پنل «ترجمه و توسعه فرهنگی» برگزار شد؛
مصباحیان: انتخاب متن در ترجمه معاصر باید بر اساس بحرانهای کنونی باشد/ کژکاریهای ترجمه
مصباحیان گفت: در ترجمه معاصر، انتخاب متون باید بر اساس بحرانهای کنونی باشد و وضع موجود به صورت رادیکال و ریشهای در آن نقد شود.
سیدحسن اسلامیاردکانی در سخنرانی خود را با موضوع «کژکاریهای ترجمه در آثار دانشگاهی» ارائه کرد و گفت: مقصود من از کژکاری در اینجا بحثهای فنی و اشتباهات مترجمان که به تحریف متن میانجامد نیست؛ بلکه کارهایی است که ناخودآگاهانه رخ میدهد و به متن و محتوا آسیب میزند.
او ادامه داد: من طی سالهای گذشته ترجمههای زیادی را دیدم که حاصل آن کژکاری است. نویسنده همواره انتظار دارد مترجم وفادار به متن باشد، اما گاهی حذف منابع اصلی متن توسط مترجم میتواند منجر به کژکاری در ترجمه شود.
او افزود: گاهی کتابهایی ترجمه میشود که علی رغم اینکه کتاب بسیار خوب است اما در انتهایش هیچ کتابنامهای ندارد اما هنگامیکه به متن اصلی کتاب مراجعه میکنیم میبینیم که 16 صفحه فقط به منابع اختصاص دارد! بنابراین حذف مقدمه، کتابنامه، سپاسگزاریها، معرفی نویسنده و ... از دیگر کژکاریها در ترجمه یک کتاب است.
اسلامیاردکانی با بیان اینکه گاهی هم مترجم یا مترجمان مقالاتی را از منابع مختلف گردآوری و در قالب یک کتاب منتشر میکنند و حتی توضیحی هم در مقدمه کتاب ندادهاند! گفت: مصداق دیگری از کژکاری این است که مترجم یا نویسنده مقالاتی را انتخاب میکند و بعد مینویسد اقتباس و تالیف! چون وقتی کتاب ترجمه و تالیف است من نمیدانم کدام بخش توسط مترجم نوشته شده یا نه! این ادبیات ترجمه و تالیف که متاسفانه باب شده است اساسا معنی ندارد!
این مدرس دانشگاه افزود: گاهی هم مترجم یا مترجمان یک متن قدیمیرا که ویراستهایی هم دارد دوباره با ویراست جدید منتشر میکنند. گاهی ممکن است کتاب کلاسیکی باشد که گذر زمان آن را کهنه نمیکند اما برخی از کتابها تاریخ مصرف دارند و بعد از سالها دوباره ترجمه میشوند!
او با اشاره به اینکه عنوان اصلی اثر نیز گاهی توسط مترجم دگرگون میشود در حالیکه عنوان کتاب ویترین کتاب است توضیح داد: مولف آگاهانه این عنوان را انتخاب میکند اما با اشتباه مترجم این عنوان عوض میشود! زمانی هم وجود دارد که تمامیاین کژکاریها با هم جمع میشود و ملغمهای از اشکالات را به وجود میآورد.
به گفته اسلامیاردکانی، گاهی مشخص نیست کتابی ترجمه است یا تالیف! مشاهده میشود که مترجم یک فصل یا دو فصل از یک کتاب را برمیدارد و به اثر خود اضافه میکند. این شیوه پسندیده نیست.
وظایف مترجم در مقابل خود و مخاطب
علی اکبر عبدلآبادی استادیار دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی در بخش دیگری از این نشست درباره «نگاهی به اخلاق ترجمه از نظرگاهی وظیفهگرایانه» سخن گفت و افزود: مراد من از واژه ترجمه معنی فرایندی ترجمه است نه متن مترجم! بنابراین در سخنرانی من فرایند ترجمه کردن مورد نظر است و چون ترجمه عمل ارادی است مشمول همه احکام اخلاقی واقع میشود و از این رو باید درباره اخلاق ترجمه سخن بگوییم.
او ادامه داد: داوری های پیشینی و پسینی را میتوان درباره ترجمه داشت اما من از منظر وظیفه نگری اخلاقی به وظایف مترجم در مقابل خویشتن و مخاطبان آن بپردازم. مراد من از وظیفه عمل درست یا درستترین عملی است که شخص آن را انجام میدهد به نحوی که هر شخص دیگری در هر وضع حالی بتواند آن را انجام دهد.
این استاد دانشگاه درباره اهم وظایف اخلاقی مترجم در مقابل خویشتن توضیح داد: کسب آگاهی و معلومات لازم درباره ترجمه سلیم، کسب مهارت لازم درباره فنون ترجمه سلیم و آشنایی و تخصص در موضوعی که قصد ترجمه آن را دارد از جمله این موارد است.
به گفته او، از جمله وظایف مترجم در مقابل مخاطبان نیز میتوان به التزام به قاعده زرین به ویژه در صورت سلبی آن که الزام آوری آن بیشتر است اشاره کرد؛ بدین معنی که چنان ترجمه نکن که به صورت عقلانی اراده کنی که دیگران مانند تو ترجمه نکنند!
او در توضیح بیشتر گفت: اگر مخاطب از خیر خواندن ترجمه بگذرد این مشخص است که اخلاق ترجمه رعایت نشده است. همچنین اتخاذ روش صحیح برای ترجمه دیگر وظیفه مترجم است.
عبدلآبادی با اشاره به اینکه ترجمه مفهومیبهترین روش برای برگرداندن یک متن است یادآور شد: وظیفه دیگر مترجم اتخاذ شیوه مناسب برای ترجمه است بدین معنی مترجم بسته به نوع متن مورد نظر باید دست به ترجمه بزند.
او در پایان گفت: مترجم باید میان ترجمه متون امروزی و کلاسیک تفاوت قائل شود. از سوی دیگر رعایت سبک سخن پردازی مولف در ترجمه و التزام به آن بسیار مهم است. مترجم از حیث روانشناسی باید با هنجارهای ترجمه آشنا شود.
ترجمه و گشودن افقهای جدید
حسین مصباحیان استادیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در این نشست درباره «شرایط امکان تاسیس ارتباط بین ترجمه و تفکر» سخن گفت و با طرح سوالی درباره نسبت ترجمه و تفكر چیست؟ افزود: آیا آنگونه كه برخی مترجمان ادعا میكنند، فلسفه در ایران هنوز تا آن اندازه بالغ نشده كه ما بتوانیم از تألیف آثار فسلفی حرف بزنیم و بنابراین باید به ترجمه قناعت كنیم و ترجمه را اصولا استعارهای از تفكر بدانیم و بگوییم تفكر ما از سنخ ترجمه است یا آنطور كه برخی اهالی فلسفه به پیروی از گادامر ادعا میكنند، ترجمه متون فلسفی از یك زبان به زبان دیگر چندان معلوم نیست امكانپذیر باشد و بنابراین باید دستاندركار آموزش جدی زبان بیگانه به دانشجویان شد و همزمان و همزبان با متفكران طراز اول جهان درگیر اندیشیدن و تفكر نسبت به مسائل مبتلابه ملی و جهانی شد؛ این پرسش مهم و محوری كه آیا آنچه ترجمه میشود اصولا باید نسبتی با مسائل مبتلابه ملی و در اینجا ایران معاصر داشته باشند یا باید معرفت را بیزمان و بیمكان بدانیم و از دغدغههای ملی دور باشیم؟
او با اشاره به اینکه در ترجمه متن فلسفی اندیشیدن دخیل است و ما مترجم غیرمتفکر یا مفسر نداریم و تنها جهت اندیشیدن و نحوه تفسیر تفاوت ایجاد میکند عنوان کرد: ممكن است در اندیشیدن ما درگیر واژگان و اصطلاحات كلیدی متن باشیم ولی علاوه بر آن میتوانیم دغدغه دیگری هم داشته باشیم و آن خود انتخاب متن است. هیچ ترجمه یا حتی ترجمههای تحتاللفظی فارغ از پیشداوری و امتزاج افقها نیست. بنابراین ترجمه یك نوع تفسیر است و هر مترجمیكه متنی را ترجمه میكند یك مفسر است. بنابراین مترجم فقط متنی را از یك زبان به زبان دیگر ترجمه نمیكند، بلكه به تعبیر گادامر كارورزی است ماهر كه تلاش میكند بین ساحتهای سهگانه هرمنوتیك یعنی خواندن و توضیح دادن و ترجمه نسبتی درونی برقرار كند.
او ادامه داد: نكته دوم اینكه همانطور كه متفكرانی مثل پل ریكور بحث میكنند ترجمه میتواند نقش بیمانندی در گشودن افقهای جدید و مواجهه با اندیشههای تازهیاب داشته باشد. اگر همزبان با ریكور متن اصلی را خود و ترجمه را دیگری فرض كنیم هر ترجمهای اصولا گفتوگویی بین خود و دیگری است؛ گفتوگویی كه هم روابط میانفرهنگی را تقویت میكند، هم ظرفیت فرهنگ مقصد را برای گشودهبودن نسبت به عناصر فرهنگی غیرخودی فرهنگ مبدأ افزایش میدهد و هم فرهنگ خودی را معاصر میكند.
به گفته این استاد دانشگاه، ترجمه این امكان را فراهم میكند كه جهانبینیهای بیگانه درك شوند و ضرورت مدارا با تنوعی از جهانبینیها تبدیل به امری مسلم و اجتنابناپذیر شود. بنابراین تلقی ریكوری از ترجمه این نكته مهم را در بردارد كه خصایص فرهنگی و حتی هنجارها و آداب و رسوم تاریخی سرزمین مبدأ هم در ترجمه انتقال پیدا میكند. نكته اصلی اینكه در صورتی كه مترجم مسائل و بحرانهای زمانه خودش را در سطح ملی بشناسد و در جستوجوی ترجمه متونی بشود كه میتوانند پرتویی بر بحرانها بیفكنند، به نظر من گام آغازین در ایجاد رابطه و نسبت بین ترجمه و مسائل مبتلابه ملی برداشته شده است. اینكه مترجم چه دركی از مسائل مبتلابه ملی دارد و بر اساس آن سراغ چه متونی میرود، اهمیت ثانویه دارد؛ چون نفس دركهای متفاوت از بحران خود میتواند گفتوگویی ایجاد كند درباره بحران و جشنوارهای از ترجمهها و تفاسیر در مورد شناسایی بحران و نحوه نورافكندن بر آن بحرانها ایجاد كند.
مصباحیان افزود: اگر مسائل مبتلابه ملی را در سرفصلهایی مثل هویت ملی در عصر جهانیشدن، سنت و مدرنیته، اخلاق و سیاست، مسئله دین، مسئله فروپاشی ارزشها و... بدانیم، پرسش این میشود كه چگونه ترجمه میتواند در پرتو افكندن به این مسائل به ما كمك كند؟
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال توضیح داد: اول از طریق كمكی كه به فهم معاصر ما از این مفاهیم میكند و دوم از طریق وضعیت اجتنابناپذیری كه برای درگیركردن فرهنگ خودی فراهم میكند. یعنی ترجمه هم به ما كمك میكند معاصر شویم و هم از طریق این معاصرشدن فرهنگ خودی را درگیر اندیشیدن میكند. نكته چهارم این است كه در امر ترجمه چند فرایند با هم و درهمتنیده پیش میروند و قلمروهای مختلف را قادرند در هم بیاویزند.
او با بیان اینکه ترجمه علاوه بر اینكه گونهای از تفكر است، ابزاری برای انتقال فرهنگی از سرزمینی به سرزمین دیگر هم هست یادآور شد: ترجمه علاوه بر اینكه به تعبیر ریكور مشوق آزاداندیشی و گشودگی است، زمینهساز معاصركردن فرهنگ ملی هم هست. بنابراین همزمان هم به ما درك درستی از بحرانهایمان میدهد و هم در عین حال افقهایی را میتواند برای خروج از بحرانهایی كه در آنها به سر میبریم و در عین حال گشودن افقهای جدید باز كند.
او در بخش دیگری از سخنانش درباره مفهوم معاصرت در ترجمه صحبت کرد و گفت: پاسخ به معاصرت عبارت از همزمانی دو واقعیت مبتنی بر یک درک تکوینی از زمان است. حال این پرسش مطرح است که آیا میتوان دو بحران مشابه را در دو زمان متفاوت دارای یک پاسخ بدانیم؟ پاسخ این است که بین زمان تاریخی و تکوینی تفاوت است.
مصباحیان با تاکید بر اینکه ما در نسبت ترجمه و تفکر باید به لحاظ فلسفی معاصر باشیم توضیح داد: ناهمزمانی با عصر خود نخستین ویژگی معاصر بودن است بارت میگوید معاصر چیست؟ او در پاسخ میگوید: امر معاصر یعنی نابهنگام بودن! ناهمزمانی به فرد این امکان را میدهد که به صورت رادیکال زمانه خود را نقد کند. دوم ویژگی معاصر بودن این است که فرد میتواند تاریکی زمانه خود را ببیند. معاصر میتواند این تیرگی را ببیند. ویژگی سوم معاصر بودن گسست از عصر است. آنهایی که معاصر هستند نه کاملا با این زمان تقارن دارند و نه خود را با آن هماهنگ میکنند. ویژگی پایانی معاصر بودن نیز عدم چشمداشت از گذشته است بدین معنی نیست که فرد معاصر در گذشته زندگی میکند بلکه انسان معاصر میتواند از زمانه خود انزجار داشته باشد بنابراین معاصربودگی در اینجا مهم است.
او با بیان اینکه فاصله خود را با زمانه حفظ میکنیم تا به صورت رادیکال آن را نقد کنیم گفت: از این منظر در ترجمه معاصر انتخاب متون باید بر اساس بحرانهای کنونی باشد و وضع موجود به صورت رادیکال و ریشهای در آن نقد شود.
سیاستهای آموزشی وزارت علوم به ترجمههای خلاق راه نمیدهد
آخرین سخنران این پنل مالک شجاعی جشوقانی بود که درباره «ترجمه فرهنگی؛ فلسفه غرب در ایران معاصر» سخنرانی کرد و افزود: اگر به فلسفه غرب میپردازیم باید ببینیم نسبت این فلسفه با ما چیست و اگر به خودپژوهی فرهنگی نیانجامد راه مناسبی نیست.
او افزود: افلاطون به خوبی اشاره میکند کارکرد فلسفه فقط آکادمیک نیست و کارکرد تربیت اجتماعی دارد.
شجاعی جشوقانی با اشاره به تاریخ ورود فلسفه غرب در ایران توسط محمد علی فروغی افزود: فروغی در کتاب سیر حکمت اروپا میگوید این مجموعه را مقدمهای برای فهم فلسفه دکارت میداند و تلاش میکند به زبان فارسی فلسفه را بیاموزد و درخت عقلانیت را در خاک ایران بکارد.
او افزود: کسی مانند فروغی وجود ندارد که در عین یادگیری مباحث فلسفه سنتی بتواند تاریخ فلسفه را به زبان ایرانی بنویسد و با زبان فارسی عقلانیت دکارت را به ایرانیان یاد بدهد.
این مدرس دانشگاه با اشاره به پارادایم هرمنوتیکی در فلسفه علوم انسانی گفت: علوم انسانی کارکردش در اروپای جدید این است که تجربه زیسته انسان را در جامعه مفهومیکند. در اینجا ما شاهد فاصله گرفتن از پارادایم معرفتی غالب در علوم انسانی هستیم که متاسفانه به صورت عمیقی در سنت ما نیز وجود دارد.
شجاعی جشوقانی با انتقاد از اینکه ما فکر میکنیم علوم انسانی تنها مفاهیم معرفت شناسی است و خیلی هم در سنت ما پر برگ و بار است و به نظر میرسد امکانی برای فرهنگ ما است اما اینکه کلیت این مفاهیم تنها به معرفت شناسی در حوزه علوم انسانی تقلیل پیدا کند باعث میشود از اندیشیدن به مدلهای دیگر علوم انسانی باز بماند عنوان کرد: اکنون این سوال مطرح میشود که در کدام سطح و مرحله و در کدام پارادایم و رویکرد ما برای مفهومیسازی تجربه زیسته انسان ذیل فرهنگ و تاریخ ایرانی تلاش کردیم.
شجاعی جشوقانی در پایان گفت: به دلیل وجود آیین نامه ارتقا معیشت ما به اعداد گره خورده است. سیاستهای آموزشی وزارت علوم به ترجمههای خلاق راه نمیدهد. از آن سو حوزه علمیه هم در رقابت با فرمالیسم دانشگاه دیگر امکان بازتولید افرادی مثل مطهری را ندارد و نوعی رویکرد انفعالی و کلامیدارند و جای افرادی چون استاد مطهری در این جا خالی است.
نظر شما