عبدالعلی دستغیب در مقدمه این کتاب مینویسد: پس از پایان یافتن گفتوگوها روزهای یکشنبه و چهارشنبه (در بعد از ظهرها)... شورها و هیجانها اندکی فرو نشست. حرفهایمان را زده و شنیده بودیم و بر حسب معمول کار به مکرر گویی رسید و دلیلی نداشت که به ثبت وقایع بپردازیم. مدتی راحت باش دادیم تا آن شور و حال نخستین و آن تشنگی آغازین جستجو تجدید شود و پایانی باشد برای آغازی دیگر. البته گردهمآیی ما پایان نیافت و هنوز نیز هفتهای دو بار یکدیگر را میبینیم و به طور گذرا خواندهها، دیدهها و شنیدههای خود را در طَبَق اخلاص میگذاریم و ارائه میدهیم (به اصطلاح عامیانه رو میکنیم). امّا در پی ثبت و ضبط آنها نیستیم تا روزی برسد که دگر بار قطرههای تجربه از دریا برخیزند، به صورت ابرهای اشباع شده در آیند و طالع اگر مدد کند، هم چون باران بهاری فرو ریختن بیاغازند. هر چند که این ابر باران زای ممکن است باغی را سیراب کند یا به چند نهال طراوتی ببخشد. باری ما گروه مشتاق و جستجوگر با همه کوچکی، سخن آن شاعر و فیلسوف بزرگ آلمانی را فراموش نمیکنیم که در همین مقام گفته است:
اگر میخواهید سخن گویید مدتی خاموش باشید
و اگر میخواهید مانند باران ببارید زمانی ابر شوید.
یادآور میشود، چاپ نخستت کتاب «جدار شیشهای» در 460 صفحه به بهای 69 هزار تومان در ویترین کتابفروشیها قرار گرفت.
نظر شما