با هم میخواندند.
پیوند وجودیِ بحران صنعت نشر و آموزش عالی
وی گفت: اصلیترین کار علوم انسانی، خواننده کردن و نویسنده کردن است و ما را با کلمه، زبان و فرهنگ آشنا میکند. امروز بحران صنعت نشر آنجایی است که کلاسهای درس را رشته رشته کردیم و حالا رباتهای فنی تربیت میکنیم که ممکن است بتوانند موشک بسازند، ولی نمیتوانند کتاب بخوانند، فرهنگ و زبان و جامعه را نمیفهمند. بحران صنعت نشر و آموزش عالی، یک پیوند وجودی دارند، اینکه سقوط هرکدام موجب سقوط دیگری است. از این زاویه به دانشگاه و نشر نگاه کنیم که مسأله پول درآوردن و کسبوکار نیست، بلکه مسأله تمدن، مدنیت، بالندگی و مسأله انسان است. آموزش عالی را ساختیم تا بتوانیم در ساختارهای جامعه تغییر ایجاد کنیم.
این نویسنده و پژوهشگر در پایان با اشاره به تفاوت روخوانی و خواندن، اظهار کرد: ما در کشورمان، روخوانی داریم نه خواندن؛ اینها دو مقوله متفاوتاند. روخوانی زیاد داریم، ولی خواندن معنای خاصی دارد که ما نداریم.
نظر شما