مهدی زارع، همزمان با سالروز زلزله بم، در یادداشتی نوشت: «لرزهخیزی در ایران با توجه به موقعیت طبیعی و زمینساختی همواره وجود داشته و در آینده هم بهعنوان مسأله ملی مطرح خواهد بود. هرچه جمعیت در ایران بیشتر شود، با افزایش جمعیت در معرض خطر، ریسک زلزله افزایش مییابد.»
ثبت زمینلرزهها در همه نقاط ایران بهطور کامل برای زلزلههای با بزرگای کمتر از 4 ممکن نیست و دلیلش این است که هنوز پوشش کامل و یکنواختی در همه بخشهای ایران با تراکم یکسان دستگاهها و ایستگاههای زلزلهنگاری وجود ندارد، در بخشهای مرکزی شمالی و غربی پوشش بهتری از نظر پایش زمینلرزهها (حتی زلزلههای با بزرگای کمتر از 4 و کمتر از 3) وجود دارد و در بخشهای شرقی و جنوبشرقی این پوشش به نحوی است که پایش و ثبت منظم زلزلههای با بزرگای کمتر از 4 هنوز بهصورت یکنواخت ممکن نشده است.
اکنون در جهان روشهای بسیار جالبی ایجاد شده که میتواند پیشبینی مکانی را با دقتهای نسبتا بالا انجام دهد (مانند روش سنجش تغییرات تنش کولمب) و از سوی دیگر سامانههایی برای پیشبینی آنی و اعلام و هشدار خودکار رسید موج برشی (که معمولا موج ثانویه و مخرب است و بعد از موج فشاری اولیه میرسد) درست شده و بهعنوان سامانههای هشدار پیش هنگام زمینلرزه Earthquake Early Warning Systems شناخته میشوند.
اکنون با استفاده از فناوری اطلاعات (IT) و بهرهگیری از گوشیهای موبایل هوشمند و تبلتها در ایالات متحده (ایالت کالیفرنیا) سامانهای به نام «Quake Catcher» (پایشگر زلزله) ساخته شده که میتواند در هشدار پیش هنگام در سالهای آینده هم در آمریکا و هم در همه نقاط دنیا کمک خوبی به بشر کند (چراکه هماکنون از این نوع فناوریها در سطح بینالمللی و تقریبا در تمام کشورها استفاده میشود). فرآیند مدیریت بحران، عمدتا یک فعالیت پیشگیرانه است. بدان معنی که بهصورت پیشفعال باید با درنظر گرفتن توان لرزهزایی و خطر و ریسک قابل انتظار، سه چهارم فعالیتها و بودجهها را صرف پیشگیری (آمادگی، مقاومسازی، آموزش، وضع و اعمال قوانین، اصلاح و بهسازی زیرساختهای مهم) نمود. البته هرگاه زمینلرزه رخ دهد «پاسخ علمی» (و نه واکنش احساسی و یا مقابله صرفا اجرایی و عملیانی فیزیکی با تبعات بحران) لازم است، اجرا شود.
پدیدههای گوناگونی از ایجاد خرابی به همراه هراس و نگرانی (مانند آنچه در در هنگام زمینلرزه 21 آبان 1396 ازگله سرپل ذهاب رخ داد)، تا ویرانی کامل زیرساختهای شهر (مانند چیزی که در 5 دیماه 82 در بم رخ داد و البته فروریخت ساختمان پلاسکو نمادی موردی از ویرانی در پایتخت بود) قابل انتظار است. البته اگر زمینلرزه در پایتخت رخ دهد می تواند اساس حکمرانی و اراده امور را متلاشی کند (مانند چیزی که در 22 دیماه 1388 در پایتخت کشور هائیتی در پی یک زمینلرزه با بزرگای 7.1 در نزدیکی پایتخت – پرت او پرنس- رخ داد.
دولتها در حدود 30 سال اخیر بهویژه پس از زمینلرزه 31 خرداد 69 منجیل، فعالیتهایی عمدتا در جهت کنترل تبعات زمینلرزهها و در جهت بازسازی بعد از رویداد انجام دادهاند، ولی هم این نوع فعالیتها و هم فعالیتهای پیشگیرانه، همگی ناقص و البته محدود بودهاند. ایجد سامانه مدیریت بحران کشور و سازمان پیشگیری و مدیریت بحران در شهرداریها، ازجمله این تمهیدات است.
برنامههای بهسازی و مقاومسازی، عمدتا بعد از از زلزلههای مهمی مانند زلزله 1382 بم مطرح و پیگیری شده و البته پس از مدتی بهصورت کمفروغ و کمتوان ادامه یافتهاند. طی ماه گذشته، تصویب نقشه پهنههای گسلی پایتخت در شورای عالی شهرسازی، گامی به پیش در جهت رعایت ضوابط ویژه ساختوساز در حریم گسلهای فعال بود. این نقشههای تهیه شده مانند هر نقشه دیگری میتواند در آینده با مطالعات دقیقتر، تکمیل و بهتر شود. ولی در شرایطی که به دلیل (بهانه!) عدم وجود نقشه قانونی از گسلها، عملا هرنوع ساخت با هر ارتفاعی در همه جای پهنه شهری تهران و پیرامون ممکن بوده است و کیفیت ساختوساز، نوع کاربری و محدودیت بلندمرتبهسازی نیز در هیچ فرآیند قانونی و سختگیرانه ی کنترل نشده و عملا شهرسازی و توسعه شهری در حریم پهنه گسلهای فعال شهر تهران بهصورت شتابان بهویژه در 50 سال اخیر دنبال شده است،
نظر شما