مصطفی فعلهگری گفت: نویسندهای که در یک برج عاج بنشیند و درد مردم را نداند از میان کارهایش «مدیر مدرسه» و آثاری چون آثار داستایوفسکی و تولستوی در نمیآید.
مصطفی فعلهگری در این برنامه اظهار کرد: شما در تهران و در کشوری زندگی میکنید که تحریم بوده و تحت فشارهای اقتصادی است؛ تودههای فرودست جامعه امکان فراهم آوردن سفره کوچک را ندارند. چگونه میشود در حال حاضر در این گوشه تهران بزرگ، نویسندهای گوشه و کناری نشسته باشد و فارغ از درد تودههای فرودست جامعه اثری بدون پیام خلق کند. آیا این امر شدنی است؟ آیا با ذات و جوهره انسانی میخواند که من اکنون در بهترین منطقه تهران بنشینم، اطرافم پر از کتاب باشد و فارغ از این که مردم من به سختی زندگی میکنند اثری بدون پیام خلق کنم؟
پدیدآور «چنین گفت مصطفی» همچنین بیان کرد: نویسندههای دیگر در جاهای دیگر جهان چون اروپا، آمریکای لاتین و آفریقا در یک مکان، فضا، روزگار و شرایطی با تپش قلب خود روی کاغذ واژه میآورند و بیگمان به نسبت شرایط و دوران مشخص به مخاطب خود پیام خواهند فرستاد.
او با اشاره به این که نویسنده از لحظهای که تصمیم میگیرد نویسنده شود باید زندگی دگرگونی را آغاز کند گفت: زندگی نویسنده خاص و ویژه است و نیاز به خلوت بسیار عمیق و گشتن میان مردم دارد. نویسنده باید زخمخوردن در کوچه پس کوچه زندگی را تجربه و مشاهده کند.
نویسنده «باران تمشک» افزود: نویسندهای که در یک برج عاج بنشیند و درد مردم را نداند، از میان کارهایش «مدیر مدرسه» و آثاری چون آثار داستایوفسکی و تولستوی در نمیآید. قلب ادبیات باید با قلب جامعه بتپد؛ نویسنده ادبیات نباید کنجی بنشیند و به جنگ، انقلاب، فقر مردم و فاصله درآمدی کاری نداشته باشد. فاصله طبقاتی یک امر کلاسیک تعریفشده است و معمولا قابل پذیرش؛ ولی در حال حاضر در بین جامعه فاصله موحش درآمدی ایجاد شده است.
او همچنین اظهار کرد: مگر نویسنده میتواند بگوید من انقلابیام و فقط پیکر شهید را تجسم و توصیف کند؟ آن شهید برای چه آرمانی رفت؟ برای این که تودههای فرودست را از میان خاکوخل تحقیر بیرون بکشیم و در رأس قرار داده و به فرمایش آیتالله طالقانی زیردستها بالا بیایند و بالادستیها پایین بروند.
نگارنده «روز برمیخیزد» در پایان گفت: در آفریقا نمایشنامهنویسی به نام آثول فوگارد وجود دارد که در رأس هرم زیباییشناسی نمایشنامهنویسی قرار دارد؛ اما هر اثر او پر از پیام است.
نظر شما