چارچوب کلی کتاب در دو بخش تنظیم شده است: در بخش نخست، مهمترین نظریهها و دیدگاهها درباره زبان و فلسفه زبان و در بخش دوم رایجترین دیدگاهها درباره چیستی زبان دین، طرح و نقد میشوند. سپس، فشردهای از نظریههای مختلف درباره ساختارگرایی، زایشی و کارکردگرایی مطرح خواهند شد. پس از آن نویسنده مباحثی را درباره تاریخچه، چیستی و مسائل فلسفه زبان طرح میکند.
در فصل دوم به بررسی و ارزیابی مهمترین نظریههای مربوط به معناداری و ارجاع، شامل دیدگاه جان استوارت میل و نظریه ارجاع مستقیم او، دیدگاه گوتلوب فرگه و برتراند راسل درباره معنا و مصداق، و نظریه دال ثابت سول کریپکی پرداخته میشود. در ادامه و در فصل سوم ابتدا دیدگاه لودویگ ویتگنشتاین متقدم مبنی بر فرض زبان به مثابه تصویر عالم، بررسی و نقد میشود. آنگاه اصل تحقیقپذیری، به عنوان معیار معناداری گزارهها پیشنهادشده از طرف پوزیتیوستهای منطقی و اصحاب حلقه وین، تبیین و نقد میشود. سپس آراء ویتگنشتاین متاخر و نظریه وی، تحت عنوان معنا به مثابه کارکرد و لوازم آن چون نظریه بازیهای زبانی را توضیح میدهد.
در بخش دوم، مولف کارکرد مباحث طرح شده در بخش نخست را به تفصیل بررسی کرده است. فصل چهارم، فصل آغازین این بخش است که در آن، کارکرد نظریههای توصیفی و علی ارجاع در حیطه زبان دین را توضیح داده است. از فصل پنجم تا نهم نیز نویسنده به بررسی و ارزیابی انواع نظریههای مطرح درباره معناداری گزارههای دینی پرداخته است. ذیل این موضوع بحثهایی درباره گزارههای مربوط به خداوند و ویژگیهایش طرح میَشود و بحث درباره گزارههای مربوط به خداوند و ویژگیهایش طرح میشود و به این پرسش پرداخته میشود که چگونه یک انسان با محدودیتهایی که دارد میتواند از خداوند نامتناهی با صفاتی متفاوت سخن بگوید.
زبان دین از دیدگاه نویسنده بخشهای مختلفی دارد؛ در نگاه اول دیدگاههای فلاسفه است که چگونگی معناداری گزارههای دینی را به دو رویکرد تقسیم میکند؛ بر مبنای رویکرد نخست که بیشتر تحت تاثیر دیدگاه ویتگنشتاین متقدم و برگرفته از آراء حلقه وین، یعنی فیلسوفان تجربهگرای منطقی در آغاز قرن بیستم شکل گرفته است.
بر مبنای دیدگاه گروه دوم، زبان دین، زبانی نمادین است. گروه سوم زبان دین را زبانی اسطورهای میدانند. موسوی کریمی معتقد است در چنین زبانی، تمایز بین افسانه و واقعیت، ذهن و عین، خیال و ادراک از بین میرود. در فصل پایانی دهم تا دوازدهم به موضوعاتی چون معنای حقیقی، معنای مجازی و استعاره، افعال گفتاری، مراد استعمالی و مراد جدی از دیدگاه اصولیان مسلمان و فلاسفه غربی و نقد دیدگاه پل گرایس نظریه عدم تعین ترجمه کواین و نقد آن، نظریه عدم تعین تفسیر دیویدسون و نقد آن در ارتباط این مباحث با زبان دین پرداخته میشود.
آیا زبان دین زبانی معنادار است؟
به اعتقاد موسوی کریمی از نظریههایی که زبان دین را معنادار و در عین حال غیر معرفتبخش میداند، نظریه نمادین بودن زبان دین است. به عبارت دیگر، زبان دین واجد معنایی غیر واقعی است؛ یعنی این زبان در عین معناداری، حکایتگر عالم واقع نیست. ذیل این رویکرد، علاوه بر دیدگاه ویتگنشتاین متاخر که شرح و نقد آن گذشت، عدهای «مدلهای دینی» عدهای دیگر «حکایات»، برخی «استعارهها» و گروهی «تمثیلها» را گوهر اصلی گفتار دینی میدانند. در واقع همه این دیدگاهها سخنان ناظر به خداوند را به شکل نمادین و استعاری تفسیر میکنند.
بنابراین یک نماد صرفا اشاره کننده به واقعیتی فراتر از خود نیست، بلکه به گونهای آن واقعیت را بازنمایی نیز میکند. علاوه بر آن، یک نماد معنای خود را نیز دارد. مثلا علامت صلیب در مسیحیت، نه تنها نشانهای از آن دین است، بلکه با خود گزارههای قدرتمندی را نیز حمل میکند. به عنوان مثالی دیگر یک پرچم چیزی فراتر از خود یک کشور را اشاره میکند. علاوه بر آن پرچم حامل ارزشها و واقعیتهای آن کشور نیز است؛ و در اقتدار و عزت ملی که نماینده آن است مشارکت دارد.
به اعتقاد نویسنده ویژگی نمادها آشکار میشود. آنها برخلاف علائم به شکل آگاهانه یا قراردادی خلق یا در هر زمان دلخواه به اراده افراد، اختراع نمیشوند بلکه از ناخودآگاه فردی یا گروهی برمیخیزند و در واقع یک نماد نمیتواند کارکرد مناسبی داشته باشد مگر آنکه از طریق بعد ناخودآگاه هستی ما پذیرفته شود.
کتاب «درآمدی بر فلسفه زبان و زبان دین» نوشته میرسعید موسوی کریمی در 300 صفحه به بهای 57 هزارتومان از سوی نشر دانشگاه مفید منتشر شده است.
نظر شما