منصوره قیاسی، از داستانهای پرفراز و نشیبی گفته است که زمینه نگارش رمان «جنین نارس» شد.
منصوره قیاسی نویسنده کتاب «جنین نارس» است. او را میتوان در زمره نویسندگانی در نظر گرفت که برای نوشتن داستان بلندش فراز و نشیبهای زیادی را پشت سرگذاشته است؛ و پستی و بلندیهایی که سرانجام باعث شد قلم به دست شود و این رمان را به رشته تحریر درآورد.
این نویسنده در گفتوگو با خبرنگار ایبنا اظهار کرد: از سال ۷۵ سیلی از اتفاقات ناگوار در زندگی شخصی من روانه شد و بیرحمانه لبه تیز خود را به طرفم کمانه کرد. از آن روز به بعد تصمیم گرفتم فقط در خلوتم بنویسم و در تنهاییها بر عشقهای نابودشدهام فغان کنم. ده سال، پانزده سال، بیست سال از نگارشهایم گذشت؛ حال من مانده بودم و انبوهی از شعر، ترانه و داستانهای کوتاه که بسیاری از آنها را در چرکنویسهای گوشه و کنار خانه گم کرده بودم. تا سال ۹۶ که ناگهان با دیدن و شنیدن دردهای ریز و درشت زندگیهایی که بهظاهر، شیرینی از گوشه و کنار لبهای پرخندهشان به زمین میچکید، با قاطعیت بر آن شدم که شعر و ترانه را مدتی کنار بگذارم و داستانی از دردهای نهان بنویسم.
او ادامه داد: بیشک تصور سختی نیست برای کسی که سالها با خواندن و نوشتن قطعههای ادبی به اینجا رسیده بود، عامیانه نوشتن به قدری حرکت دستانش را کند و سخت کرده بود که قلم یک گرمی برایش به وزنهای صد کیلویی تبدیل شده بود. در مسیر نگارش بارها و بارها به اواسط و انتهای داستان میرسیدم ولی بدون آنکه خسته از بازگشت به صفحه نخست شوم شروع میکردم به خوانش و ضبط کردن صدای خود تا از نظر سمعی و بصری آن را ببینم و خوب بشنوم.
قیاسی بیان کرد: داستان من مثل کتاب زیبای «مردی در تبعید ابدی» است که زندهیاد نادر ابراهیمی بر اساس زندگی ملاصدرای شیرازی نوشتهاند؛ یعنی بهدليل بی ماهیت بودن داستان «جنین نارس» و کتابهایی از این قبیل -که بدون بیوگرافیست- میبایستی در ذهنم برشهای جذابی را انتخاب میکردم، از دل آنها عناصر مطلوبی را بیرون میکشیدم و به تکتک آنها شاخ و برگ میدادم تا در کنار بازگوکردن تمام گیر و دردهای اقتصادی، نابسامانیهای معیشتی و افکار پوچ به گل نشسته جامعه بهظاهر متمدن ما، داستانی را خلق میکردم که جذابیت آن برای خواننده همچون رمانهای زمان نوجوانیام باشد. حال این روزها بزرگتر از نوجوانی و جوانیهایم شدهام و رسیدهام به آنجا که برخلاف داستانهایی که آن زمانها خوانده بودم و هر ژانری حتما یک کارکرد اصلی -مثلا تراژدی با کارکرد اخلاقی- داشت، دیگر دلم چیزی دگر میخواست و تصمیمم چیز دیگری بود. دوست داشتم تا در کنار ژانر جورجیک که کارکرد تعلیمی داشت، به ژانر غنایی هم بپردازم. شخصیتهای موجود را در طبقات خاص قرار دهم و یک تضاد ایجاد کنم و تراژدی و کمدی را در هم ادغام کنم و بگویم تراژدی فقط برای طبقات فرادست و کمدی در طبقات فرودست نشانده نشده.
این نویسنده درباره محتوای اثرش افزود: باز هم دست به تضادها بردم و بر آن شدم که در تراژدی من همه قهرمانان پایانی تلخ نداشته باشند. دلم میخواست کمدی نشسته در گوشه گوشههای داستان پایان خوشی را به ارمغان نیاورد. پس تمام ژانرها را کنار هم گذاشتم و در جایجای داستان به صورتی ضعیف و آرام، رمانس عاشقانه، رمانس خانوادگی، ترسهای ناگهانی، تریلر ریتمی تند و مهیج به پا کردم و در آخر نیز خوانندهام را با صحنهای جنایی ولی زنانه خودکشیای ناباورانه، مرگهایی دلخراش و در نقطه روبرو انتظاری که بازگشت بقیه را طلب میکرد، مواجه کردم. دوستیهای مفرطی که پا فراتر از جایگاه خود نهاده و ریشه در بطنی دواندهاند که متعلق به آنها نیست؛ و همین امر منجر به نزدیکیهای وافری گشته که با اعمال نسنجیدهشان باعث انسداد گلوگاه زندگی یکدیگر میشوند و همهچيز از آنجا آغاز شد که حرفهایی با رنگ و بوی درددل برای کسانی بازگو گردید که نمیدانم سود دانستنش برای آنها چه بود؟
رمان «جنین نارس» در 470 صفحه از سوی نشر ساکو منتشر شده است.
نظر شما