سه‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۹
نویسنده‌ها تاریخ انقضا دارند

تلاش برای نوشتن به سبک نویسندگان کلاسیک، مصداق ارتجاع است. اما برخی این اشتباه را می‌کنند که به جای آموختن از روایت‌گری چهره‌های کلاسیک و آوردن آن به فضای مدرن، سعی دارند همانگونه طولانی و مفصل بنویسند که طبعا مورد پسند زمانه نیست.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) - شهاب فضلی: بسیاری از ما، حتی اگر در جوانی هم اهل به‌روز کردن خود باشیم، با گذر از روزگار جوانی به تکرار می‌رسیم و تا انتها بخشی از گذشته خود را مدام دوره می‌‌کنیم. «محمود حسینی‌زاد» اما با گذر هفت دهه از حیات، کماکان طراوت خود را حفظ کرده و پویایی خاصی دارد. حسینی‌زاد که در انستیتو گوته، از او به‌عنوان مهم‌ترین مترجم ادبیات آلمانی معاصر به فارسی یاد شده، علاوه بر ترجمه و نوشتن به نقاشی هم می‌پردازد. او که حدود دو سوم از عمر خود را در تعامل با جامعه آلمان گذرانده، در هفتاد و چهارمین زادروز خود از نقش جامعه این کشور در زندگی خود به‌خصوص در زمینه ادبیات می‌گوید.
 
از حال و هوای خود در روزهای ابتدایی از این سال منحصربه‌فرد بفرمایید.
شخصا بیش از دو ماه است که بنا به شرایط در قرنطینه هستم. در واقع قبل از شیوع موج کرونا و شروع برنامه قرنطینه خانگی، به واسطه مشغله شخصی، سفری به شمال داشتم و حدود چهار هفته در وضعیتی مشابه قرنطینه بودم. اول اسفند هم که به تهران بازگشتم، مصادف شد با شیوع کرونا و قرنطینه عمومی. برنامه من، تفاوت چندانی با سابق نکرده جز اینکه منزل را ترک نمی‌کنم. خوشبختانه با خانواده در جایی زندگی می‌کنم که با ساختمان‌های مرتفع محدود نشده و به واسطه بهره‌مندی از نور، دلگیر نیست. در کنار این مساله هم زمینه شغلی من یعنی ترجمه و نوشتن است که اجازه نمی‌دهد احساس رکود پیدا کنم. کتابی در دست دارم و به اتمام آن نزدیک هستم و کارهای عقب‌مانده‌ای هم داشتم که به آن‌ها می‌پردازم.
 
فکر می‌کنید اهالی ادبیات در شرایط خاص این روزها چگونه با مساله مواجه شوند؟
طی همین دو ماه اخیر، چهار جلسه داستان‌خوانی که بنای آن را داشتم، لغو شد. و طبعا از لغو این محافل تا اثرگذاری بر نرخ فروش کتاب‌ها، عواقب وضعیت فعلی را شاهد هستیم. گر چه کسانی که دست به قلم دارند یا در زمینه‌های هنری مثل نقاشی کار می‌کنند به صورت فردی هم امکان پیشبرد کارشان مهیاست و این شانس را دارند تا کماکان به آن بپردازند. ولی چنین امکانی برای بسیاری مشاغل دیگر، از مهندسان و پزشکان گرفته تا بازاریان، وجود ندارد. اغلب دوستان هنرمندی که در اطراف خود دارم، نگاهشان به این مساله مثبت است که به کتاب‌های نخوانده برسند، فیلم‌های نادیده را ببینند و اینگونه از رخوت قرنطینگی رها شوند.
 
برای شما بین ترجمه و نویسندگی، کدام ارجح است؟
گر چه نویسندگی را دیر شروع کردم ولی برایم ترجیح دارد. البته همین دیر شروع کردن هم خود سبب شد سابقه چندین دهه فعالیت در زمینه ترجمه را با خود داشته باشم و به آن حوزه هم علاقه دارم.
 
در شرایطی که جامعه ما تا مقطعی به زبان فرانسوی بهای زیادی می‌داد و در ادامه این زبان با انگلیسی جایگزین شد، چه عاملی شما را به سمت زبان و ادبیات آلمانی پیش برد؟
زمانی که من فراگیری زبان آلمانی را شروع کردم، حتی در حد فعلی هم که آموزش این زبان بنا به دلایل اقتصادی در جامعه ما رایج شده، شناخته شده نبود. اما از یک سو نزدیک‌تر بودن این کشور به ایران نسبت به بسیاری دیگر از کشورهای غربی و همچنین میلی که فارغ از رفتن به خارج، همواره برای رفتن به اروپا وجود دارد. آلمان در قلب اروپاست و کشورهایی که همواره در کتاب‌ها خوانده یا در فیلم‌ها دیده‌ای اطرافت هستند. از فرانسه و ایتالیا گرفته تا اتریش و سوئیس. همچنین به لحاظ اقتصادی هم از یک سو رایگان بودن تحصیل در دانشگاه و از سوی دیگر، فراوانی شغل، مسائلی حائز اهمیت هستند. به علاوه، پدرم هم به طور خاص، آلمان را دوست داشت و برای مهاجرت تشویقم کرد و بعد از نیم قرن سر و کار داشتن با جامعه آلمان، به خاطر پویایی و زنده بودن آن هنوز هم برایم طراوت و جاذبه اولیه را دارد.
 
بین نویسندگان آلمانی، کار چه کسانی را می‌پسندید؟
از نظر من، نویسنده‌ها تاریخ انقضا دارند. مساله مثل دنیای فیلم‌ها است که به این زمینه هم علاقه زیادی دارم و می‌توانم دنیای ادبیات و سینما را قیاس کنم. ممکن است دوره‌ای به آثار هیچکاک علاقه‌مند باشید و در دوره دیگر، کارگردان دیگری به صدر علاقه‌مندی‌هایتان برسد. داستان و ادبیات هم از این قاعده مستثنی نیست. مثلا در مقطعی هاینریش بل را بسیار دوست داشتم ولی حالا مدت‌هاست فکر نمی‌کنم مخاطب آثار او مانده باشم. شاید این میان بتوان برتولت برشت را یک استثنا دانست چرا که به واسطه فعالیت در جنبه‌های مختلف، به‌عنوان شاعر، نمایشنامه‌نویس، داستان‌نویس و تئورسین، آثار او همواره تازگی دارد. در میان نویسندگان جدید هم به کارهای یودیت هرمان و اینگو شولتسه علاقه‌مند هستم. چندان اهل آثار کلاسیک نیستم و حتی از گوته، شاید تنها چند شعر را بپسندم.
 
یعنی فکر می‌کنید امثال «توماس مان» و «هرمان هسه» و... هم دورانشان گذشته؟
نه، مقصودم این نیست. دوران این چهره‌های برجسته نمی‌گذرد، بلکه به بخشی از تاریخ ادبیات تبدیل می‌شوند. در واقع این‌ها یا کسانی مثل تولستوی و داستایفسکی، جنبه‌های داستانی و قدرت روایت قوی دارند اما مساله این است که فکر نمی‌کنم امروز نویسنده‌ای بخواهد از منظر سبک، مثل توماس مان بنویسد یا اگر دست به چنین کاری بزند با استقبال مواجه شود. این حالتی ارتجاعی و بازگشت به عقب دارد که بخواهیم به سبک گذشتگان بنویسیم. اما برخی این اشتباه را می‌کنند که به جای آموختن از روایت‌گری این چهره‌های کلاسیک و آوردن آن به فضای مدرن، سعی می‌کنند همان‌گونه طولانی و مفصل بنویسند که مورد پسند زمانه نیست و به همین دلیل هم علی‌رغم ایراداتی که به من می‌گیرند و توصیه‌هایی که به ترجمه توماس مان و گونتر گراس و... دارم، مدت‌هاست که فقط ادبیات روز را ترجمه می‌کنم. معتقدم اگر در جریان کار بمانی، در هر سنی که باشی همواره از آثار جدید استقبال می‌کنی.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۱:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
    موافق نیستم. با احترم به ترجمه های خوب ایشان فکر کنم نظرشان از داستان زیاد جدی نیست
    • ۱۲:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
      موافقم با شما. داستان‌نویس بسیار متوسطی هستند.اما مترجمی عالی.
  • ۱۳:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
    زنده باشند یکی از ممتازترین مترجمان آلمانی هستند
  • هرمز ۱۸:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
    داستان نویس قابلی هستند و رمان بیست زخم کاری از ایشون رو خوندم و برایم موضوع متفاوتی داشت و تاثیر گذار. نظرشان درباره شیوه داستان نویسی باید مورد توجه قرار بگیرد.
  • ۱۹:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
    بله نویسندگانی که دنبال جلب رضایت مخاطب اند تاریخ مصرف دارند. اما توماس مان ابدی است. دشواره فهم این موضوع
    • ۱۹:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
      همه نویسندگان میخواهند مخاطب بیابند. از توماس مان گرفته تا یودیت هرمان. حال یکی بیشتر ماندگار است یکی کمتر. این نظریه نویسنده‌ی بی‌مخاطب را بریزید دور
  • ۱۲:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
    بله قبول کنید که خود ایشان نیز تاریخ انقضا دارد حتی ترجمه هایش
  • شاهین ۲۳:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۰
    ایشان با حکمی کلی راجب آثار کلاسیک قضاوت کرده اند.ظاهرا ذوق و سلیقه ی شخصی ایشان در این مورد دخیل می باشد.از کم علاقگی شان به گوته می گویند!!!هنرمندی که به نظر من،تا نسل بشر می زید،جاودانه خواهد ماند...در ضمن شخصا معتقدم که تاثیرگذاری و قدرت نفوذ و عنصرِ تلطیف روح و روان آدمیزادِ آثار کلاسیک،هنوز هم با گذشت زمان بی رقیب است.با نگاهی به آثار متعلق به سبکهای جدیدتر(یا همان به اصطلاح،مدرن تر!)میتوان به این واقعیت،صحه گذاشت.
  • مائده ۱۸:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
    آیا سعدی و حافظ و فردوسی و نیما تاریخ مصرف دارند؟ بله داستان سطحی و ساده و بی مزه اصلا تاریخ مصرف ندارد و هیچ وقت خوانده هم نمی شود

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها