با مریم امینی مترجم کتاب «راجر کورمن مظهر فیلمسازی مستقل در هالیوود» گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
مریم امینی
ابتدا اشاره کنم که عنوان اصلی کتاب چنین است:«چگونه صد فیلم در هالیوود ساختم و هرگز پشیزی از دست ندادم» و عنوان انگلیسی، هم در صفحه شناسنامه و هم درانتهای کتاب چاپ شده است. در مقدمه اشاره کردهام که عنوان را به دلیل طولانی بودنش تغییر دادهام.
در توضیح فیلمساز مستقل در هالیوود باید گفت که «فیلمسازی مستقل در هالیوود» با «فیلمسازی مستقل» کاملا متفاوت است. امروزه فیلمساز مستقل کم و بیش به معنای فیلمسازی است که فیلمهای هنری و خارج از بدنه میسازد. اما منظور از فیلمساز مستقل در هالیوود کارگردانی است که در کمپانیهای بزرگ هالیوود فیلم نمیسازد و بودجه فیلمهایش را صاحبان استودیوها تامین نمیکنند. در نتیجه درست بر خلاف فیلمساز هنری برای تامین سرمایه فیلمسازی به ساخت فیلمهای سرگرمکننده و ارزان رو میآورد.
از سوی دیگر چون مجبور نیست از خواستههای صاحبان استودیوها تبعیت کند و مطابق میل و صلاحدید آنها فیلم بسازد در کارش هم استقلال دارد. این نوع فیلمسازی ربطی به ساخت فیلم هنری یا فیلم بزرگ و پرخرج ندارد. فیلمسازی مستقل در هالیوود یعنی ساختن فیلمهای کوچک، کمهزینه و سریع. البته راجر کورمن نمونه شاخص این نوع فیلمسازی است و در این زمینه بینظیر است. او هرگز نتوانست با کار در سیستم استودیویی کنار بیاید و شیوه خاص خودش را در فیلمسازی، تهیهکنندگی و اکران فیلمهایش ابداع کرد.
آیا فیلمساز مستقل در هالیوود با سایر استودیوها و شرکتهای فیلمسازی متفاوت است؟
در ایران میتوان فیلمسازی مستقل یافت؟ به آن معنایی که در جواب پرسش قبلی توضیح دادم خیر. این نوع فیلمسازی در تقابل با یا دستکم در کنارِ فیلمسازی در کمپانیها و استودیوهای بزرگ معنی پیدا میکند که اساسا در ایران موضوعیت ندارد.
صحنهای از فیلم «کشتار در روز ولنتاین» اثر کورمن
قطعا تاثیر دارد ولی رویکرد راجر کورمن به سینما، رشد صنعت سینما با استفاده از حداقل امکانات است. خودش در این مورد میگوید:«هرگز فکر نمیکردم در کار پدید آوردن هنر بزرگ هستم. احساسم این بود که به عنوان یک صنعتگر کار میکنم و اگر از خلال صنعتگریِ تمامعیار امری متعالی پدید میآمد و بارقهای از هنر ظاهر میشد، جای خوشحالی بود....هنر چیزی نبود که من آگاهانه در پی خلق آن باشم. کار من این بود که صنعتگر خوبی باشم.
او در تمام دوران فعالیتش فیلمهای رده «ب» ساخته و به پاپ سینمای پاپ شهرت یافته است. از طرفی کار کردن با هزینه اندک این امکان را به او داده که ریسک بیشتری بکند و جوانان گمنام و در عین حال خوشذوق را کشف کند و برایشان امکان کار و تجربهاندوزی در عرصههای مختلف سینما را فراهم کند. پیتر باگدانویچ، کارگردان مشهور آمریکا، برخورد کورمن با سینما را برخورد چریکی مینامد و میگوید اگر این رویکرد را از کورمن نمیآموخت بعضی از بهترین فیلمهایش را نمیتوانست بسازد.
کتاب عملا یک خودزندگینامه پرشور است که از خلال آن جزییات تاریخ چهار دهه سینمای آمریکا روشن میشود. علاوه بر ماجراهای فیلمسازی کورمن، تاثیر او بر نسلی از فیلمسازان و بازیگران که در موسسه سینمایی او آموزش دیدند و نیز روند فیلمسازی در هالیوود در کتاب روایت میشود.
توضیحی در مورد نقش جیم جروم در شکلگیری این کتاب پیدا نکردم ولی از آنجا که او روزنامهنگار نشریه تایم(time) و پیپِل(people) بوده، فکر میکنم با تجربیات ژورنالیستیاش در تنظیم سبک روایی کتاب و ترکیب خاطرات راجر کورمن با نظریات همکاران، بازیگران، کارگردانها و خلاصه آن بخش از دستاندرکاران سینما که در برهههای مختلف با او کار کردهاند نقش داشته است.
متاسفانه کورمن در ایران چهرهای شناخته شده نیست. با توجه به این که سینمای ایران در این سالها به شدت مضمونزده بوده، ارزش کارگردان- تهیهکنندهای همچون راجر کورمن در آن به چشم نمیآید. کورمن نشان میدهد که شان تهیهکننده بسیار فراتر از آن است که ما در ایران تصور میکنیم. او به عنوان تهیه کننده در تمام مراحل خلاقانه فیلم سازی از ایدهپردازی تا پرورش قصه، طراحی صحنه، نورپردازی و تدوین اولیه نقش دارد. او کسی است که علیرغم تسلط بیرقیب کمپانیهای عظیم هالیوود (خصوصا دردهههای 1960 و 1970) بیوقفه فیلم میسازد و فیلم تولید میکند و استودیوی کوچک فیلمسازیاش به نام نیو ورلد پیکچرز را به راه میاندازد و وارد کار پخش هم میشود.
یکی دیگر از جذابیتهای کتاب برای من چند وجهی بودن کورمن و تناقضآمیز بودن سیر حرفهای اوست. در حالی که خودش به دنبال ساخت فیلمهای هنری نیست، حق پخش فیلمهای هنری بهترین کارگردانهای اروپایی و آسیایی مثل «فریادها و نجواها»ی برگمان، «داستان آدل ه.» و «پول توجیبی» تروفو، «آمارکورد» فلینی، «طبل حلبی» شلندورف... و «درسواوزالا»ی کوروساوا را میخرد و آنها را در آمریکا اکران میکند. برگمان به خاطر نمایش فیلم «فریادها و نجواها» در یکی از درایوین سینماهای آمریکا از او تشکر میکند و میگوید همیشه دلش میخواسته مخاطبین معمولی و پرشمار داشته باشد!
کورمن در دهه 1970 مدرسه فیلمسازی کورمن را تاسیس میکند و با استفاده از شمّ هنری خود فیلمسازان متعددی را آموزش میدهد و بازیگرانی را کشف میکند که اکنون در زمره بزرگترین چهرههای سینمای آمریکا هستند. بزرگانی چون فرانسیس فورد کاپولا، مارتین اسکورسیزی، ران هاوارد، پیتر باگدانویچ، جک نیکلسون، پیتر فاندا، دنیس هاپر و... او حق بزرگی به گردن سینما دارد.
صحنهای از فیلم «زمانی برای کشتن» اثر کورمن
در یاداشتی که شما ابتدای کتاب نوشتهاید به ترجمه و انتشار این کتاب در سالهای قبل اشاره کردهاید که حال با تغییراتی دوباره آن را به نوعی باز ترجمه و منتشر کردهاید؛ آیا شما مطالب تازهای به کتاب اضافه کردید؟
اگر ویراست جدید کتاب منتشر شده بود، حتما آن را اساس کار ترجمه قرار میدادم ولی چنین نسخهای وجود نداشت. البته با توجه به روحیه کورمن که بعد از خواندن کتاب کاملا با آن آشنا میشویم اصلا عجیب نیست؛ بهسرعت کاری را انجام میدهد و میرود سراغ کار بعدی.
اما همان طور که در مقدمه توضیح دادهام، درگذشت دردناک و غیرمنتظره آقای مهرزاد مینویی که مسئولیت انتشارات نوپای میعاد شکوفهها را به عهده داشتند، باعث شد کتاب با کیفیت مطلوب منتشر نشود و همراه با کتابهای کودک توزیع شود و به دست سینما دوستان و مخاطبین حرفهای سینما نرسد. از طرفی کسب تجربه بیشتر در زمینه ترجمه و دسترسی آسان به اینترنت در قیاس با زمان اولین ترجمه (1383) اشتیاقم را برای فهم اصطلاحات و روشهای قدیمی فیلمسازی و بازترجمه کتابی که برایم ارزشمند بود برمیانگیخت. به نظرم کار ناتمامی بود که دوست داشتم تماماش کنم. البته واژهنامه و اعلام هم به انتهای کتاب اضافه شده که با توجه به فراوانی اسامی فیلمها، قصهها، رمانها و افراد جستوجوی مطالب را برای خواننده راحتتر میکند.
صحنهای از فیلم «کلاغ» اثر کورمن
حرفتان درست است ولی کامل نیست و جسارتا قدری تقلیلدهنده است. درست است که کورمن ذهن اقتصادی خوبی داشت، ولی از این ذهن اقتصادی در جهت فیلمسازی استفاده میکرد. او واقف بود که اگر با یک فیلم هزینه فیلم بعدیاش را در نیاورَد محکوم به شکست است، و یا باید کنار بکشد یا به خواسته کمپانیهای بزرگ تن دهد. پس ذهن اقتصادیاش در خدمت حفظ استقلالش در سینما (از کارگردانی گرفته تا تهیهکنندگی و پخش فیلم) بود.
از طرف دیگر به عامل جذابیت و جذب مخاطب بهشدت اهمیت میداد.او حال و هوای اجتماعی را رصد میکرد و متناسب با خواست تماشاگران، حداکثر فیلم ممکن را در زمانی محدود میساخت چون معتقد بود اگر فیلمهایی با موضوعات جذاب روز بهموقع ساخته نشوند جذابیتشان را از دست خواهند داد. خلاصه این ذهن اقتصادی با ذهن سینمایی وذهن جامعهشناختی ترکیب شده است.
البته این مسئله مهمی است که فیلمهای کورمن به رغم سرگرمکنندگی مبتذل نیستند. او در انواع ژانرها از وسترن تا وحشت، کمدی سیاه، اکشن و علمی خیالی فیلم ساخته و تولید کرده است. یکی از موارد درخشان کارنامه او هشت فیلم بر اساس قصههای ادگار آلن پو است، که یکی از آنها همان «کلاغ» است که شما اشاره کردید. او برای آن که تخیلات روانپریشانه و دلهرهآور پو را که از کودکی سخت به آنها علاقمند بود، به فیلم در بیاورد مطالعات گستردهای را در حوزه روانکاوی فروید آغاز کرد. مجموعه فیلمهای او براساس قصههای پو از معروفترین اقتباسهای سینمایی این آثار هستند.
روایت زندگینامهای کورمن تکنیکی شبیه به فیلمهایش
در واقع کتاب از دوران کودکی او در دهه 1930 شروع میشود و تا آخرین سالهای کارش در سینما در اواخر دههی 1990 ( سال نگارش کتاب) ادامه پیدا میکند. او در سال 2009 به خاطر ساخت انبوهی فیلم و معرفی تعداد زیادی از کارگردانها و بازیگران جوان به عالم سینما اسکار افتخاری میگیرد و در 94 سالگی کماکان به کار تهیه و پخش فیلم (بیشتر در تلویزیون) مشغول است.
کتاب پر است از داستانهایی جذاب درباره فیلمسازیِ مستقل و کمخرج از زبان هنرمندی که سالها در روندی متعارض با سیستم هالیوود فعالیت کرده و خدماتش به عالم سینما انکارناپذیر است. اجازه دهید از قول نشریه لس انجلس تایمز نقل کنم: «روایت زندگینامهای کورمن از همان تکنیکهایی بهره میگیرد که فیلمهایش. ضرباهنگی سریع دارد و قصه درخشانی تعریف میکند.»
شور و اشتیاق کورمنِ نویسنده قطعا در فرآیند ترجمه اثرگذار بود. امیدوارم این انرژی به خوانندگان کتاب هم منتقل شود و آنها را به وجد آورد.
انتشارات واحه کتاب «راجر کورمن، مظهر فیلمسازی مستقل در هالیوود» نوشته راجر کورمن و جیم جروم با ترجمه مریم امینی را در 392 صفحه، 1000 نسخه و با قیمت 49000 تومان منتشر کرده است.
نظر شما