پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۰
کتابی که ماهیت فمنیست نمایشی را به چالش می‌کشد/ مانیفست ضد فمنیست

فرزام کریمی می‌گوید: رویکرد جسا کریسپین در این کتاب به هیچ وجه رویکرد ضدمرد نبوده و نیست چرا که براساس نگرش حقیقی در فلسفه، تفکری که به دنبال ضدیت با اندیشه دیگری باشد به صورت مداوم اندیشه گان ضد خویش را بازتولید خواهد کرد.

فرزام کریمی مترجم کتاب «چرا من فمنیست نیستم؟» در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) درباره این کتاب توضیحاتی ارائه کرد و گفت: این کتاب نوشته جسا کریسپین است که تحت عنوان «مانیفست فمنیست حقیقی» در آمریکا روانه بازار نشر شد، بی شک از جسا کریسپین و چیماماندا آدیچیه به عنوان دو چهره فمنیسم معاصر در آینده یاد خواهند کرد با این تفاوت که رویکرد کریسپین در قیاس با آدیچیه انتقادی تر است و چیماماندا آدیچیه به شدت محافظه کارتر است، علاوه بر این رویکرد آدیچیه ادبی و رویکرد کریسپین نظری انتقادی است و بنا به همین امر با وجود آنکه پیشنهاداتی برای ترجمه آدیچیه دریافت کرده بودم اما با توجه به مطالعاتی که در حوزه فلسفه فمنیستی انجام دادم در نهایت تصمیم گرفتم که پیشنهادات مربوط به آدیچیه را رد کنم و دست به ترجمه جسا کریسپین بزنم چرا که معیار ناشر ایرانی برای جذب مخاطب بحث فروش است و از همین روست که به سمت ترجمه امثال آدیچیه محافظه کار حرکت می‌کند و مبنای حرکت را براساس جوایز ادبی توجیه می‌کند در حالیکه آنچه که مدنظرست محتوا و نوع رویکردست.

این مترجم همچنین درباره انتخاب عنوان «مانیفست ضد فمنیست» برای این کتاب افزود: رویکرد جسا کریسپین به هیچ وجه رویکرد ضدمرد نبوده و نیست چرا که براساس نگرش حقیقی در فلسفه، تفکری که به دنبال ضدیت با اندیشه دیگری باشد به صورت مداوم اندیشه گان ضد خویش را بازتولید خواهد کرد و بنابراین دسته بندی زنان و مردان به دو دسته ضد مرد و ضد زن(مطابق آنچه که امروزدر فضای جامعه شاهد هستیم) بیهوده ترین روش ممکن است، در دام ضد بودن هیچ کمکی به بهبود شرایط و اوضاع نخواهد کرد و بیشتر برگرفته از نوعی حماقت است، کریسپین در این کتاب با مطرح کردن گزاره‌های امروزی که در جهان معاصر با آن روبه‌رو هستیم آنها را به چالش می‌کشد و به باد انتقاد می‌گیرد، آنچه که جسا کریسپین به دنبال آنست رویارویی با فمنیسمی است که هدف آن احیای حقوق زنان و مسئله برابری زنان و مردان نیست بلکه به دنبال کاسبی و برند سازی به نام فمنیست است. این دسته از فمنیست‌ها را فمنیست نمایشی می‌نامند و نظیر آن را در سال‌های اخیر حتی در ایران هم شاهد بودیم.

او ادامه داد: او در این کتاب از مثال‌هایی نظیر آندره آ دورکین و استاینم و... در فمنیسم آمریکایی بهره می‌گیرد. اگر قرارست تغییری رخ دهد این تغییر می‌بایست بر مبنای شعور و درونی شده باشد نه بر مبنای شوآف. اگر قرارست تغییری رخ دهد بی شک آن تغییر باید ریشه در فرهنگ و ساختار یک جامعه داشته باشد و بر مبنای گفتمان با قدرت‌های سیاسی شکل بگیرد، این درحالی است که برخی از فمنیست‌های نمایشی برای سرگرمی و پرت کردن حواس اذهان عمومی نسبت به پرداخت به مسائلی نظیر مشکلات اقتصادی دست به بیان برخی ایده‌ها و طرح‌ها می‌زنند.

این مترجم در ادامه گفت: زمانی که شما در چارچوبی خلاصه می‌شوید که آن چارچوب قانون اساسی این مملکت نامیده می‌شود بنابراین اگر خواهان تغییری هستید در گفتمان با قدرت‌ها و به واسطه تغییر در همان قانون باید ایجاد شود هر نوع حرکت بیراهه و فکر نامنظم و شلنگ تخته‌ای که ما ایرانیان در طول سالیان گذشته تجربه‌اش کردیم ناشی از نبود فرهنگ گفتمان در جامعه و عدم دیالوگ میان قدرت و توده مردم است اما این نبود فرهنگ گفتمان سبب شده تا عده‌ای تصور کنند ایران سوئیس است و می‌توانند تغییراتی خارج از این چهارچوب بخواهند. در حالیکه در وهله اول آنچه که حائز اهمیت است اصل پذیرش است ما باید بپذیریم در کشوری به نام جمهوری اسلامی ایران با قوانین جمهوری اسلامی زیست می‌کنیم،‌ بنابراین هر نوع خواسته‌ای ولو برای تغییر باید در چارچوب همین قوانین ضغیف یا قوی رخ دهد حال هر کس می‌خواهد با عناوینی نظیر آنارشیسم، کمونیسم و...که به نوعی خود این عناوین از فقر تئوری رنج می‌برند و علاوه بر آن نوعی مواجهه هیجانی در برخورد با شرایط است نه برخورد عقلایی به دنبال تغییر باشد بی شک به بیراهه خواهد رفت چرا که خود بهتر دیده‌ایم که عاقبت جامعه کمونیستی چه شد. علاوه بر این اینجا ایران است با قوم‌های گوناگون و فرهنگ‌های مختلف نه آمریکا، لهستان، سوئیس، هلند و.... اینجا کشوری با فرهنگ غالب نیمه روستایی نیمه شهریست نه یک جامعه صنعتی مدرن با المان های بارز خویش، قرار است به سمت صنعتی شدن حرکت کنیم؟

او افزود: صد سالست که این حرف‌ها را می‌شنویم اما اینجا هنوز کشوریست که اقتصادش وابسته به نفت است و این گفته را از من ناچیز کارشناس ارشد بازرگانی و اقتصاد تا بزرگترین اقتصاددانان کشوری خواهند گفت ما هنوز نتوانسته‌ایم از ویروس مهلکی به نام نفت رهایی پیدا کنیم و همچنان وقتی اوضاع نفتی لنگ می‌زند همه چیزمان می‌لنگد و اوضاعمان رو به قهقرا می‌رود. حرکت مصدق اگر در زمان خودش حرکتی بزرگ محسوب می‌شده است که ما به آن می‌بالیدیم و عده‌ای گذشته گرا هنوز می‌بالند اما امروزه جز ضرر برایمان هیچ چیزی نداشته است به گونه‌ای که با کوچکترین تحریم نفتی باید دست و دلمان بلرزد که مبادا اوضاع اقتصادی دچار دگرگونی شود و البته آقایان هم سالیان سال است از مبحث حرکت به سمت جامعه صنعتی حرف می‌زنند اما ما نه زیر ساختارهای چنین جامعه‌ای را داریم نه آنکه میل به تغییر جامعه مان داریم ما ترجیح می‌دهیم از دارایی‌هایمان مصرف کنیم تا شرایط مساعد شود و قطعا این روال می‌بایست روزی بر هم خورد به شرط آنکه ساختارها و زیر ساختارهای مناسب با آن تعبیه شود لذا مطرح شدن این چنین مباحثی نظیر فمنیسم و آنارشیسم و... مرتبط با جوامع صنعتی ست نه جوامع نیمه روستایی نیمه شهری نظیر ایران که هنوز فرهنگ مرتبط با آن پدید نیامده است لزوما وارد شدن این چنین مباحثی به جوامع ابتدا باید با ورود فرهنگ به آن جوامع باشد از این روست که چون فرهنگ مرتبط با آن در جامعه ایران وجود ندارد عمدتا در برخورد با آن دچار نوعی دو قطبی نگری می‌شویم عده‌ای مرد سالار و عده‌ای زن سالار می‌شوند که هر دو سویه غلط است چرا که زمانی که به تعادل بیاندیشیم و متقابلا متعادل عمل کنیم آن زمان می‌توانیم به عقلایی اندیشیدن و حرکت در محدوده عقل امیدوار باشیم.
 
کریمی در پاسخ به این سوال که پس علت انتخاب عنوان مانیفست ضد فمنیست برای این کتاب چه بوده است گفت: علت انتخاب این عنوان به هیچ وجه نشانگر ضدیت با فمنیست نیست چرا که همانگونه که پیش تر گفته‌ام هر اندیشه ضدی می‌تواند ضد خویش را بازتولید کند بلکه از نگاه کریسپین اگر فمنیسمی وجود دارد که فارغ از شعار و شوآف به دنبال برابری حقوق زنان و مردان است آن فمنیسم فمنیسمی حقیقی ست و آنچه که ما امروزه در بخشی از جامعه آمریکا و همینطور کشورهای جهان سومی شاهد آن هستیم فمنیسم نیست بلکه به اسم فمنیسم به دنبال شوآف است و از این رو آن را فمنیست نمایشی می‌نامند، بنابراین در تقابل با فمنیست نمایشی که هدفش برابری حقوق زنان و مردان نیست و تنها کاسبی ست و در مقابل دروغ و آنچه که پایه عقلایی ندارد  از عنوان ضد استفاده کرده‌ایم که به زعم بنده بسیار هم به لحاظ تبلیغاتی و فروش موثر بوده است.

این مترجم در ادامه درباره اوضاع نابسامان این روزهای ترجمه در حوزه علوم اجتماعی گفت: فرهنگ می‌بایست توسط اهل فرهنگ و ادبیات و فلسفه و مترجمان و کارورزان فرهنگ و هنر وارد شود و صد البته آن قدر اوضاع آشفته است که هنوز مترجم ما در فکر ترجمه ملغطه کار و سفسطه گویی نظیر اسلاوی ژیژک است که در خود غرب او را جدی نمی‌گیرند. متاسفانه این نبود تفکر و عقلانیت همواره به جامعه ما آسیب زده و باز هم از آن ضربه خواهیم خورد. پشت این تفکرات خام چه پشتوانه ای وجود دارد؟ احیای کمونیسم و معنویت به چه معناست؟ ترویج فرهنگ تک حزبی آن هم به بهانه آرمان گرایانه‌ای همچون برابری پرولتاریا و بورژوازی چه معنایی دارد؟ هیچگاه جهان بشریت این برابری را تجربه نکرده و حداقل شاید تا سده‌های آینده به آن دست بیابیم کما اینکه این هم امری نسبی ست و کسی چه می‌داند که شاید هیچگاه هم آن را تجربه نکنیم اما نباید فراموش کرد که تمام سیستم‌های کمونیستی سیستم‌های تک حزبی هستند حال مترجم ما به دنبال چیست؟ از قدیم گفته‌اند هر کتابی که مترجم ترجمه می‌کند بیانگر نوع اندیشه اوست و گوشه‌هایی از تفکرش را به واسطه ترجمه به نمایش می‌گذارد اما چند دستگی و این نمایش تهوع آور دیده شدن به هر بهانه ای سبب می‌شود تا هر نامترجمی که نه سواد آکادمیک دارد نه می‌داند ترجمه چیست وارد این عرصه شود و هر آنچه که بیهوده است را ترجمه و روانه بازار کند.

او گفت: نظیر این نامترجمان را در دهه‌های اخیر تجربه کرده‌ایم، نامترجمانی که از کل تئوری ترجمه صرفا نام نایدا و نیومارک به گوششان خورده و از آن هم جلوتر نیامده‌اند و هنوز نمی‌توانند جملاتی را که می‌نویسند یکدست کنند و از خود فرضیه هم تولید می‌کنند که اگر ما به ساختار جملات دست بزنیم در ترجمه دست برده‌ایم! برخی ترجمه را کاسبی کرده‌اند عده‌ای مترجم مشخصا بی سواد ترجمه را تبدیل به شوآف کده کرده‌اند و هر جایی فرصتی برای دیده شدن مطرح باشد در صف اول قرار دارند تا بگویند ما چقدر موفق هستیم! این دسته از آدمها هنوز نفهمیده‌اند که خودشان نمی‌توانند بگویند ما موفق هستیم و این تاریخ است که قضاوت می‌کند. تمام این موارد ناشی از بلاهت و عدم مطالعه و سواد کافی است. در دانشگاه تئاتر خوانده‌اند، دو خط تئوری ترجمه نخوانده‌اند و بعد به کمک چهار آموزشگاه گمنام می‌خواهند نام استاد را یدک بکشند و جالبتر آنکه تئوری ترجمه تدریس می‌کنند! بی شک بادکنک‌های کم باد فرجامی جز خالی شدن ندارند و همیشه عرصه هنر و علم این دست از اباطیل را بسیار به خود دیده است.

کتاب «چرا من فمنیست نیستم؟» در 112 صفحه و با ترجمه فرزام کریمی توسط نشر علم روانه بازار نشر شده است.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • Taha ۱۸:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
    بسیار مصاحبه عالی و به جایی بوده و به نکات خوبی در اون اشاره شده است مخثصوصا مرز میان فمنیست نمایشی و حقیقی به خوبی شکافته شده است,سپاس از ایبنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها