در شرایط نسبتاً بحرانی فعلی، اگر هماندیشی و وحدت رویه صورت نگیرد، یقین کنید در دهه ابتدایی قرن آینده، باید نام «کتابفروشی» را در افسانهها، یاد کنیم.
این روزها که مدیران موسسات پخش کتاب، دادشان به هوا برخاسته و از میزان تخفیف ارائه شده به مشتریان، در فضای مجازی و همچنین فروش مستقیم با تخفیف غیرمتعارف گلهمندند، امر تازهای نیست و بازار عرضه و تقاضاست که مُعیّن میکند کدام کالا را باید به چه میزان تخفیف خرید و یا فروخت، هرچند که همیشه و همواره شرایط کتاب، با سایر کالاها تفاوتی اساسی داشته و دارد و آفت هر دم افزون تورم، که تأثیر مستقیم بر روی معیشت مردم دارد، اولین کالایی را که از سبد خرید آنها حذف میکند، همانا کتاب است.
در روزگاری که کتاب از سوی وزارت ارشاد قیمتگذاری میشد، میتوانم دهها کتاب را مثال بزنم که سه چهار برابر قیمت پشت جلد آن، به فروش میرسیدند و ناشر اصلاً تخفیفی را برای فروش کتابهایش در نظر نمیگرفت. سینوهه، نوشته میکاوالتاری، با ترجمه مرحوم ذبیحالله منصوری، در دو جلد، با قیمت پشت جلد 150 تومان، کمتر از چهارصد تومان، به فروش نمیرسید. نوبت عاشقی محسن مخملباف، چهل و پنج تومان قیمتگذاری شده بود و به راحتی یکصد تومان از مشتری تقاضا میشد. خواجه تاجدار، که از سوی انتشارات امیرکبیر مصادره شده به چاپ میرسید، ظاهراً قیمت داشت، اما امکان تهیه آن با قیمت معلوم شده نبود و «هنر آشپزی» رزا منتظمی، دوجلدی، قیمتی کمتر از چهارصد تومان داشت، اما بیش از هزار تومان به فروش میرسید. فرهنگ معین، با آن که در هر نوبت چاپ، بیش از بیست هزار دوره از سوی امیرکبیر به چاپ میرسید، به شکل پیش فروش، فروخته میشد و به راحتی بیش از چهار پنج برابر قیمت رسمی آن خریدار داشت. حافظِ انجمن خوشنویسان، به خط کیخسرو خروش، 120 تومان قیمت خورده بود، اما تا چهارصد تومان به فروش میرسید، و «فرهنگ حییم» با آن که از سوی انتشارات فرهنگ معاصر، به میزان 15 درصد شامل تخفیف از قیمت پشت جلد عادلانه میشد، به راحتی، قابلیت آن را داشت که بیش از قیمت اصلی به فروش رسد و «رساله نوین امام خمینی» که از سوی بیآزار شیرازی، تهیه و تدوین شده بود و «انجام کتاب» و مرحوم سلامی آن را به چاپ رسانده بودند و در شمارگان حداقل در هر بار، بیست هزار نسخه به چاپ میرسید، مثل آب خوردن، بیست درصد بالای قیمت آن به فروش میرفت و بازار داشت و چه بسیار کتابهای دیگر. این وضع تقریباً تا سال 1370 ادامه داشت و طی دهه 1380 ـ 1370، وزارت ارشاد دیگر خود را متولی قیمتگذاری کتاب نمیدانست و اگر میدانست هم، چندان مؤثر نبود و بازار عرضه و تقاضا، آن را معلوم میساخت. در این دهه، که ابتدای آن با دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی توأم بود و با دولت اصلاحات ادامه یافت، بازار کتاب پس از پایان دوران دولت سازندگی و آغاز حرکت دولت جدید، دچار شکوفایی شد و برخی از کتابها، شمارگان حیرتانگیزی پیدا کرده بودند و با آغاز به کار چهار سال دوم دولت اصلاحات، روند نزولی آغاز و پدیدهای که در این دهه 1380 ـ 1370 ـ تقریباً در بین برخی از ناشران رو نشان داده بود، کاملاً علنی شد: تغییر قیمت، بنابه تقاضای بازار و با شروع به کار دولت جدید در سال 1384، شاهد وضعیتی بودیم که بهتر است به آن نپردازیم و از آغاز به کار دولت جدید، بسیاری از امیدهای از دست رفته مجدداً جوانه زدند و در چهار سال ابتدایی، روندی نسبتاً آرام بر بازار کتاب ـ و کلیه کالاها ـ حاکم بود و بحرانآفرینیهای داخلی و خارجی، بیشترین آوار را متوجه صنعت نشر کشور نمود و کمبود و گرانی مواد اولیه، بیش از پیش، بازار کتاب و نشر را تحتالشعاع خود قرار داده و با آمدن کرونا «قوز، بالاقوز شد» تعطیلی یک ماهه فروردین، گرانی ارز ـ و به تبع آن سایر کالاها ـ و همچنین عدم برگزاری نمایشگاه کتاب، نتیجهای را رقم زد که میتواند آینده نشر کشور را تحتالشعاع قرار دهد. فروش تکنسخهای، در فضای مجازی، با تخفیف 20 تا 30 درصد و کلی فروشی، در سطح بیش از پنجاه درصد آن هم از سوی ناشران شناخته شده، بهخصوص آن دسته از ناشرانی که گفته میشود: تولید قریب به هشتاد درصد عناوین کتابهای چاپ جدید را برعهده دارند، و صد البته با قیمتهایی که بعضاً غیرمتعارف است و گاهی، تا پنج برابر قیمت تمامشده، نرخگذاری میشود، و طبیعی است که ارائه اینگونه تخفیفها، زیانی را متوجه آنها نسازد و این چنین است که از «کتاب زند» در بلوار کریمخان تهران، تا کتابفروشی یکصد و بیست ساله اسلامیه در بازار، قصد دارند عطای کار را به لقایش ببخشند.
در دهة هفتاد، بخش اعظم مؤسسات پخش کتاب، تشکلی را به راه انداختند و هر هفته، طی نشستهایی به بررسی مشکلات مینشستند و مصوباتی داشتند، که رعایت آنها الزامی بود، اما هرگز منویات آنها به صورت صد در صد از قوه به فعل نیامد و موزعین که زیر ورقه مصوبه تخفیف بیش از سی درصد را امضا کرده بودند، به راحتی آن را دور میزدند و حتی در مقام انکار موضوع نیز برمیآمدند و وقتی بهطور خصوصی با آنها گفتوگو میکردم و از این عهدشکنی میگفتم، کمبود نقدینگی شرایط حاکم بر بازار را پیش میکشیدند و شاهد میآوردند.
روند قیمتگذاریهای نامعقول، ارائه تخفیفهای نامعقولتر، تغییر دائمی قیمت پشت جلد کتابها ـ در یک چاپ، آن هم بارها و بارها ـ از بین رفتن ویترین کتابفروشیها، چاپ کتابهای عموماً ترجمه شده و نه تألیفی، کپی کاری و کتابسازی، و آفاتی از این دست، یقیناً آینده نه چندان روشنی را برای بازار کتاب رقم خواهد زد.
کتابفروشی که مطلقاً گرد نشر نمیگردد و فقط با فروش کتاب، درصدد امرار معاش است، چه یک ساله باشد، چه یک قرن را طی کرده باشد، کمرش خواهد شکست و گواه آن، خانه کتاب مفید، که هنوز یک سال از راهاندازی آن نگذشته که میگوید: با این میزان تخفیف و قیمتگذاریها، ادامه کار میسر نیست و امیدوارانه آمدیم، اما، «به در بسته خوردهایم» و هرچه میگوییم: چرا این میزان تخفیف؟ میگویند: وضعیت بازار، عرضه و تقاضا، کمبود نقدینگی، و دهها عذر و بهانه درست و بعضاً نادرست و در این رهگذر، ما نمیتوانیم از پس مخارج برآییم و اگر کرایه مغازه میدادیم، واویلا بود. در این شرایط باید گفت: «از ماست که برماست» و آنچه که امروز بر بازار کتاب حاکم است، هر سر منشأیی که داشته باشد، نتیجهاش ویرانی کتابفروشیهاست و «بر سر شاخ نشستهایم و بُن میبُریم» و میباید فکری کرد.
گواه صادق، گفتههای ابراهیم کریمی زنجانی مدیر پخش دوستان (گزیده) و عباس حق روستا مدیر پخش سرزمین. خوشنامانی که حداقل سه چهار دهه است که فقط «موزع» کتاب هستند و گفتههای آنها را باید جدی گرفت.
جامعه کتاب نخوان ما، عادت دارد برای هر کالایی، ولو هرچقدر گران و نامعقول، هزینه کند، اما برای کتاب، نه.
شاید این از بخت بد کتاب در ایران است که هرگز به دیده یک کالا ـ حتی کالای فرهنگی ـ دیده نشده و همین دیدگاه، اجازه نداده تا عموم ناشران، دیرپا باشند. از ابراهیم رمضانی و ابنسینا گرفته، تا زندهیاد بیوک چیتچیان و انتشارات مرتضوی. با رفتن و جا خالی کردن اینان، راه، دیگر ادامه پیدا نمیکند و در شرایط نسبتاً بحرانی فعلی، اگر هماندیشی و وحدت رویه صورت نگیرد، یقین کنید در دهه ابتدایی قرن آینده، باید نام «کتابفروشی» را در افسانهها، یاد کنیم!
نظرات