به عنوان اولین سوال میخواهم بدانم که الگوهای رایج نوازندگی خیابانی در کشورهای دیگر که در کتاب خود صحبت از آن به میان آوردهاید، دقیقاً چه الگوهایی است؟
پژوهش موسیقی خیابانی بیشتر پژوهشی اکتشافی بود و در این کار ما به دنبال این بودیم که از یک گروه اجتماعی که کمتر به آن پرداخته شده یک معرفی اولیه ارائه کنیم. بنابراین هدف ما انجام یک کار تطبیقی نبود و به دنبال شناسایی الگوهای کشورهای دیگر و مقایسه آنها با شرایط گروههای موسیقی در ایران نبودیم. البته این گام اولیه نیازمند پژوهشهای بیشتر و تکمیلیتر آتی است، خاصه از این جهت که خود پدیده موسیقی خیابانی، پدیدهای پویا و در حرکت است و تن به الگوهای مشخص و ثابت نمیدهد. ضمن اینکه، در کار ما توجه همزمان به دو نکته اهمیت داشت؛ هم شناسایی تفاوتهای زمینهای و تاریخی این پدیده در جامعه ما و هم تأکید ما بر نقش رهاییبخش علوماجتماعی. بنابراین، گرچه ممکن است الگوهایی در سایر کشورها برای نظم و ترتیب بخشیدن به موسیقی خیابانی وجود داشته باشد، باید گفت آنچه در آن کشورها در درجه اول، اهمیت دارد و موجب تفاوت شرایط نوازندهها در ایران و سایر کشورها میشود، تفاوت در «بهرسمیتشناختن» این پدیده است.
بهعبارتدیگر، این اجراها و عاملان آن در بسیاری از کشورها و مکانهای دیگر برای ادغام خویش در هویت شهری با موانع پیشینی مواجه نیستند و اجراهای خودانگیخته زمینه تصمیمگیریهای مشارکتی، صنفی و پیدایش الگوهایی از دل آن را فراهم میکند. در مقابل، نتایج پژوهش حاضر با درنظرگرفتن شرایط زمینهای و تاریخی در جامعه ما نشان میدهد که علیرغم روایتهای گوناگون از وجود گوسانها (دورهگردان پیشین) در دورههای تاریخی پیشین و تدوام برخی سنتهای مذهبی و اجراها در معابر شهری، موسیقی، کمتر در زمره کنشهای معمول فرهنگی ما در عرصه رسمی پذیرفته شده است و به همین دلیل افراد و گروههای مختلف با اقسام گوناگونی از برخوردهای تنبیهی و تقبیحی مواجهاند که برای بسیاری از آنها یا مردم و مخاطبانشان معنادار نیست؛ بهعبارتی، وجود پیشفرضهایی در سیاستهای فرهنگی ما موجب شده تا تحولات اندکی در این زمینه انجام شود، اما چاپ و نشر کتابی با این موضوع را میتوان به عنوان مصداقی از همین تغییرات در نظر گرفت که باید از آنها در جهت حداکثری کردن شناخت، پذیرش، ادغام و فراهم کردن امکان حضور و همزیستی «اجراگران» در شهر بهره برد.
شما علت حضور بیش از پیش این گروه های موسیقی را در خیابانهای شهرهای بزرگ چه میدانید؟
تهران و شهرهای بزرگ، کانون اصلی تحولات اجتماعی- فرهنگی و پیدایش خردهفرهنگهای شهری در سالهای پس از انقلاب بودهاند. پژوهشهای پیشین و رصد تحولات جامعه نشان میدهد که رخداد موسیقی خیابانی، بهتدریج از اوایل دهه هشتاد شمسی عمومیت بیشتری یافت و در سالهای اخیر نیز، به رسانهها و مطبوعات رسمی و انواع شبکههای اجتماعی راه پیدا کرده است. تغییرات فرهنگی و اجتماعی به وجود آمده در دهههای اخیر، بیش از همه در سطح کلانشهرها و تهران بهعنوان کانون اصلی تحولات اجتماعی نمود پیدا کرد و بهتدریج شاهد خردهفرهنگهای گوناگون شهری در کلان شهر تهران بودیم؛ طبعاً سربرآوردن موسیقی خیابانی و جسارت نسل جدید برای نشان دادن سبک زندگی خود را باید در دل همین تحولات فهم کرد. در مقابل، با بسط پارهای فروبستگیهای سیاسی از میانه دهه هشتاد، به تعبیر آصف بیات میتوان از نوعی «ناجنبش جوانان» در دل شهرهای بزرگ سخن گفت که خود را در در اشکال و عرصههای مختلفی نشان میداد؛ واکنش جوانان به سیاستهای فرهنگی در زمینۀ نوع پوشش و سبک زندگی در این سالها، توضیحدهنده بخشی از ناجنبشی است که هدف عمده آن «بازپسگیری جوانی» است؛ زیرا بهتعبیر بیات، جوانی مقولهای اجتماعی، مدرن و ذاتاً شهری است که در برابر سیاستهای فرهنگی بسته در شهرهای بزرگ، مقاومت میکند. این موضوع بخشی از حضور بیشاز پیش این گروهها را در دل شهر توضیح میدهد.
به عبارتی، انگیزههای افراد و گروههای مختلف اجراگران، یکسان، یکدست و ثابت نیست. همانطور که اشاره شد برای تبیین بخشی دیگری از ماجرا، باید به سیاستهای اقتصادی ساختاری توجه کرد که پیامدهای آشکار آن، بهویژه در دهه نود و سالهای اخیر، تشدید شکافهای طبقاتی و گسترش وضعیتهای متزلزل اقتصادی و معیشتی است. در بطن همین وضعیتهای متزلزل و ناپایدار اقتصادی است، که شهر و خیابان نیز به میدان و آوردگاهی برای نیروهای متضادی تبدیل می شود که البته ابزارهای برابری برای پیشبرد خواست خود در اختیار ندارند. این پژوهش نشان میدهد که بسیاری از این گروهها، نوازندگان و حتی مخاطبانشان، آنها را نهتنها با عناوینی چون «متکدی»، که برخی مسئولان شهری از آن استفاده کردهاند، شناسایی نمیکنند بلکه افراد و گروه ها فضاهای شهری را «حق» خودشان برای ابرازگری، پیشرفت کاری و حرفهای و کسب معیشت میدانند.
در کنار این عوامل کلان، باید به عوامل خردتر اما به همان اندازه مهم در حضور بیشاز پیش این گروهها در خیابانهای شهرهای بزرگ اشاره کرد؛ برخی به انگیزههای شخصی و حرفهای این گروهها مرتبط است مانند پیشرفت در کار حرفهای، جلب و شناسایی مخاطبان و به میان آوردن و شناساندن موسیقی خوب در میان مردم و برخی دیگر به نیاز جامعه ایران به شادیهای جمعی برمیگردد؛ بهویژه در سالهای اخیر، فارغ از ناملایمات و دشواریهای خاص و مستقل طبقات متوسط و فرودست جامعه، با نوعی خمودگی ملی و جمعی در جامعه مواجه هستیم که از هر نوع کوچک، خرد و روزمره شادی استقبال میکند. مردم در دل مناسبات دشوار و پیچیده شهر در طول روز، بهفراخور زمان و مکان، بهدنبال مکثها و فراموشیهای مقطعی میگردند. این موضوع، هم در مصاحبه های حضوری و هم در میان نظرات و بازخوردهای مخاطبان مجازی این گروهها خود را نشان میداد و گویای این بود که بهتدریج نوعی فاصله میان تصور از جرم و جرمانگاری میان برخی مسئولان و ضابطان و بسیاری از گروههای مختلف اجتماعی بهوجود آمده است.
آیا به عقیده شما نهادهای رسمی به دنبال چارچوبمند کردن این پدیده هستند و سعی در کنترل آن دارند؟ اگر چنین است آیا این امر شدنی است یا خیر؟
موسیقی خیابانی اصولاً سرشتی پویا، سیال و خودانگیخته دارد و در نزدیک شدن به آن نباید این نکته را از یاد برد. طی سالهای اخیر استفاده از واژه «ساماندهی» درباره گروههای مختلف اجتماعی، این عنوان همواره به معنی حذف و پاک کردن چهره شهر از گروههایی است که نامطلوب شمرده میشوند. بارها و بارها از این واژه برای پدیده موسیقی خیابانی نیز استفاده شده است. قاعدهمندسازی لزوماً میتواند نافی یک پدیده نباشد، کما اینکه در سایر کشورها «قواعدی حداقلی» برای انواع اجراهای شهری وجود دارد، اما پیشفرض و تعریفی که مسئولان با آن به سراغ گروههای اجتماعی میروند بسیار مهم است، اینکه اصولاً حق گروههای مختلف اجتماعی برای ابراز خود در عرصههای عمومی به رسمیت شناخته میشود یا نه، در نوع تصمیم گیری ها بسیار تعیین کننده است.
چنانچه در پس برخورد با یک پدیده یا گروه اجتماعی، نگاهی آسیبشناسانه وجود داشته باشد، ممکن است دستکاری پدیدهای که عمدتاً جوانان به آن اشتغال دارند و انداموار و ارگانیک در دل حیات شهری جریان دارد و بیهزینه، حدی از شادی و فراغت جمعی را در شهر فراهم میکند، گونهای از مقاومت و شکلی از اعتراض به خود بگیرد و در صورت آمادگیهای جامعه بهسرعت در سایر زمینه ها نیز گسترده شود. بیات نیز در کار خود اشاره میکند که مقابله با پدیدهای که او آن را «خلقوخوی جوانی» مینامد ممکن است منجر به نارضایتی جمعی شود. با اینحال انجام این پژوهش و حمایت از کارهای بعدی در این زمینه میتواند مقدمهای باشد برای گام برداشتن در مسیر شناخت هر چه بیشتر این گروهها و خواستههایشان و نهایتاً اتخاذ تصمیمهای درست و همراه با مشارکت خود این گروهها برای رفع چالشها و مسائلی که پیش روی آنها و تصمیمگیران وجود دارد.
طبق پژوهشی که شما انجام دادهاید؛ این پدیده -موسیقی خیابانی- اتفاقی جدید است که در شهرهای بزرگ و مدرن دنیا در حال وقوع است و برای حیات این شهرها و همزیستی آن در کنار شهروندان ضروری به نظر میرسد؟ اگر چنین است نیاز به چه امکانهایی برای پذیرش هر چه بیشتر این گروهها و حضور آنها در خیابان ها باید وجود داشته باشد؟
اجراهای خیابانی و موسیقی خیابانی در ایران و در سایر نقاط دنیا اتفاقاً پدیده جدیدی نیست. پژوهش های دیگری که دربارۀ اجراهای خیابانی انجام شده و به تاریخچۀ اجراهای شهری هم اشاره ای کرده اند نشان می دهند که ما همواره انواع اجراهای آئینی، مذهبی یا سرگرمکننده را در شهرها داشتهایم، اما منظور از «گونه نوظهوری» که ما در کتاب به آن اشاره کردیم و از حدود دهه هشتاد شمسی تعداشان رو به افزایش بوده است، نوازندگانی هستند که به صورت فردی و گروهی به اجرای موسیقی میپردازند و از آلات موسیقی متفاوتی استفاده میکنند که پیش از این کمتر به خیابان آورده میشدند، و بعضاً نوع موسیقیای که عرضه میکنند و اهداف و دلایلی که برای اجرای خیابانی دارند آنها را از اجراگران سنتی گذشته و حتی بسیاری از نوزاندگان دوره گرد کنونی نیز متمایز میکند. شهر به تعبیر متفکران انتقادی همواره عرصه موقعیتهای پارادوکسیکالی چون محدودیت- امکان، خشونت – آرامش، فردگرایی- جمعگرایی و... بوده است و اجراهای خیابانی به شکل جدید آن نیز از از این وجه پارادوکسیکال شهر اثر میپذیرند. چنین پدیدههایی بهتدریج، راه خود را از میان موقعیتهای متناقض موجود مییابند. بهنظر میرسد، ایجاد امکان برای موسیقی خیابانی به معنای شنیدن صدای نوازندگان و گروه های موسیقی خیابانی و به رسمیت شناسیشان جهت ادغام و همزیستی با سایر پدیدهها و افراد در شهر است. همانطور که پیشتر هم به آن اشاره شد موسیقی خیابانی پدیدهای اجتماعی و شهری است و برای مواجهه با آن بهجای تصمیمگیریهای آمرانه، بخشنامهای و «از بالا» باید به خود شهروندان، نوازندگان و مخاطبان آنها مراجعه کرد و در درجه اول آنها را به رسمیت شناخت و سپس با مشارکت خودشان به چارچوبهای مورد توافقی رسید.
شما در این کتاب از روش اتنوگرافی استفاده کردید درباره ویژگیهای این روش هم توضیحاتی ارائه کنید.
اتنوگرافی (ethnography) یا مردم نگاری، یکی از انواع روشهای پژوهش کیفی در حوزه علوم اجتماعی است که به دنبال شناخت عمیق یک پدیده اجتماعی در کلیت خود و شریک شدن در تجربۀ زیستۀ یک گروه اجتماعی و مطالعۀ آنها در محیطهای طبیعی خودشان است که معمولاً با حضور نسبتاً طولانی مدت در میدان پژوهش و استفاده از تکنیکهای مشاهده همراه با مشارکت و مصاحبه با مشارکتکنندگان و مطلعان همراه است. شخصیت پرسهزن (flaneur) که والتر بنیامین آن را براساس ایدههای بودلر پرورش داد، چارچوب مناسبی برای مردمنگاری شهری فراهم کرده است. اتنوگرافی، نگرش و روشی است که تن به ایستایی نمیدهد و به فراخور موضوع، مردمنگار می تواند از انواع شیوهها و ابزارهای پژوهشی استفاده کند. دلیل ما برای استفاده از این روش این بود که اولاً روشهای کمی برای مطالعه پدیدهای که قرار است از آن شناخت عمقی پیدا کنیم اصلاً مناسب نبود و از میان روشهای کیفی هم هیچ روشی مانند اتنوگرافی با هدف پژوهش ما و مشخصات سوژهای که قرار بود روی آن کار کنیم هماهنگ نبود. یکی دیگر از ویژگیهای اتنوگرافی این است که مانند بسیاری از روشهای کیفی نقش پژوهشگر در آن خنثی نیست و اصولاً محصول کار یا متن نهایی، دستاورد کار اشتراکی میان مشارکتکنندگان و پژوهشگران است و همه اینها به ما میگفت که اتنوگرافی مناسبترین روش برای این پژوهش است.
کتاب «صدای خیابان» از سوی نشر همشهری در 135 صفحه و به قیمت 38000 تومان منتشر شده است.
نظر شما