جمعه ۱ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۰
حجوانی: این روزها هستی‌شناسی‌ام تقویت شده است

مهدی حجوانی معتقد است ما ایرانی‌ها در شرایط سخت مقاومیم و حوادث را ریشخند می‌کنیم، گرچه کمی زیادی، و می‌گوید در این روزهای خودقرنطینگی هستی‌شناسی‌ام کمی تقویت شده و واژه‌هایی در ذهنم بازتعریف می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نخستین روز بهار مصادف با نوروز ایرانی و جشن باستانی است که به این مناسبت برپا می‌شود. همچنین این روز مصادف با تولد  مهدی حجوانی نویسنده کودک و نوجوان کشورمان است.

مهدی حجوانی در زادروزش به خاطراتش اشاره می‌کند و می‌گوید: «زمان جنگ مدتی به عنوان نیروی داوطلب به جبهه رفتم. آن زمان مردم دزفول زیر فشار شدیدترین حملات موشکی صدام بودند. حتی یک‌بار به یاد ندارم که اخم و ناراحتی از مردم دیده باشم. اگر درِ خانه‌ای را می‌زدیم و آب می‌خواستیم چهره‌هایشان مثل آب روشن می‌شد و سیرابمان می‌کردند. گاه مادری و مادر بزرگی جیب‌های خاکی ما را از نقل و نبات پر می‌کرد و دعای خیرش را همراهمان.

دوستی می‌گفت: مردم ایران شریف‌اند. اگر همین جنگ توی آمریکا یا اروپا اتفاق می‌افتاد، مغازه‌ها غارت می‌شد. اما توی جنگ هشت‌ساله‌ ما این اتفاق نیفتاد و در هیچیک از بحران‌های اجتماعی هم غارتی و هجومی صورت نگرفت. (استثنا البته همیشه هست.) من و او با هم بحران‌هایمان را شمردیم: جنگ، موشک باران، تحریم، بیکاری، ناکارآمدی مدیریتی و بوروکراسی اداری، محدودیت‌ها در آزادی بیان و مطبوعات، اختلاس، تورم وگرانی، فقر، زلزله، سیل، خشکسالی، آلودگی هوا، آلودگی آب، شکاف میان ملت و دولت و بی‌اعتمادی مردم و از این قبیل. آیا امروز آن غارت و هجومی که آن دوست از آن سخن می‌گفت، در بعضی کشورهای غربی اتفاق نیفتاده است؟ آن‌هم در کشورهایی که هیچ‌‌یک از این بحران‌ها در آن‌ها مصداق ندارد و یا مصداق دارد اما با این شدت اتفاق نیفتاده است؟ اغراق می‌کنم؟ مردم دز آمریکا دارند اسلحه می‌خرند. یعنی چه؟ یعنی قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ آمریکا که در تحریم نیست. پس نگرانی از چیست؟ آیا می‌خواهند در شرایط قحطی به خانه‌های دیگر و یا به فروشگاه‌ها حمله کنند؟ آیا قصد دفاع دارند؟

در هر دو حالت یک چیز مسلم است و آن اینکه انگار «حمله»‌ای‌ در راه است و یا دست کم نگرانی از حمله در ذهن جامعه هست. حالا مردم ما چطور؟ یقین دارم حتی اقشار تهیدست ما سلاحی برای دفاع یا حمله در پستوهای‌شان پنهان نکرده‌‌اند. اطمینان دارم هجومی به سوپرمارکت‌ها و داروخانه‌ها نشده و نمی‌شود. جالب اینکه همه می‌دانیم حتی ماسک و دستکش به اندازه کافی موجود نیست. همه‌ توصیه‌ها این است که بهداشت را چگونه رعایت کنیم، چه کتابی بخوانیم، چه فیلمی ببینیم، کدام موسیقی را گوش کنیم، کدام بازیِ خانگی و بی‌خرج را توی خانه انجام دهیم، چه بخوریم، چه طور مراقب باشیم که چاق نشویم، چه ورزشی کنیم تا بدنمان از فرم نیفتد.

توی فضای مجازی چطور؟ سیل تبریک عید است و شوخی‌هایی که خاص فرهنگ ایرانی است. گرچه رسانه‌های بیگانه ما را ملت بی‌خیال نامیده‌اند و با این همه سفر نوروزی و مراسم چهارشنبه‌سوری و صف‌های خرید، پربیراه هم نمی‌گویند اما روی دیگر سکه را کمتر آشکار می‌کنند و آن اینکه خصلت ما ایرانی‌ها این است که در شرایط سخت مقاومیم و حوادث را ریشخند می‌کنیم، گرچه کمی زیادی. (لبخند حضار مجازی!) پس به خودم توصیه می‌کنم که به شکرانه‌ نجابت مردم تهیدست، که گاه سرپناهی درست هم ندارند، به فکرشان باش. نیازی به معرفی فلان موسسه‌ خیریه و یا فلان جمعیت نیکوکار نیست، زیرا هرکس خودش راه نیکوکاری را بلد است. می‌کوشم فکر کردن به نیکوکاری‌های بزرگ، مرا از نیکوکاری‌های خرد باز ندارد.»

این روزها هستی‌شناسی‌ام  تقویت شده است
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه سخنانش  به مفاهیم قابل توجه در این روزهای خودقرنطینگی اشاره می‌کند و می‌گوید: «این روزها هستی‌شناسی من کمی تقویت شده و واژه‌هایی در ذهنم بازتعریف می‌شوند: مفهومی مثل «عشق» به عزیزان و دوستانم در من تقویت شده‌. اگر کرونا برود من در نشست و‌ برخاست‌های اجتماعی به مردم و همکارانم بیشتر احترام خواهم گذاشت و بیشتر رعایتشان خواهم کرد.

مفهوم «امنیت» در ذهنم پررنگ‌تر شده‌. همه‌ دنیا مال من، اما بدون امنیت، آرامشی نیست. مفهوم «شکر» را بهتر می‌فهمم. حسرت چه روزهای پرفشار و خسته کننده‌ای را می‌خورم! واژه‌ «قناعت» در ذهنم روشن‌تر شده و «ساده‌زیستی» را بهتر درک می‌کنم. (دو تا لباس کمتر مثلا چی میشه؟) این همه قیود دست‌و‌پاگیر برای چه بود؟ آیا سنت‌ها و قیود در خدمت ما هستند و یا ما در خدمت آن‌ها؟»

قصه «مهمان‌های ناخوانده» مهدی حجوانی
حجوانی درباره این روزهایش نیز توضیح می‌دهد: «حالا که صحبت از ایام عید شد، من و بانوی مهربانم با هم کار می‌کنیم و می‌خوانیم و می‌نویسیم و فیلم می‌بینیم. یک قرنطینه‌ عاشقانه در خانه‌ای کوچک که این روزها کوچک‌تر هم شده، به اندازه‌ خانه‌ آن پیرزن در قصه‌ «مهمان‌های ناخوانده» که به اندازه‌ یک غربیلک بود. فکر می‌کنم الان همه‌ مردم دنیا خانه‌هایشان را رفت‌و‌روب کرده‌اند تا کرونا (مهمان ناخواسته‌ جهان) زحمت را کم کند و مهمان‌های دلبندمان (خوانده و ناخوانده) قدم رنجه کنند و تشریف بیاورند تا دلمان باز شود و آغوش باز کنیم و بخندیم و نسیم بوزد و باران ببارد و آفتاب بتابد و بادام بشکنیم و چای بنوشیم و قول شرف بدهیم که آدم‌های بهتری خواهیم شد و دنیای بهتری خواهیم ساخت.»
  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها