سه‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۵:۱۳
تاملات کرونایی یک خبرنگار کتاب

علی نورآبادی، خبرنگار حوزه فرهنگ و کتاب، در یادداشتی از مبارزه با دشمنی وهم‌انگیز و در عین حال خیال‌انگیز به‌نام «کرونا» نوشت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خراسان رضوی - علی نورآبادی:

نوروز 98 و 99 دو نوروز استثنایی ما در این سال‌ها بودند. بعد از 10، 15 سال کم‌آبی و خشکسالی پیاپی سال 98 با باران‌های سیل‌آسا شروع شد. سیل در استان‌های گلستان، مازندران، لرستان و خوزستان خسارت زیادی به‌بار آورد. چند شهر و روستاهای زیادی کاملا زیر آب رفتند و تخلیه شدند. بسیاری از سدها پُر شدند و برای جلوگیری از شکستن آنها مجبور به رهاسازی آب شدند. با همه اینها، این باران‌ها همه جا را سیراب و سرسبز کرده بود. به‌محض خارج شدن از شهر، روی سبزه‌ها راه می‌فتی؛ فرقی نمی‌کرد کوه باشد یا کویر. توفیق داشتم و هم به رفتم و هم به کویر. از هر جاده‌ای که عبور می‌کردی، انگار در دالان سبزی می‌روی. هر دو طرف جاده، سرسبز و با طراوت بود. فرش سبز رنگی با گل‌های رنگانگ در همه جای کشور پهن شده بود. بعد از سال‌ها خشکسالی دیدن چنین سرسبزی و طراوتی حیرت‌آور بود. همین‌قدر بگویم که در بیابان‌های خشک و شوره‌زار هم شقایق روییده بود و به سرخی می‌زد. تنها حسرتم این است که چرا تمام فصل بهار 98 را به سفر نرفتم. ای کاش سه ماه مرخصی می‌گرفتم و به سفر می‌رفتم؛ فرقی نمی‌کرد به کجا. همه جا زیبا بود. کار روزمره و یکنواخت همیشه است اما چنین بهارهایی شاید در طول عمر آدم، یکی دو بار پیش بیاید.

سال 99 هم با بارندگی‌های خوبی شروع شد و در استان‌های جنوبی سیل داشتیم. شدیدترین سیلاب‌ها در جنوب استان کرمان و سیستان و بلوچستان بود. اما حیف و هزار حیف که نوروز امسال خانه‌نشین بودیم. همه کشور در قرنطینه خانگی بود. از اواخر بهمن 98 ویروس کرونا در کشور شیوع پیدا کرد و همه را خانه نشین کرد. از ابتدای اسفند همه مدارس، دانشگاه‌ها و بسیاری از مراکز دیگر تعطیل شد. سفرهای نوروزی هم لغو شد و کلا عید نداشتیم. شرایط به گونه‌ای شد که آدم را حتی به شهر و خانه خودش هم راه نمی‌دادند. ورودی بسیاری از شهرها و روستاها را بسته بودند که مسافران وارد نشوند. وقتی حرم امام رضا (ع) در مشهد و حتی مساجد بسته شدند؛ «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل». بسته شدن حرم رضوی و مساجد شاید در طول تاریخ بی‌سابقه باشد.

و اما شیوع ویروس کرونا از چین آغاز شد و به تدریج به همه کشورهای جهان بدون استثنا سرایت کرد. بر اساس آمار رسمی که وزارت بهداشت هر روز ظهر اعلام می‌کند، تا ظهر امروز سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه، 74 هزار و 877 نفر به این ویروس مبتلا شدند و 4683 نفر فوت کردند. به این آمار هر روز اضافه می‌شود و معلوم نیست تا کی ادامه داشته باشد. به همین خاطر نوروز امسال نتواستیم به سفر برویم و دیدارها را تازه کنیم. در این چند روز که خانه‌نشین و در قرنطینه بودیم، بارها از پشت پنجره با حسرت، بیرون را تماشا می‌کردم و آه می‌کشیدم. هوا بسیار لطیف و تازه و سرمست‌کننده بود؛ به‌ویژه روزهایی که باران می‌آمد. واقعا ظلم بزرگی بود که در چنین روزهایی و در چنین هوایی در خانه محبوس باشی. تنها و تنها لخوشی‌ام در این 10 روز مطالعه بود و توانستم 5، 6 کتاب بخوانم. اگر کتاب و مطالعه نبود، دق می‌کردم.

به هر حال سال 98 با سیل آغاز شد و با کرونا به پایان رسید. حوادث تلخی در این سال رخ داد و سخت گذشت. اما سال 99 که با کرونا آغاز شد، خدا عاقبتش را به خیر کند با چه اتفاقی قرار است تمام شود. امیدوارم سال بهتری برای همه باشد. از این‌ها که بگذریم، درباره کرونا چه می‌شود اندیشید:

1- روز سیزده فروردین به مادر خانمم در سبزوار زنگ زدم. تنهای تنها در خانه بود و سیزده‌اش را به دَر می‌کرد. گفت: چهار هفته است که از خانه بیرون نرفته و چیزی نخریده‌ام. تازه می‌فهمم که «جان» چقدر عزیز است و ما چقدر جان‌مان را دوست داریم.
گفتم: داخل حیاط ، تنهایی (خدا رحمت پدر خانمم فوت کرده است) سبزه‌های باغچه را گره بزن تا ان‌شا‌الله بختت باز شود. از ته دل خندید و گفت: بختم در این دنیا باز شود یا در آن دنیا. راست می‌گفت، ما آنقدر گرفتار غفلتیم و غرق در روزمرگی‌ها می‌شویم که «مرگ» را فراموش می‌کنیم. ما حتی وقتی مرده‌ای را می‌بینیم و به تشییع جنازه او می‌رویم، خیال می‌کنیم مرگ فقط برای دیگران است نه ما. ویروس کرونا «مرگ» را به زندگی ما وارد کرد. موجب شد تا حضور نزدیک و همیشگی مرگ را با تمام وجود احساس کنیم. موجب شد تا بفهمیم که اگر زندگی، واقعی است مرگ هم بخشی از واقعیت زندگی است؛ و بلکه باید گفت مرگ واقعی‌تر از زندگی است. چون ما با هر روز زندگی به مرگ، نزدیک‌تر می‌شویم. هر روز که می‌گذرد از زندگی دور و به مرگ نزدیکتر می‌شود. موجب شد تا مرگ را که واقعی‌ترین بخش زندگی است، باور کنیم. موجب شد تا هر کس خودش را محک بزند که چقدر برای مرگ آماده است. وحشت و هراس عمومی در این دو ماه نشان داد که مرگ را دوست نداریم و آرزویش نمی‌کنیم چون برایش آماده نیستیم. بارها خواندیم و می‌خوانیم که «کل نفس ذائقه الموت» اما باور نداریم. «مرگ»، بالای سر و اطراف ما را پر کرده است اما باوررش نداریم.

2- این روزها مصداق واقعی «ضاقت الارض» است. زمین با همه وسعتش برای آدم‌ها تنگ شده است. بیرون نمی‌توانی بروی. در خانه نمی‌توانی بمانی. با کسی دست نمی‌توانی بدهی. کسی را نمی‌توانی بغل کنی. به کسی نمی‌توانی نزدیک شوی. اگر از حدی نزدیک‌تر بروی، او عقب می‌رود و دوری می‌کند. همین که کنار کسی می‌نشینی، خودش را جمع و جور می‌کند تا مبادا با او تماس پیدا کنی، همانطور که تو هم همین کار را می‌کنی. به دیدار کسی نمی‌توانی بروی و اگر هم بروی به درِ بسته می‌خوری. مایی که به «مهمان نوازی» شهره بودیم حالا «مهمان‌رانی» می‌کنیم. حتی به کسی نمی‌توانی چیزی تعارف کنی. اگر تعارف کنی چپ چپ، نگاهت می‌کند. آری، زمین با همه فراخی‌اش بر اهلش تنگ شده است. هفته‌هاست که بازگشت به روزهای عادی قبل را آرز. می‌کنیم. حالاست که قدر عافیت را می‌دانیم.

3- ما با دشمن ناموجود و نامرئی طرف هستیم. دشمنی که او را نمی‌بینیم اما او در همه جا در کمین ماست. او مانند سایه همه‌جا دنبال ماست اما او را نمی‌بینیم که حسابش را برسیم. همین مسئله، ماجرای کرونا را هم ترسناک و وهم‌انگیز و هم جالب و خیال انگیز می‌کند. جنگیدن با دشمن روبرو و پیدا سخت نیست اما در افتادن با دشمن ناپیدا و در عین حال خطرناک بسیار سخت است. شاید مهم‌ترین مشکل در این ماجرا سرگردانی آدم‌هاست. آدم تکلیفش با خودش هم روشن نیست تا چه رسد به بقیه. وقتی دشمن را نمی‌بینی و وسیله مقابله با آن را هم نمی‌دانی و نداری چگونه می‌خواهی به جنگش بروی.

4- ویروس کرونا همه ادعاها، توانایی‌ها و علوم بشر مغرور و از خود راضی را به چالش کشید و نشان داد که چقدر ضعیف و شکننده است. بیش از چند ماه از پیدایش و شیوع این ویروس می‌گذرد و 200 کشور را آلوده کرده است، اما بشر هنوز نتوانسته است کاری برای درمان آن بکند. هر چند دیر یا زود بالاخره بشر بر این چالش را هم غلبه خواهد کرد و کرونا را شکست خواهد داد اما این مسئله، نافی عجز و ضعف بشر نیست. شیوع کرونا و ضعف بشر بار دیگر ثابت کرد که «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا».

5- ویروس کرونا تمام معادلات، محاسبات، سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌های سیاسی و اقتصادی جهانی، منطقه‌ای و ملی کشورها را به هم ریخت. ایا همین تلنگر برای عبرت گرفتن، کافی نیست؟

6-  تقریبا هیچ کشوری برای مواجهه با کرونا آمادگی نداشت. کشورها با شیوع کرونا نه تنها غافلگیر بلکه در برابر فاجعه ناشناخته قرار گرفتند. هر چه جلوتر رفتیم بیشتر به عمق فاجعه پی بردیم و وحشت و و هراس عمومی‌تر شد. درست است که همه کشورها در برابر فاجعه رخ داده، قرار گرفتند اما همین مسئله موجب بروز بسیاری از خلاقیت‌ها، ایده‌ها و طرح‌ها شد. در همین کشور خودمان اگر دقت کنیم چه اقدامات و فعالیت‌های بزرگ و عجیبی صورت گرفت که اگر کرونا نمی‌آمد اصلا به مخیله‌مان هم نمی‌رسید و یا سال‌ها طول می‌کشید تا عملی شود. پس درست است که انسان در سختی‌ها و مشکلات شکوفا می‌شود و خلاقیت‌هایش بروز می‌کند.

7- در این دو سه ماه همه‌گیری کرونا بسیاری از فضائل و رذایل پنهان در عمق وجود ملت‌ها و افراد بیرون ریخته شد. کرونا موجب شد تا ملتها و افراد، بیشتر خودشان را بشناسند. فضایل و رذایلی که برخی از آنها را هر روز در رسانه‌ها می‌خوانیم و می‌بینیم. این یکی از ویژگی‌های عصر جدید ارتباطات است که همه چیز را همه کس می‌توانند ببینند. در دوره‌های گذشته مثلا اگر وبا یا طاعون در منطقه یا شهری همه‌گیر می‌شد، نهایتا مردم همه منطقه و شهر می‌توانستند آن را ببینند. اگر فاجعه، عظیم بود در حد چند خط در تاریخ‌ها به آن اشاره می‌شد و تعداد کشته‌های آن را ذکر می‌کردند.

اما در عصر جدید ارتباطات ما هر لحظه و هر آن شاهد زنده و مستقیم فاجعه هستیم. به لطف عصر جدید ارتباطات، مشاهده زنده فجایع به عادت هر روزه ما تبدیل شده است به‌حدی که روزمان را با مشاهده این فجایع آغاز می‌کنیم. عمق فاجعه در مشاهده فجایع نیست، در «لذت بردن» از فجایع است. فجایع در گذشته هم بوده است و در آینده هم خواهد بود. اساسا یکی از ویژگی‌های بشر، آفریدن همین فجایع است. عمق فاجعه آنجاست که بشر، خود فجایع را خلق می‌کند و خودش هم از مشاده ان لذت می‌برد. بهترین دلیل برای اثبات این مسئله، اقبال جهانی و پربازدید بودن عکس و فیلم‌های این فجایع است. عمق فاجعه آنجاست که بشر نه تنها به «لذت بردن از فجایع» عادت کرده بلکه به نیاز ضروری زندگی هر روزه‌اش تبدیل شده است. نیاز «لذت بردن از فجایع» به لطف عصر جدید ارتباطات برای بشر فراهم شده است. کم نیستند کسانی که تمام روز خود با مشاهده فجایع می‌گذرانند و لذت می‌بردند. این اشتهای سیری ناپذیری لذت بردن از مشاده فجایع از کجا آمده است؟ بدون شک خلق فاجعه، نشانه انحطاط بشر است اما مشاهده و بالاتر، لذت بردن از آن فاجعه، عمق انحطاط بشر را می‌رساند.

8- اما همیشه نیلوفرهایی در وسط مرداب و لجن‌زار می‌رویند و گل‌های زیبایی دارند. این نیلوفرها آنهایی هستند که در میانه مرداب برای کمک به دیگران کار می‌کنند؛ هرچند آن کار، بسیار کوچک باشد. حتی اگر همه جهان و گرداگرد ما را این مرداب فجایع احاطه کرده باشد دیدن یک گل نیلوفر برای امید به آینده و نجات بشر کافی است. به‌ظاهر بوی متعفن مرداب بر رایحه نیلوفرها غلبه دارد اما رایحه نیلوفر است که آدم را به طرف خود می‌کشد.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۷:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
    از زاویه ی جدیدی به کرونا پرداخته شده بود و جالب بود.
  • مقیسه ۱۴:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۷
    دست مریزاد جناب نورآبادی.خیلی خوب و عالی به موضوع پرداخته شده...بسیاری از حقایق پنهان درون انسان خودشوآشکارکرده...
  • مقیسه ۱۴:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۷
    دست مریزاد جناب نورآبادی.خیلی خوب و عالی به موضوع پرداخته شده...بسیاری از حقایق پنهان درون انسان خودشوآشکارکرده...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها