علی اوجبی از «عَونُ إخوانِ الصَفاء عَلی فَهمِ کِتابِ الشِفاء» میگوید؛
ریاضیات شفا جایگاهی در معرفتشناسی ندارد/ نویسندهای که در 14 سالگی به اجتهاد رسید!
اصفهانی در این اثر به ریاضیات نمیپردازد و تنها به سراغ منطق، طبیعیات و الهیات میرود. شاید به این دلیل که ریاضیات شفا جایگاهی در معرفتشناسی ندارد.
آشنایی شما با نویسنده و این اثر از کجا آغاز شد؟
نویسنده این اثر بهاءالدین محمد اصفهانی در جهان فقاهت با کتاب کشفاللثام مهمترین شرح کتاب قواعد الاحکام علامه حلی، به شهرت و آوازه رسید. اما کمتر کسی از نقش وی در ساحت فلسفه اسلامی با خبر بود. در دهه هفتاد حین مطالعه کتاب ارزشمند منتخبی از آثار حکمای الهی ایران اثر زنده یاد سید جلالالدین آشتیانی با برگهایی از بخش الهیات اثر حاضر برخوردم. در آغاز چنین میپنداشتم که نباید اثر مهمی باشد، اما عبارتهای پایانی مرحوم آشتیانی توجه مرا سخت به خود مشغول کرد. ایشان درباره این اثر میفرمایند: «عون اخوان الصفا اثر نفیس بهاء الدین محمد بن حسن اصفهانی در حکمت، تلخیص کتاب شفاست که در ضمن حذف مکررات عبارات شفا و بیان مطالب با عباراتی روان که خاصیت قلم توانای اوست، مشکلات کتاب را نیز حل نموده است.» از یک سو کتاب شفای بوعلی سینا مهمترین کتاب در حوزه فلسفه اسلامی به شمار میآید که درست به همین دلیل از دیرباز در شمار متون کلاسیک و آموزشی فلسفه اسلامی قرار داشته است. از سوی دیگر به جهت دشواریهای عبارات آن، علاقهمندان و مخاطبان به راحتی نمیتوانستند از مباحث آن بهرهمند شوند. هیچ شرح روانی هم در دسترس نبود. با توجه به فرمایش مرحوم سید جلال این اثر چند ویژگی داشت که آن را ممتاز میکرد و همان انگیزهای شد برای اینکه وسوسه شوم: 1. حذف عبارات تکراری شفا 2. چکیده شفا 3. حل مشکلات شفا و شاید مهمتر از همه اینکه به قلم نویسندهای توانا آفریده شده است.
البته چند سالی صبر کردم چون احتمال میدادم بر اساس وعدهای که در مقدمه داده بودند کتاب تصحیح و منتشر شود. اما متاسفانه این مهم عملی نشد. بعدها در جلسات خصوصی که با دکتر دینانی _ رفیق نزدیک مرحوم سید جلال _ داشتم یک بار یادی از اثر یاد شده به میان آمد. در کمال حیرت، ایشان از نویسنده با عبارت «فقیه فلاسفه و فیلسوف فقها» یاد کردند. به تجربه میدانستم دکتر دینانی به راحتی کسی را ستایش نمیکند. بدین ترتیب اصفهانی و عون اخوان صفا به شدت ذهن مرا مشغول خود ساخت. اما همچنان توفیق نمییافتم و موانع و مشکلات و فراز و نشیبهای زندگی اجازه نزدیک شدن به آن را نمیداد تا اینکه اتفاق جالب دیگری برایم رخ داد. در سال 1377 مرحوم شیخ عبدالله نورانی نسخهای از کتاب حکمت خاقانیه اثر بهاءالدین اصفهانی که دوره مختصری در فلسفه به زبان فارسی بود را به موسسه پژوهشی میراث مکتوب معرفی و بر تصحیح آن تاکید ورزید. مدیر عامل محترم این موسسه آقای دکتر اکبر ایرانی نیز با در اختیار گذاشتن تصویر نسخهای از آن مرا به تصحیح ترغیب فرمودند. با بازخوانی این اثر بینظیر دریافتم نویسنده اعجوبهای در ساحت فلسفه است که متاسفانه ناشناخته مانده است. پس از تصحیح آن بود که با تاکیدهای مکرر جناب دینانی به سراغ اثر مهمتر او یعنی عون اخوان الصفاء رفتم.
منظور از این عنوان چیست و هدف اصلی نویسنده از تالیف این اثر چه بوده؟
پرسش مهمی را مطرح کردید. نخست انکه تا یادم نرفته به این نکته اشاره کنم که اصفهانی در این اثر به ریاضیات نمیپردازد و تنها به سراغ منطق، طبیعیات و الهیات میرود. شاید به این دلیل که ریاضیات شفا جایگاهی در معرفتشناسی ندارد و به نوعی کاملا متفاوت از مباحث دیگر است و دیگر اینکه مخاطبان بسیار خاصی دارد و در اهمیت به پایه بخشهای دیگر نمیرسد. شاید هم به این دلیل بوده که او تسلط یا علاقهای به این دانش نداشته است. از این رو در هیچ یک از آثار مستقل و حواشی و شروحی که از خود به یادگار نهاده به اثری با موضوع ریاضی و دانشهای مشابه بر نمیخوریم.
اما در باب نامگذاری این اثر: او در مقدمه نخست به این نکته میپردازد که در شرایط اجتماعی مناسبی نمیزیسته و با سختیهای فراوانی مواجه بوده. این در حالی است که شرح کتاب پربرگ و بینظیری چون شفا قطعا به فضایی آرام و مناسب برای تامل و اندیشهورزی نیازمند است. از سوی دیگر دانشجویان فلسفه هماره در استفاده از این منبع دچارمشکل بودند. از این رو در ابتدا دچار تردید میشود که آیا به سراغ شفا برود یا نه ؟ و آیا توفیق شرح چنین اثر عمیقی را در شرایط دشوار یاد شده خواهد یافت یا نه؟ به سراغ قرآن کریم میرود و پس از استخاره عزمش جزم میشود که حتما به هر نحو که شده به این مهم بپردازد. او کتاب خویش را از روی فروتنی «یاری رسان پاکدلان در فهم کتاب شفا» مینامد. با این امید که بتواند گامی کوچک در این عرصه بردارد.
نکته شگفتآوری که به نوعی حاکی از نبوغ و استعداد فوقالعاده وی است اینکه او که در سن 14 سالگی به درجه اجتهاد نایل آمده بود! نخست در سن 16 سالگی به شرح شفا میپردازد، اما متاسفانه به دلایل نامعلومی در اثر یک آتشسوزی از میان میرود و بعدها در سن بیست و دو سالگی دوباره اثر حاضر را مینویسد و آن را به شاه سلیمان صفوی تقدیم میدارد.
آن گونه که در صحبتهای قبلی از زبان مرحوم سید جلال نقل فرمودید، اثر حاضر به گونهای شرح مختصر شفا به شمار میآید. آیا او تنها به توضیح عبارت شفا بسنده کرده است؟
در پاسخ به این پرسش شما به اختصار باید بگویم گرچه هدف اصلی او شرح و گزیده کردن عبارات شفا بوده، اما در موارد محدودی به نقادی آنها نیز میپردازد که این نیز حاکی از احاطه وی بر فلسفه اسلامی و منطق است. در مقدمه به تمامی این موارد اشاره کرده ام. و قطعا اینجا جای طرح آن مباحث تخصصی نیست.
اساس تصحیح شما مبتنی بر چه نسخههایی بوده است؟
مرحوم سید جلال متاسفانه نسخه معتبر این اثر را در اختیار نداشتند و به ناچار بر اساس نسخهای مغلوط و با استناد به دانش شخصی خودشان برگهایی از الهیات را تصحیح فرمودند. از این رو جستجوهای فراوانی کردم و سر انجام در کنار نسخههای چندی که از این اثر در چندی از کتابخانههای داخلی وجود داشت به نسخهای دست یافتم که در برگهای متعددی حاشیه بلاغ داشت. یعنی نویسنده با فاصله اندکی از تالیف کتاب، این نسخه را با دستنوشت خود مقابله و تصحیح و در برگهای متعددی به قلم خویش نوشته است که خود نسخه را مقابله کرده و مورد تایید وی است. از این رو همین نسخه را اساس تصحیح خود قرار دادم که به منزله نسخه خود نویسنده است. البته باید به نکته نیز تصریح کنم که تاکنون نسخه خط مولف یافت نشده است.
اگر در پایان نکتهای باقی مانده بفرمایید.
با توجه به سالها پژوهش بر روی متن شفا بر این باروم که اثر حاضر میتواند هم به عنوان متن درسی مورد استفاده قرار گیرد و هم به عنوان شرحی کوتاه برای دستیابی سریع و آسان به اندیشههای ابن سینا بدون درازگویی و پیچیدگی. در اینجا جا دارد بار دیگر از مسئولان و دست اندرکاران موسسه پژوهشی حکمت فلسفی قدردانی نمایم که این اثر مهم را درقالبی زیبا منتشر کردند. نیز از معاونت محترم پژوهشی موسسه جناب آقای دکتر یوسف ثانی که با نکته سنجیهای عالمانه خود مرا به برخی اشکالات رهنمون ساختند.
نظر شما