چون در ایام نوروز به سر میبریم، لطفا خاطره نوروزی -از کودکی و بعد از آن دوران- برای ما نقل کنید.
به نام خداوند جان و خرد. ما اصولا ریشه در روستا داریم، کودکیهای ما در زیر آسمان پرستاره کویر در دل روستا با مردمان ساده یکلاقبا گذشته است. اسم این روستا افضلآباد از توابع خوسف بیرجند است، در عین حال پر از خاطرات شیرین است، اما نه نگارین! ماهها انتظار برای نوروز و سپری شدن ایام برای پوشیدن لباس و کفش نو و بامداد عید، عیدانه گرفتن، چند گردو، نخود و کشمش، کلوچه، تخم مرغ پخته و سپس گشت و گذار، یعنی ابتدای اولین روز نوروز به این ترتیب سپری میشد.
در گشت و گذار معمولا بازیهایی مثل گردو بازی، تخم مرغ بازی، بازیهای رایج و گاه کهن و رزم آموز، چون سمندربازی، به کار گرفته میشد. سمندربازی، نوعی بازی که بیشتر رزمی یا تمرین برای رزم بود که دو طرف آماده میشدند و هر کدام در یک طرف میدان خانهای داشتند، میدویدند هر کس به خانه میرسید در امان بود و هر کس در وسط گرفته میشد، ناچار باید آنچه که قرار گذاشته بودند را بپردازد. روزهای اول و دوم بیشتر در خانه و کوچهها میگذشت، اما روز سوم گشت و گذار در صحرا و بیابان بود. گیاه تازه رستهای به نام نقودشک بود که آن را میخوردند. پنجمین روز گرد آمدن عمومی در صحرا یا در کنار کوهها بود که خواهوناخواه بیشتر اهالی روستا جمع میشدند، ارتباطات فراوان بود، و در عین حال بازیهایی که به آن اشاره شد، زیاد بود. هنوز هم هرگاه عید فرا میرسد، ما با دل خودمان میگوییم «یاد باد آن روزگاران، یاد باد.»
اما در مورد زمان حال باید بگوییم که امروزه نه اندیشه لباس و کفش نو است و نه خیال راحتی است که یادآور گذشتهها باشد و نه دل و دماغی که گشت و گذار باغ و بیابان و کوهسار را بطلبد! این حصارهای بتونی چنان ما را تنگ فرو گرفته است که یاد صحرا در خاطر نمیآید! گیاهان بهاری هنوز سر از خاک برنیاورده، چنان آلودهاند که با آب هفت دریا هم پاک نمیشوند! و درونها چنان به خویش گرفتار است که یادش از سبزه زار نمیآید! و این است خاطرههای امروزی! اما با همه اینها نوروز باستانی را پاس میداریم و از خود میپرسیم، چهگونه آغازین روزهای زندگی بشر و آیینهای جوانمردی خوارمایه گشته به ما رسید! به قول فردوسی:
که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چه کنیم تا با زنده کردن آن، زنده بودن و پیروزی را بیاموزیم!
در طول تاریخ ما، بسیاری از جشنها از حافظه مردم رخت بربسته است، راز ماندگاری نوروز چیست و چرا نوروز در تمامی این دوران از گزند فراموشی در امان مانده است؟
جشن از ریشه یسن به معنای نیایش است، از این جهت همه جشنها مقدس است و بهقول گذشتگان جزو زمانهای مقدس است، زمانهای مقدس، زمانهایی است که به نیایش بگذرد و زمانهای معمولی زمانهایی است که برای تلاش معاش به کار میرود. بنابراین جشنها در شمار زمانهای مقدس است و جلوههای نیایشی است. مثلا فروردین یا صورت قدیمیتر فَرَوَردَین معانی متفاوت دارد. اما یک معنی همان است که به نیایش بازمیگردد و جلوههای نوروزی را نشان میدهد. اصولا باید بگویم که ایرانیان غربی، اول تابستان را، اول سال و ایرانیان شمالی اول فروردین را اول سال میدانستند. ظاهرا در دوره اردشیر هخامنشی این دو گروه با هم نوروز را بهعنوان اول سال پذیرفتند و مهرگان را به عنوان یکی از اعیاد بزرگ قبول کردند. بنابراین ما با دو عید بزرگ علاوه بر عیدها یا جشنهای دیگری که داشتیم، روبرو شدیم، یکی عید نوروز بهعنوان اول سال و تحویل سال و دیگری مهرگان بهعنوان عیدی که در حقیقت کمتر از عید نوروز نبود و همانطور که عید نوروز 5 روز بود و در روز ششم، نوروز بزرگ بود، مهرگان نیز از 16 مهر شروع میشد و در بیست و دوم مهر، نوروز بزرگ شروع میشد. فردوسی در شاهنامه اشاره میکند که:
فریدون که شد بر جهان کامکار
ندانست جز خویشتن شهریار
به رسم کیان تاج و تخت مهی
بیاراست با تاج شاهنشهی
به روز خجسته سر مهرماه
به سر برنهاد آن کیانی کلاه
زمانه بیاندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها (یعنی اختلافها) بپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
از او یادگار است از این ماه مهر
بکوش و به رنج هیچ منمای چهر
چنانکه گفتم این دو گروه در دوره اول اردشیر هخامنشی ظاهرا اول سال را نوروز گرفتند و به اول فروردین یا ششم فروردین انتقال پیدا کرد، اما مهرگان هم جزو اعیاد بزرگ قوم ایرانی به یادگار مانده است و هنوز هم در بسیاری از جاها برگزار میشود.
غزلیات حافظ چند جهتی و چند وجهی است و هر کسی نیتی که میکند، بهگونهای میتواند در این غزلیات پاسخ خود را بیابد. اما در حقیقت کتابی که سر سفره گذاشته میشود، «کتاب مقدس» است و هفت سینی که چیده میشود هر کدام نیز نماینده یکی از مراسم خاص یا نماد یکی از نیایشهایی است که مورد احترام گذشتگان بوده است.
لطفا در مورد هفت سین و نمادهای آن توضیح دهید.
نخست اشاره بکنم که در نوروز خسروانی، اصطلاحی بوده است که در مراسم رسمی نوروز رعایت میشد و آن هم مراسم دید و بازدید 5 روز اول سال است. روز اول دهبانان یعنی مرزبان که در شمار بزرگان بودند به دیدار پادشاه میرفتند، روز دوم اشراف و بزرگان، روز سوم سپاهیان، روز چهارم موبدان یا روحانیان و روز پنجم ویژه شاهزادگان و خواصان دربار بوده است که به دیدار پادشاه نائل میآمدند. اما در مورد هفت سین، باید اشاره کنم که اهمیت عدد 7 بسیار زیاد بوده است و از زمانهای قدیم جزو اعداد مقدس و نیز در شمار اعداد کثرت نیز بوده است و به همین علت مقدس و پاک شمرده میشد. در دین و در اجتماع و در نامگذاریهای مختلف، به این روز تمسک میجستند و اعتقاد و توجه داشتند. مثلا طواف حج، سعی بین صفا و مروه و رمی جمرات 7 است، معلقات سبع، 7 بطن قرآن، 7 صوت قرآن، 7 موسوع قرآن، 7 طبقه زمین، 7 بام آسمان، 7 وادی سلوک، 7 اقلیم جهان، عجایب 7 گانه و خیلی موارد دیگر که در کتابهای مختلف در مورد آن سخن رفته است. اما نهادن 7 نعمت بر سفره نوروزی، مثل 7 وادی سلوک، به دلیل تقدس عدد 7 است. ظاهرا در ابتدا «هفت شین» رایج بوده است. شادروان دکتر صادق کیا در یکی از نسخ خطی کتابخانه خودشان، این 2 بیت را پیدا کرده است.
عید نوروز مردم ایران
مینهادند از زمان کیان
شهد و شیر و شراب و شکر ناب
شمع و شمشاد و شایه اندر خوان
که در حقیقت عسل، شیر، شراب، شکر، شمع، شمشاد و میوه بر سفره گذاشته میشد.
در روزگار دیگری، «هفت میم» رایج شده است. اما امروز «هفت سین» به صورت یک سنت پایدار در آمده است. اولین چیزی که سر سفره گذاشته میشود، کتاب مقدس است، که به نشانه سپنت مینو گذاشته میشود که جزو مینوهای مقدس است. سیر و تخم مرغ به نشان امشاسپند بهمن یعنی اندیشه نیک که در جهان زمینی نگهبان و پشتیبان جانوان است، شمع و چراغ به نشان امشاسپند اردیبهشت در معنی بهترین راستی و پاکی، نماد امشاسپند اردیبهشت در جهان مادی آتش است و در دل انسانی، نفس اسپهبدی است. سکه به نشان امشاسپند شهریور، در معنی پیروزی، شهریاری و فرمانروایی بر خویش، که نگهبان فلزات است. سبزه به نشان امشاسپند سپهدارمز، در معنی کاملاندیشی، فروتنی، مهربانی، آب به نشان امشاسپند خرداد، در معنی کمال و رسایی، علاوه بر آب، گذاشتن آویشن سر سفره نمودار همین امشاسپند خرداد است. گل و گیاه و سبزه، به نشان امشاسپند امرداد در معنی بیمرگی و جاودانگی است، در حقیقت امرداد نیز معنی کمال میدهد. آبی که بر سفره گذاشته میشود باید توسط دختران نابالغ از چشمه برداشته میشد. تخم مرغ به صورت رنگ کرده نماد نطفه و نژاد است. آیینه نماد تحویل سال و نماد نور و روشنی است. سنجد محرک عشق و دوستی، سیب نماد زایش و نشان برکت، سیر نشان سلامت و بهداشت، سرکه نمایشگر پاکی و ابطال سحر و جادو، سپند نشان دفع چشم زخم، ماهی نماد ماه اسفند یا برج هوت است که به نشان ایزد بانوی آناهیتا گذاشته میشود. سیزدهم فروردین و روز ششم فروردین، روز نوروز بزرگ است که در تاریخها و در متون بسیار در مورد آن بحث شده است. سیزده فروردین در نزد نیاکان نشان روز آشوب ازلی ( روز محشر) بوده است که مردم بیرون میرفتند که از این آشوب در امان بمانند و این آشوب دامنگیر آنان نشود. اینکه نحوست سیزده آنها را دربر نگیرد. در مورد این روزها سفرنامه نویسان بسیار سخن گفته و بحث کردهاند.
لازم است به این نکته نیز اشاره کنم که آیینهای مربوط به سیاوش از جهاتی با آیینهای نوروزی و مراسم تموز که در ادبیات بینالنهرین آغاز و بعد به مصر و به ایران به فینیقیه و سایر جاها رفته است، همانندی دارد و به همین دلیل نیز آیینهای مربوط به سیاوش بیشتر به نوروز بزرگ ایرانیان مربوط شده است، یعنی ششم نوروز مصادف با مرگ سیاوش است. در کتابهایی مثل آثار الباقیه ابوریحان بیرونی و... از نوروز بحث فروان شده است، و جشن های نوروزی هم ستوده شده است.
ضمنا بگویم که آیین های نوروزی در گذشته از 26 اسفند شروع میشد، یعنی جشن پایان سال و جشن نوروز به همدیگر پیوند داشته است، تا روز ششم فروردین ادامه پیدا میکرد و روز ششم فروردین یعنی روز خرداد از ماه فروردین این جشنها تمام میشد. و چنانکه عرض کردم نوروز بزرگ بسیار اهمیت داشته است و رساله ماه فروردین روز خرداد در زمینه پادشاهی جمشید است و بیان آن چیزهایی است که در شاهنامه نمونههای آن آمده است.
نوروز در ادبیات فارسی –چه نظم و چه نثر- چه نمودی داشته است؟
بسیار اهمیت داشته است و اهمیت آن تا آن حد بوده است که علاوه بر بحثهایی که در کتب مختلف بیان است، افراد مختلف نیز راجع به نوروز سخن گفته و بحث کردهاند. من فقط به چند موردی اشاره میکنم. مثلا:
فرخی اشاره میکند:
زباغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید
کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید
تو لختی صبر کن چندانکه قمری بر چنار آید
چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید
تو را مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید
که قصیده بسیار مفصلی از فرخی است.
یا منوچهری دامغانی:
آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
مسمطهایی نیز در زمینه نوروز دارد که در حقیقت بیان کنند طبیعت سرسبز و زیبای ایران است.
فردوسی در جایی اشاره میکند که:
بهار آمد و شد جهان چون بهشت
به خاک سیه بر فلک لاله کشت
همه بوم ها پر ز نخجیر گشت
به جوی آبها چون می و شیر گشت
گرازیدن گور و آهوی و شخ
کشیدند بر سبزه هر جای نخ
که از بهاریههای فردوسی است.
در دیوان انوری:
باز این چه جوانی و جمال است جهان را
وین حال که نو گشت زمین را و زمان را
مقدار شب از روز فزون بود و بدل شد
ناقص همه این را شد و زاید همه آن را
هم جمره برآورد فرو برده نفس را
هم فاخته بگشاد فرو برده زبان را...
حافظ اشاره میکند:
زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خوردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زر اندوزی
از همزمانان (معاصران) ما قصیدهسرای مشهور ملکالشعرای بهار در یکی از بهاریهها خود اشاره میکند:
هنگام فرودین که رساند ز ما درود؟
بر مرغزار دیلم و طرف سپیدرود
کز سبزه و بنفشه و گلهای رنگرنگ
گویی بهشت آمده از آسمان فرود
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
جای دگر بنفشه یکی دسته بدروند
وین جایگه بنفشه به خرمن توان درود...
بسیار قصیده مفصلی است. نوپردازان و... نیز در این زمینه سخن گفتهاند.
به اعتقاد مرحوم ملک مهرداد بهار، احتمالا نوروز، عید رایج در میان بومیان نجد ایران پیش از مهاجرت آریایی ها بوده است.
بله، این نظر مرحوم بهار مورد تایید است. نوروز منسوب به جمشید نیست، در شاهنامه هم آمده است. نوروز به تعبیر مرحوم مهرداد بهار وارداتی است، یعنی قبل از آنکه ایرانیان نوروز را بزرگ بدارند، ملتهای دیگر در بینالنهرین بزرگ میدانستند و در حدود 2500 سال قبل از میلاد به ما رسیده، والا از ما نبوده است. در نتیجه بخشی از آنها فروردین و بعضی دیگر مهرگان را اول سال به حساب می آوردند. یعنی بیشتر کشاورزی، مهرگان و بقیه فروردین را اول سال میدانستند.
نظر شما