چطور با آقای سیامک نادری آشنا شدید؟
حدود دوازده سال پیش، شاید سال 86 یا 87 بود که جوانی به دفتر کار من در دانشگاه شیراز آمد و از من خواست درباره شیوه تحقیق علمی و نگارش مقاله راهنماییاش بکنم. از همان گفتوگوی نخست، متوجه شدم این جوان که به نظرم آن موقع تازه لیسانس گرفته بود، هوش بالایی برای فهم متن ادبی و استعداد شایستهای برای پژوهش دارد. او همین سیامک نادری بود که متاسفانه، خیلی زود و ناگهانی پر کشید و از میان ما رفت.
آقای نادری به آثار صادق هدایت علاقهمند بود. بعد از 2یا 3 سه جلسه گفتوگو، قرار گذاشتیم بررسی و بازخوانی آثار صادق هدایت را بهعنوان نمونه عملی تحقیق شروع کنیم. آن روز هدف من راهنمایی یک جوان علاقهمند به پژوهش بود و گمان نمیکردم همکاری ما اینهمه تداوم پیدا بکند، اما پیگیریهای انگیزهدار ایشان موجب استمرار این همکاری شد. سیامک هیچوقت دانشجوی من نبود. چیزی که ما را به هم پیوند داد، طرح بازخوانی آثار صادق هدایت بود.
اولین مقاله مشترک شما با آقای نادری کی منتشر شد و بعد چگونه ادامه پیدا کرد؟
نخستین مقاله «بررسي و تفسير تاريكخانه هدايت بر پايه باورهاي باستاني در گورخمرهها» بود که در سال 1388 در مجله زبان و ادب فارسي دانشگاه تبريز چاپ شد. وقتی این مقاله منتشر شد، انگیزه سیامک برای تحقیقات ادبی بسیار بیشتر شد. سیامک بعد در دوره کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد فسا پذیرفته شد و تحصیل رسمیاش را شروع کرد، اما همچنان با علاقهای بیشتر از پیش، به مطالعات هدایتپژوهی ادامه داد و روز به روز شکوفاتر شد. پایاننامه ارشد را هم در همین موضوعِ صادق هدایت گرفت و چون من موفق نبودم راهنمای پایان نامهاش باشم، با یکی از همکاران محترم، دکتر ساجدی در همان دانشگاه محل تحصیل پایاننامهاش را به انجام رساند.
سال 1391 و 1392 دو مقاله از شما چاپ شده است: مناسك تدفين و آيينهاي گورستاني در آثار داستاني صادق هدايت، در مجله ادبپژوهی و مقاله «شهر کهن ری در بوفکور» در مجله نقد ادبی.
درست است. از موضوعات مورد علاقه آقای نادری مردمشناسی و جغرافیای تاریخی بود. همینکه به چنین موضوعاتی اشاره میشد و هرگاه من به ضرورت توجه به این مفاهیم در آثار هدایت تاکید میکردم، چشمانش از شوق برق میزد و طولی نمیکشید که یادداشتهای اولیه را برای شروع یک مقاله فراهم میآورد. همین مقاله «شهر کهن ری در بوف کور» حاصل چند گفتوگوی دوجانبه و یادآوری نشانههای موجود در متن بود. یکی دو نشانه که به او میگفتی دهها نشانه دیگر را خودش مییافت. همکاری ما بیوقفه ادامه یافت و نتیجه این تحقیقات، مقالههای مختلفی است که تا حالا بیش از ده مقاله علمی پژوهشی از آنها منتشر شده است. چندین مقاله هم در مراحل چاپ است.
احتمالا آخرین مقاله منتشر شده «گاهنگار آثار روایی صادق هدایت بر پایهی تاریخ تحولات بشر»، باشد که در مجله پژوهش ادبیات معاصر جهان، سال گذشته منتشر شد.
اگر انگیزه، تلاش و پیگیری سیامک نبود، شاید من هرگز سراغ چنین مقالههایی نمیرفتم. در واقع میخواهم بگویم ایشان سهم بسیار اساسی در این تحقیقات دارند و من بیشتر در طرح موضوع و چگونگی دستیابی به مطالب و بعد سامان دادن به آنها و بررسی مستندات و معرفی منابع نقش داشتم. هرچه جلوتر میآمدیم ایشان مسلطتر بر موضوع میشدند و کار مرا آسانتر میکردند.
در کشور ما کارهای جمعی و تیمی بهویژه در مطالعات ادبی، با چندان اقبالی مواجه نیست. اگر کتابها و مقالاتی هم مشترک چاپ میشود، اغلب کار استاد و دانشجو است. یعنی مقاله برآمده از پایان نامه تحصیلی است. شما اشاره کردید که آقای نادری هیچ وقت دانشجوی شما نبود که مجبور به تحقیق مشترک باشد. در این مدت چه عواملی بود که آقای نادری از همان آغاز آشنایی با شما، بیوقفه کار را ادامه داد و تا زنده بود از شما جدا نشد یا شما از ایشان جدا نشدید؟
در وجود سیامک و درون او همیشه آتشی شعلهور بود، آتشی برآمده از عشق بهتحقیق و دریافت. او جوانیاش را وقف روشنماندن همین آتش درونی کرد و زندگیاش را بهپای همین عشقِ حقیقتجویی ریخت. سختکوشیها، درنگها و ظرفیتهای او را در فهم آثار هدایت در کمتر کسی مثل او دیده بودم. اغراق نیست اگر بگویم در دوازده سال گذشته، صدها ساعت گفتگوی حضوری و تلفنی داشتیم و بسیاری اوقات گفتوگوی ما به مشاجره هم میکشید. سیامک روی برخی انگارهها و پنداشتهایش پافشاری میکرد و دچار تنگخلقی میشد و گاهی برخی دوستان ما را آزردهخاطر میکرد. اما چون من به انگیزه و توان ایشان باور داشتم و پافشاریهای ایشان را هم نتیحه همین تواناییها، دریافتها و تلاشهای شبانهروزیاش میدانستم، همواره امیدوار بودم که با گذشت زمان کمکم این تندمزاجی ایشان هم کاهش پیدا کند. مهم این بود که همیشه دنبال نوجویی و کشف مسیرهای تازه بود. من با همه اختلاف سلیقههایی که در برخی موارد داشتیم، به ایشان مهر میورزیدم و قلبا دوستشان داشتم. ایشان هم به من لطف داشتند. همین دوستی بیریای دوطرفه و درک متقابل، همراهی ما را علیرغم برخی اختلاف سلیقهها تداوم میبخشید.
در آخرین روزهای شهریور با خوشحالی بسیار به من مژده داد که برای مصاحبه دکتری زبان و ادبیات فارسی چند دانشگاه دولتی پذیرفته شدهام. من هم با شادمانی و اطمینان قلبی برایش توصیهنامه نوشتم. اما متاسفانه چند روز پیش که برای آزمون مصاحبه دکتری دانشگاه سلمان فارسی کازرون رفته بودند، در اثر یک تصادف ناباورانه پرکشید و ما را در اندوه جانگدازی رها کرد و رفت... دریغا سیامک نادری... دریغا....
مقالات مشترک حسنلی و نادری به همین تعداد محدود نیست. بجز آنچه در این گفتوگو به آن ا اشاره شد، مقالات دیگری نیز در دسترس است که از آن جمله به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
تبارشناسی نقاشی، نساجی و سفالگری در بوف کور صادق هدایت، مجله الدراساتالادبیه دانشگاه لبنان، 1393.
بازیابی عنصر مکان در «بوف کور» صادق هدایت بر پایهی جغرافیای تاریخی ری و تهران، مجلهی نقد ادبی، بهار 1396.
بازخواني قضيه نمک ترکي صادق هدايت بر پايه چهار دوره کلان تاريخ تحولات بشري، مجله الدراسات الادبيه دانشگاه لبنان، 1396.
تبارشناسی زن اثیری، مجله متنپژوهی ادبی، 1397.
هویت تهران در بوف کور صادق هدایت بر پایهی برخی نشانههای معماری و شهرسازی، مجلهی مطالعات داستانی، 1397.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) ضایعه درگذشت این پژوهشگر جوان را به دکتر کاووس حسنلی و خانواده مرحوم نادری تسلیت میگوید.
نظرات