یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۶
ردّ کتاب‌دوستی در گذر تاریخ

پدیده علاقه شدید داشتن به کتاب‌های شخصی از دورانی بسیار دور با انسان بوده است و شاید انسان به‌ندرت توانسته باشد از چنگ طمع جمع‌آوری کتاب برای کتابخانه شخصی رهایی یافته باشد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آریا یونسی: شاید فکر کنیم که کتاب‌دوستی پدیده‌ای جدید است یا اینکه کاری غریب است که امروزه شایع شده است؛ اما چنین نیست. حتی می‌توان گفت که اکنون و پس از صنعت چاپ که قیمت کتاب ناچیز و تولید آن بسیار ساده شده است، لابد باید از شدت علاقه به داشتن کتاب‌ها در کتابخانه شخصی کاسته شده باشد.

به هر روی، گویا پدیده علاقه شدید داشتن به کتاب‌های شخصی از دورانی بسیار دور با انسان بوده است و شاید انسان به‌ندرت توانسته باشد از چنگ طمع جمع‌آوری کتاب برای کتابخانه شخصی رهایی یافته باشد.

وقتی غزالی در اوان تحصیلش از گرگان به طوس بر می‌گردد، قافله آنها گرفتار دزدان می‌شود و همه اموالشان را می‌برند. غزالی در پی آنها می‌دود و التماس می‌کند که هر چه برده‌اید، حلالتان باد؛ تنها آن توبره‌ای که در آن مشتی کاغذ است، به من بازپس دهید که به کار شما نمی‌آید.

رئیس دزدان از او می‌پرسد که مگر این کاغذها چیست؟ غزالی می‌گوید ثمره چند سال تحصیل من است. امیر دزدان می‌گوید: این چه علمی‌ است که می‌توان آن را دزدید. غزالی خود می‌گوید که این سخن امیر دزدان سبب شد که در طوس مدتی مدید وقت صرف از بر کردن آن کاغذها کنم و از آن به بعد طوری علم آموختم که دزدان را به آن راه نباشد.

گویا غزالی از وابستگی به کتاب رها شد؛ اما همه اهل علم را از کتاب‌دوستی رهایی نیست. فرنگی‌ها حتی چند لفظ برای آن ساخته اند که مهمترین آن bibliophile است. دوستداری کتاب‌ها چیز تازه ای نیست و اینجا من می‌خواهم از رهگذر قرون سخنی لطیف از یک کتاب‌دوست را بازگویم.

مدتی پیش از استاد ارجمند دکتر نجفقلی حبیبی نسخه خطی بخش اول شرح فخر رازی بر کلیات قانون ابن سینا (ش. 6845 کتابخانه ملی فرانسه) را دریافت کردم و ایشان گفتند در روی جلد آن دو بیت شعر و دست کم یک جمله از کاتبی هست که جالب هستند. در واقع آن دو بیت شعر یکی از مسائل مبتلابه هر کتاب‌دوستی است: عاریه‌دادن کتاب؛ و طبعاً، بازنگشتن غالب کتاب‌ها.

 

 این کاتب کتاب‌دوست و خوش‌ذوق در روی جلد شرح قانون نوشته است:

ایا مستعیر الکتب! دعني   /   فمعشوقي من الدنیا کتابي

فإن أعارتي الکتب عاروا   /   و هل بصرتَ معشوقاً یعاروا


 
معنی آن چنین است: ای عاریه‌گیرنده کتاب! مرا رها کن / که معشوق من در دنیا کتابم است؛ پس تو را عار است که به من کتاب عاریه بدهی / پس آیا دیده‌ای کسی معشوقش را عاریه بدهد؟!

به بیان ساده‌تر، کتاب‌ها معشوق من هستند؛ پس تو که کتابی به من عاریه نمی‌دهی، انتظار داری من کتابی که معشوقم است، به تو عاریه دهم؟!

این دو بیت می‌تواند مورد تأیید هر کتاب‌دوستی باشد. چراکه در عاریه‌دادن کتاب‌ها مخاطرات بسیاری است: از تخریب آنها تا پس‌ندادن آنها.

این نسخه که عکس آن در دست من بوده است، به تاریخ 632 هجری قمری کتابت شده است و اغلب یادداشت‌های روی جلد و ظهر آن در تاریخ‌های قدیمی ‌قرن نهم است؛ مثل تاریخ 845 که در آخر آن موجود است و متعلق به تملک یکی از صاحبان است. از روی کمرنگ‌شدن دو بیت بالا و نوع خط آن که به نظر قدیمی ‌است، می‌توان تصور کرد که این دو بیت در میانه 632 و 845 نوشته شده باشد.

احتمالاً همین کاتب، از روی مشابهت خط، نوشته است: «الخط یبقا [کذا] زمان بعد کاتبه/ و کاتب الخط تحت الارض مدفونا».



معنی جمله این است که «نوشته مدتی پس از نویسنده‌اش باقی می‌ماند؛ در حالی که نویسنده در زیر خاک مدفون است.» همان اصلی که اهل علم را زنده نگه می‌دارد: جاودانگی از طریق نوشته‌ها و آثار.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها