چاپ تعداد زیادی کتاب در بازار کنونی فرصت برابری برای تمام نویسندگان ایجاد کرده است. وقتی مسئولان من بوکر جایزه پنجاهساله خود را به یک کتاب چاپشده در سال 1992 میدهد، این پیام صادر میشود که کلاسیکهای قدیمی به فراموشی سپرده شدهاند.
این کاهش فروش آثار کلاسیک در میان نسل جدید در حالی است که کتاب «هزار خورشید درخشان» خالد حسینی در سال 2007 چاپ میشود و سالانه 500هزار نسخه فروش دارد. این کتاب تا امسال 6میلیون نسخه فروش داشته و به نظر میرسد فروش بالای این کتاب شاید پیام مرگ کتابهای کلاسیک قدیمی را میرساند. آمار کتابهای پرفروش نیویورک تایمز در طول پنج دهه گذشته نشان میدهد در قدیم بازار کتابهای پرفروش متعلق به نویسندگانی میشد که تعداد آنها از انگشتان دست هم فراتر نمیرفت؛ اما حالا به خاطر تنوع داستان و ذائقه مخاطب این بازار بین تعداد بیشتری از نویسندگان پخش شده است.
بر اساس آمارها و جداول نیویورک تایمز در سال 1982 بازار در قبضه هفت یا هشت نویسنده بود؛ ولی در سال 2000 میلادی همین آمار در دست حدود 33 نویسنده است. به نظر میرسد نویسندگان با ژانرهای متنوعی در بازار کتابهای داستانی حضور دارند و در این میان نقش زنان نویسنده نیز بسیار پررنگتر از گذشته شده است. ولی از همه این مسائل مهمتر سرعت چاپ کتاب است که نسبت به دهه پنجاه میلادی چند برابر شده است. در سالهای گذشته ناشران با احتیاط بیشتری کتاب چاپ میکردند و معمولاً این چاپ سهم نویسندگان بزرگ میشد ولی حالا کمتر این احتیاط وجود دارد. امروز ناشران همه آثار جان گریشام، جیمز پترسون، استیون کینگ و دانیل استیل را منتشر میکنند و هیچ محدودیتی از نظر کاغذ و تجهیزات وجود ندارد.
ناشران گرسنه به جستجوی یک داستان هستند و بزرگی و کوچکی نویسنده یا شهرت آنها اهمیتی ندارد. موضوع تنها جذابیت داستان است و به همین خاطر فرصت برابری برای مخاطب و نویسنده ایجاد شده است. امروزه دیگر محبوبیت نویسندهها را ناشران ایجاد نمیکنند. آنها همه داستانها را چاپ میکنند و حالا استقبال از نوع و کیفیت داستان به مخاطب بستگی پیدا کرده است. دکتر ژیواگو بوریس پاسترناک در سال 1958 حدود 28هفته در صدر پرفروش ترین کتاب ها قرار داشت ولی ممکن نیست نویسندهای چنین مدتی در بازار کنونی دوام بیاورد. در حقیقت پمپاژ کتاب داستان در بازار کنونی، داستانهای کلاسیک و قدیمی را به فراموشی سپرده است و آنقدر موضوع و ژانر وجود دارد که نسل جدید تنها به خواندن صدسال تنهایی اکتفا نکند و ذائقه خود را با مزه داستانهای دیگری نیز امتحان کنند.
وقتی مسئولان جایزه من بوکر جایزه پنجاهساله خود را به کتاب بیمار انگلیسی میدهند، حداقل پیام منعکسشده از مخاطب داستان این خواهد بود که سن کلاسیکها از صد سال تنهایی مارکز به بیمار انگلیسی اونداتیه ارتقا پیدا کرده است.
نظر شما