نویسنده کتاب نقدی بر مسیحیت تبشیری معتقد است اسلام راه منطقی را به عنوان کانالی که بشر باید از آن عبور کند به رسمیت شناخته و چارهای جز تعامل و گفتمان عقلانی وجود ندارد.
نگارنده این کتاب با دیدگاهی دین شناختی، سعی در شناساندن مسائل پشت پرده مسیحیت به مخاطبان دارد. مطالب کتاب براساس آموزهها و کتب اصیل مسیحیان تدوین شده است و در آن ضمن مقایسه شخصیت حضرت «عیسی(ع)» در قرآن و در کتاب مقدس و توضیحاتی درباره دین مسیحیت، روشهای تبلیغی این دین تشریح شده است.
حیدر امانیفر، نویسنده کتاب «نقدی بر مسیحیت تبشیری»، مبنای دعوت مسیحیت تبشیری را بر بشارت آمرزش گناهان عنوان میکند و معتقد است این مسیحیت، مسیحیتی است که بر مبنای تفکرات پولس شکل گرفته، پولس، معمار مسیحیت امروز است و چون افراد را بشارت میدهد به این که شما آمرزیده شدید، برای آنها جذابیت دارد و طرفداران این دین میگویند هم گناه میکنیم و هم مسیح قربانی گناهان ما میشود.
او میگوید از اطلاعاتی که خانوادهها در اختیارش قرار دادند و مناظراتی که داشته این طرح را مطرح کرده که تغییر عقیده امر دلبخواهی نیست و مبنا و استدلال میخواهد و این کتاب به عنوان مبنا ارائه شد. در ادامه برای آشنایی بیشتر با کتاب «نقدی بر مسیحیت تبشیری» و موضوعات آن با نویسنده این کتاب به گفتوگو پرداختهایم که شرح آن در ادامه آمده است.
آیا اسلام با حق آزادی مذهب در تعارض است؟
اسلام بدنبال آزادی مذهب است و مبنای تفکر بشر، بحث استدلالی و منطقی است. اسلام میگوید یا ادیان دیگر درست میگویند یا ما، اما هرکه درست میگوید باید حرف اورا بپذیریم. اسلام میگوید برهان بیاورید، در اینجا برخی تقلب میکنند و میگویند جوابی نداریم، ولی دلمان میخواهد و اسلام هم میگوید ما دین دلبخواهی نداریم و با چنین آزادی نه تنها اسلام مخالف است، بلکه تعقل بشریت نیز مخالف است.
آزادی اقلیتهای دینی را در ایران چطور میبینید؟
اقلیتها غیر از بهاییت در ایران شرایط خوبی دارند و اسلام میگوید آنها به اعتقادات خودشان باید پایبند باشند، یعنی اگر فردی مسیحی از روی عدم شناخت از دین اسلام پیروی کند، روز قیامت قبول نیست و باید به دین خودش عمل کند، مگر اینکه متقاعد شود، بنابراین آنها در احکامشان و در برنامههایشان باید به دین خودشان عمل کنند و جالبتر این است که اگر اینها مسلمان شوند، نیاز نیست قضای احکامشان را بجا بیاورند، ولی ما اگر نماز نخوانیم و چندسال بعد پشیمان شویم، باید قضای آن را بجا آوریم، اما اینکه بهاییت جایی در جامعه اسلامی ندارند، بخاطر این است که بهائیت دین نیست و یک تشکل سیاسی است. یک تشکیلات سیاسی حق ندارد خود را به عنوان دین معرفی کند، همانطور که کسی که پزشک نیست، حق ندارد طبابت کند.
آزادی عقیده که در حقوق بشر ذکر شده بر مبنای دلبخواهی است، این آزادی عقیده ادیان خرافی را هم پوشش میدهد و میگوید اینها هم باید آزاد باشند در حالی که اشاعه خرافات ضد عقلانیت است و نمیتوان آنها را رسمیت داد از طرفی عدهای میگویند باید جلوی خرافهپرستی را بگیریم.
تاریخچه تبشیر و مسیحیت تبشیری چیست؟ آیا تبشیر در غیر مسیحی نیز جایگاهی دارد؟
از زمان پولس که یکی از حواریون حضرت عیسی مسیح(ع) بوده که مسیحیان را میکشتند و خود ایشان یکی از شکنجهگرهای تازه مسیحی شده بود که خودش را به کوری زد و بعد در خاطراتش میگوید که در حالیکه مسیحیان را برای شکنجه میبردم، نوری به چشمم زد و من کور شدم و حضرت عیسی(ع) من را شفا داد و مسیحی شدم. پولس از آن زمان مسیحیت را بر مبنای تفکر خودش بنیانگذاری میکند و مسأله تثلیث و فرزند خدا بودن مسیح را پولس وارد مسیحیت میکند، زیرا در اناجیل اربعه همچین چیزی وجود ندارد که عیسی(ع) پسر خداست و این موضوع به معنای امروزی نتیجه تفکر پولس است.
چکیده حرف پولس این است که انسان گناهکار آفریده شده و نمیتواند گناه نکند به همین دلیل یهودیان برای توجیه و اشاعه فساد، میگویند انسان جبراً گناهکار است و همه پیامبران را در تورات و عهد عتیق متهم به شرابخواری و زنا و مفاسد اخلاقی کردند و میگویند پیغمبرها که گناه میکنند دیگر از ما انتظاری نیست و معتقدند مسیح آمد و قربانی گناهان ما شد و بشر از گناه آزاد شد. این مبنای تفکرات پولوس است که باعث جذب عدهای شده است.
مسیحیت تبشیری در دنیا درپی چه هدفی است؟
وجه مشترک همه فرقههای ظاله و دروغین و عرفانهای کاذب و احزاب سیاسی که دنبال جذابیت هستند، دقیقاً همین مبنا را دارند که انسان در بحث فساد و فحشا آزاد باشد، منتها به انواع مختلف، برخی میگویند این افکار کهنه شده، برخی معتقدند عیسی به دین خود و موسی به دین خود و تا عزاداریهای دین اسلام هم نفوذ کردهاند، اینکه میگویند یک قطره اشک برای امام حسین(ع) بریزید همه گناهانتان بخشیده میشود، بر همین مبناست.
عرفانهای کاذب و حلقه هم به همین صورت هستند و بهائیت اوج این ماجراست، فرقه اسماعیلیه هم همینطور، کلاً کسانیکه سعی میکنند شریعت را خط بزنند و دراویش که میگویند شریعت، طریقت و حقیقت همه حرفشان یکی هست، ملیگراها و فیلسوفان اصلاحات هم به همین موضوع معتقدند از جمله سروش که میگوید دوره شریعتمداری گذشته و الان دوره حقوق است و انسان حیوان حقوقی است و حقوق بشر هرچه گفت همان درست است، حتی همجنسبازی را جزء حقوق بشر میدانند، مبنای این تفکرات بر اشاعه فساد است و در قرآن بخوبی درباره این دو جریان روشنگری شده است که منطق انبیاء عقلانیت و منطق شیطان اشاعه فساد و فحشاست.
چه تعاملی بین مدرنیته و مسیحیت وجود دارد؟
بعد از رنسانس یک اتفاقی افتاد که مسیحیت بر جامعه سیطره پیدا کرد و مانع نظریات جامع علمی بود و در روش علم تجربی دخالت میکرد، متأسفانه بعضیها اسلام را با مسیحیت مقایسه میکنند و فکر میکنند مثل ﻣﻮﻧﺘﺴﮑﯿﻮ و وﻟﺘﺮ در انقلاب فرانسه، در جامعه اسلامی هم همان نقش را داشته باشند در حالیکه اینجا برعکس است، اسلام از اول مرز خود را با علم جدا کرده و دخالت نمیکند، اما از نظر اخلاقی بر علم حاکمیت دارد که ضد اخلاقی عمل نکند، ولی به علم تجربی اهمیت داده و معتقد است شیمی را باید با منطق شیمی فهمید ریاضی را با منطق ریاضی و ... و نمیگوید با دعا و جادو میتوان به اینها رسید.
بنابراین اسلام با علم تعارض ندارد و به نتایج علمی بشر احترام میگذارد برای همین است که نمیتوانید از اسلام بیرون بیایید چون اسلام نتیجه علم و فلسفه را به عنوان حقیقت میپذیرد، اما در دوران قرون وسطی مسیحیت خودش را جانشین علم و عقلانیت کرده بود، یعنی هم نظرات فلسفی که مخالف بحث تثلیث و تفکرات مسیحیت پولسی بود را رد میکردند و هم علم را مانع میشدند، بنابراین انقلاب رنسانس اتفاق افتاد و در حال حاضر تعامل مسیحیت با علم در سکوت و سکولاریزه شدنش است و دیگر کاری با هم ندارند و اینگونه بود که علم از سیطره مسیحیت آزاد شد.
آیا مسائلی که در جامعه مسیحیت رواج دارد و امام راحل از آن به فساد غرب یاد کردهاند، مثل شراب خواری و ... در مسیحیت ناب هم وجود داشته است؟
جامعه مسیحیت امروز مثل جامعه مسلمان سکولار هست و اتفاقاً خطای اینها که میخواهند مسیحی شوند همین است، در انجیل و تورات نیز برخی رفتارها مانند شرابخواری و ... مذموم شناخته شده بنابراین افرادی که تمایل به انجام این کارها دارند نیازی نیست دین خود را عوض کنند، چون مسیحیت ناب این رفتارها را مجاز نمیداند، مگر تفکر تبشیری بپذیرد که آن هم انحراف است.
روش تعاملی که اسلام با جهان مسیحیت معرفی کرده، چگونه است؟
اسلام با همه ادیان حتی ادیان کاذب مشکلی در شنیدن و بحث کردن ندارد، زیرا اسلام به خودش اعتماد دارد و خود اسلام دعوت به آزادی بیان میکند، وقتی میگوید «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»، یعنی به بتپرستان هم میگوید، دلیلتان را بیاورید. اسلام دعوتکننده است و به دو دلیل همه ادیان را چه الهی و چه غیر الهی به گفتوگو دعوت میکند، یکی اینکه منطق محکمی دارد و دیگر اینکه راهی جز این نیست، اسلام راه منطقی را به عنوان کانالی که بشر باید از آن عبور کند به رسمیت شناخته و چارهای جز تعامل و گفتمان عقلانی وجود ندارد، بنابراین اسلام همه ادیان را به گفتوگو دعوت میکند و اسلام نسبت به مسیحیت مهربانتر است، چون از لحاظ اخلاقی علمای بهتری دارند. اسلام با توهین، تهمت، افترا و دروغ مخالف است و بشدت برخورد میکند، چون وقتی گفتمان به دروغ و تهمت و تحریف تبدیل شود، عقلانیت زیر سؤال میرود و اسلام، کفر و نفاق را برای همین محکوم میکند.
نظر شما