شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۴
بررسی اروپای دیروز و امروز در «گوری در گودی ابرها»

کتاب «گوری در گودی ابرها» جستارهایی پیرامون اروپای دیروز و امروز گزیده‌ای از سخنرانی‌های «خورخه سمپرون» در دو دهه پایانی سده بیستم است. 

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، گفته‌اند که تاریخ سده بیستم را می‌توان هم چون رمانی آکنده از نبردها، جنگ‌های هراس ناک و کشاکش‌ها خواند... اما این سده برچیدگی نظام استعماری، بیداری و آگاه شدگی در مردمان بیش تر کشورها، دامن گستری آزادی‌ها و رسمیت‌یابی حقوق انسان، افزایش شمار دولت‌های دمکراتیک و پیشرفت‌های چشم‌گیر در زمینه‌های علمی، فرهنگی، بهداشتی و... را نیز به خود دید.

کتاب «گوری در گودی ابرها» جستارهایی پیرامون اروپای دیروز و امروز گزیده‌ای از سخنرانی‌های خورخه سمپرون در دو دهه پایانی سده بیستم است که با ترجمه عبدالوهاب احمدی از سوی نشر آگه منتشر شده است. درخت گوته: استالینیسم و فاشیسم، شر و مدرنیه: پویش تاریخ (هایدگر و نازیسم)، چپ در اروپا پس از اتوپیاها، چندگانگی فرهنگی اروپا، گوری در گودی ابرها، تجربه توتالیتاریسم، بیلبائو و مارکس (هنر در زمانه جهان‌گستری)، وایمار، پایتخت فرهنگی اروپا و... بخش‌های این کتاب را دربردارد. در پایان نیز کتاب‌شناسی، واژه‌نامه، فهرست برخی اعلام و نمایه آمده است.

خورخه سمپرون از جمله روشن‌فکران گواهی‌دهنده رویدادهای مهم این سده است. او در نوجوانی به پیکار با نازیسم برخاست و دو سالی در اردوگاه کار اجباری بوخن‌والد با دشواری‌های بسیار زیست و دوزخ نازیسم را با پوست و گوشت خود حس کرد؛ سپس به کمونیسم روی آورد و دیرتر از آن نیز سُر خورد و با آن بدرود گفت. از این رو همواره کوشیده است تا تجربه دردناک خود را در نوشته‌هایش بیاورد و بر پایه آن‌ها به اندیشه‌ورزی پیرامون گذشته و اکنون بپردازد.

در این سخنرانی‌ها نویسنده چندان در پی ترتیب زمانی و تاریخی نمی‌رود، از این رو هر چند محور اصلی سخنانش مسائل اروپا در سده بیستم و اکنون و آینده اتحادیه اروپاست، اما مطالب با خاطره‌گویی و انیدشه‌رزی‌های او در پهنه فلسفی، هنری و اجتماعی و سیاسی پربارتر شده‌اند. سمپرون نام این کتاب را از چامه پرآوازه پل سلان، چامه سرای رومانیایی‌تبار آلمانی به نام «فوگ مرگ» برگرفته است. این چامه چنین آغاز می‌شود:
شیر سیاه سپیده‌دم را شامگاه می‌نوشیم
نیم‌روز و بامداد می‌نوشیم، شب می‌نوشیم
می‌نوشیم و می‌نوشیم
گوری در گودی ابرها می‌کنیم، آن‌جا می‌توان به آسودگی خفت...



خورخه سمپرون در مقدمه می‌نویسد: «سقوط کمونیسم و فروریزش امپراتوری شوروی که باززایش ملت‌های کهنی را در پی آورد که زیر فرمان‌فرمایی‌اش نابود شده بودند ساختمان دشوار اما برگشت‌ناپذیر اتحادیه اروپا جهان‌گستری اقتصاد گاه موفقیت‌آمیز و گاه ویرانگر در جامعه‌های بازاربنیاد و انبوه ما و بحران اندیشه و عمل سیاسی‌ای که زیروزبرشدگی‌ها در چپ اروپایی، چه سوسیال‌دمکرات و چه اصلاح‌طلب برانگیخت که در نخستین نگاه و با نگرشی کوتاه از این رو متناقض می‌بود که چنین می‌ می‌نمود از میان رفتگی‌ یا به حاشیه‌رفتگی ریشه‌ای مارکسیسم-لنینیسم می‌بایست راه را برای چیرگی فرهنگی و سیاسی سوسیالیسم دمکراتیک بگشاید و ما هنوز دوریم که به آن‌جا برسیم. این مسائل پس زمینه همه جستارها و کنفرانس‌های من در آلمان هستند.

وی در بخش دیگری از کتاب با عنوان «گوری در گودی ابرها» می‌نویسد: «میهن! بی‌گمان واژه‌ای است پراهمیت، اما این را نیز می‌دانیم که به چه شیوه‌های ناپسندی آن را به کار بستند و الهام‌بخش چه فاجعه‌هایی شد. از این رو من آن را با احتیاط به‌کار می‌برم و این را هم می‌دانم که میهن‌ها تنها با پرهیز از هرگونه شوونیسم و هرگونه رویکرد طرد دیگری از روی خودپسندی می‌توانند راه‌هایی برای دسترسی به خرد دمکراتیک جهان‌روا به شمار آیند. من واژه «میهن» را با تاکید بر این نکته به‌کار می‌برم که میهن نمی‌تواند و نباید هرگز «بالاتر از همه» باشد.»

و در ادامه می‌نویسد: «هنگام حرکت به سوی میدان حاضر باش، در برابر دودکش عظیم کوره، چامه‌ای از پل سلان به یادم آمد. باید بیفزایم که جُنگی از چامه‌های او نیز در این سفر بازگشت مرا همراهی کرد: «آن‌گاه که هم‌چون دود در آسمان بالا می‌روید / گوردی در گودی ابرها دارید / آن‌جا می‌توان آسوده خفت» بی‌گمان همه به یاد دارند که در این چامه یعنی «فوگ مرگ» اینب یت هراس‌ناک پیوسته تکرار می‌شود» «مرک خدایگانی است که از آسمان می‌آید.»

برتولت برشت، در میانه دهه 1930 در نوشته‌ای به نام خط‌مشی برای روشن‌فکران چپ، نکته‌های زیر را آورد: «خطرناک‌ترین و تنها دشمن حقیقی فاشیسم همانا کمونیسم است و فاشیسم، خود این را به نیکی می‌داند... پس از فاشیسم در این مورد، حق با ناسیونال سوسیالیسم است تنها کمونیسم می‌تواند فرارسد و نه هیچ چیز دیگری. فرهنگ نیز همراه با کمونیسم یا فرو خواهد ریخت یا پایداری خواهد ورزید... برشت قاعده‌هایی را نشان داد که بازی دوزخی برپایه آن انجام می‌گرفت و او البته انتظار تشویق هم داشت. اما شوربختانه نکته کوچکی را به فراموشی سپرد: قصد و نیت حزب یا منافع حزب این نبود که حقیقت گفته شود. به‌ویژه از زبان یکی از برجسته‌ترین هواداران‌اش. برعکس سخن بر سر این بود که حزب جهان را بفریبد. خود برشت تا واپسین لحظه‌های زندگی‌اش هم‌چنان حقیقت را پنهان گذاشت، دست‌کم از چشمعامه مردم اما ما نه می‌خواهیم و نه حتی می‌توانیم حقیقت‌ها را پنهان داریم.»
 
خورخه سمپرون مائورا (10 دسامبر 1932- 7 ژوئن 2011) (Jorge Semprún) نویسنده و سیاست‌مدار اسپانیایی بود، که بیشتر عمر خود را در فرانسه گذراند و بیشتر آثارش نیز به زبان فرانسه است. از سال 1953 تا 1962، دوران حکومت ژنرال فرانکو، سمپرون به صورت مخفیانه برای کمک به حزب کومونیست اسپانیا در اسپانیا به سر می‌برد، ولی در سال 1964 از حزب اخراج شد. بعد از مرگ فرانکو و تبدیل حکومت به دموکراسی،بین سال‌های 1988 تا 1991 به عنوان وزیر فرهنگ اسپانیا انتخاب شد. او همچنین فیلم‌نامه دو فیلم پی در پی کارگردان یونانی کستا گاوراس به نام‌های زی (1969) و اعتراف (1970) که به تعقیب مردم توسط حکومت‌ها می‌پردازد را نوشته است. سمپرون برای فیلم‌هایزی (1969) و جنگ تمام شده است (1966) نامزد دریافت اسکار شد. در سال 1996 او به عنوان اولین نویسنده غیر فرانسوی به عضویت آکادمی گونکورت درآمد. این آکادمی جایزه سالانه ادبی را اهدا می‌کند.

کتاب «گوری در گودی ابرها» جستارهایی پیرامون اروپای دیروز و امروز نوشته خورخه سمپرون با ترجمه عبدالوهاب احمدی در 207 صفحه، شمارگان 550 نسخه و بهای 42 هزار تومان از سوی نشر آگه منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها