اهمیت کتاب «نمایش ذهن در داستان» را باید در این زمینه دید. این کتاب ترکیب سازندهای میان نظریه و تحلیلهای متنی برقرار میکند و علاوه بر بصیرتها و ایدههای جدیدش، راهنمای مناسبی است برای پژوهشگران و علاقمندان به داستان ایرانی.
کتاب حاضر تلاشی است برای ترسیم فرایند گذار داستان ایرانی از روایت عینی به جانب روایت ذهنی و سوبژکتیویته آن. در این کتاب، «روایت ذهنی» مؤلفههای آن و نسبتش با «جریان سیال ذهن» بررسی میشود. نویسنده کتاب، در فصل نخست، در باب مبانی زیباشناختی و معرفتشناختی این شیوه بحث کرده و چگونگی پیدایش آن در نظام معرفتیِ آغاز قرن بیستم نشان داده است.
در فصل دوم، نقطههای آغاز این شیوه را در آثار جمالزاده و هدایت پیدا کرده و در ادامه، تلاش چوبک و گلستان و آلاحمد را برای تطور و تثبیت آن نشان داده است. فصل سوم به تحلیل آثار داستانی هوشنگ گلشیری (تا سال 1357 ش) اختصاص دارد و نویسنده کوشیده است نشان دهد تثبیت کننده واقعی روایت ذهنی در ایران گلشیری بوده است.
نقد آثار در ابتدا جزءنگارانه و کارگاهی است و در ادامه (به ویژه در بخش مربوط به گلشیری) کیفیتر و سیالتر شده است. در این کتاب، آگاهانه و به دو دلیل، عنوان «روایت ذهنی» به جای «جریان سیّال ذهن» به کار رفته است: نخست اینکه، «جریان سیّال ذهن» حداکثر امکان تحقّق روایت ذهنی است و تمام آن را در برنمیگیرد؛ و در داستان فارسی تا سال 1357 ـ حتی در داستانهایی مانند شازده احتجاب و کریستین و کید گلشیری ـ از شدّت و حدّت این سیلان ذهن کاسته میشود و تلاش برای تطبیق نعل به نعل داستان ایرانی این دوره با چارچوب نظری «جریان سیّال ذهن» ـ آن گونه که غربیها تئوریزهاش کردهاند ـ به ناهماهنگیهای نظری و خطاهای روشی خواهد انجامید.
دوم اینکه، در سنّت مطالعاتی ادبیات داستانی ایران، این اصطلاح سویهای فرمگرایانه یافته است و گاه آن را به بازیهای فرمی و زبانی تقلیل دادهاند. در تقابل با این رویکرد، عنوان «روایت ذهنی» به کار رفته است تا ذیل عنوان «روایت» سویه زیباشناختی و معرفتشناختی این آثار تحلیل شود.
نظر شما