او در سال ۱۲۹۸ به ایران بازگشت و در مدرسه دولتی احمديه در مرند آموزگار شد. اندکی بعد به خاطر نوآوری آموزش در سال ۱۲۹۹ به تبریز فراخوانده شد. باغچهبان در سال ۱۳۰۳، اولين کودکستان ايرانی را در تبريز با نام «باغچه اطفال» تاسيس کرد و از شدت علاقه به آموزش کودکان نام خود را از عسکرزاده به باغچهبان تغيير داد که معادل kinden garden بود.
او در سال ۱۳۰۳ در تبريز اولين مدرسه مختلط دختران و پسران را در زمانی تأسیس کرد که کمتر خانوادهای حاضر بود حتی پسران خود را به مدرسه بفرستد. اما او با جسارت به این کار بیسابقه در ایران دست زد. در میان دانشآموزان اولين دوره درس باغچهبان، سه دانشآموز کرولال وجود داشت که او را به فکر ايجاد مدرسهای برای کودکان کرولال انداخت و در سال ۱۳۰۵در همان «باغچه اطفال» کلاسی برای آموزش کودکان کرولال برپا کرد؛ اما رئيس فرهنگ وقت بودجه مدرسهاش را قطع کرد. اما او پا پس نکشید و به کار خود ادامه داد. باغچهبان، فردی روشننگر و پیشرو در آموزش دختران بود و همان زمان، با چند تن از همفکران خود به فکر پی نهادن مدرسهای به نام مکتب نسوان افتاد که راه آموزش دختران همدوش پسران باز می کرد، اما سنگاندازیهای مختلف، مانع از تحقق آن در تبریز شد. از این رو به شيراز کوچید و در آنجا کودکستانی برپا کرد.
باغچهبان در سال ۱۳۱۲ به تهران آمد و کارش را در قالب «کودکستان باغچهبان» پی گرفت و همزمان مدرسه کرولالها را بنیان نهاد و به صورتی کاملا ابتکاری آموزش رسمی به کودکان ناشنوا را آغاز کرد.
باغچهبان با اتکا به سالها تجربه و تحقیق روشی نو و تلفیقی را در آموزش به کودکان ابداع کرد. او پیشگام سرودن شعر و داستاننویسی برای کودکان بود و آثار او همچنان منتشر و خوانده میشود.
توران میرهادی از شاگردان او بود. میرهادی در نوشتهها و خاطرات خود، همواره باغچهبان را استاد و راهنمای بزرگ خود میشمرد. باغچهبان را در ادامه راه میرزا ابوالحسن رشدیه، میتوان پدر آموزش و پرورش نوین و ادبیات کودک ایران شمرد.
از باغچهبان آثار زیادی برای کودکان و نوجوانان و پژوهشگران بجا مانده است. تازگیها، من، نزد دوستی تبریزی شماری از نامههای باغچهبان را به شهردار تبریز در اوایل سالهای ۱۳۲۰ دیده ام که بیانگر اندیشههای راهگشا و مشکلات پرشمار او در تبریز و شیراز است.
نظر شما