یکشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۷
سوژه‌هایم از دل زندگی بیرون می‌آیند/ ایده گریبانم را گرفت

مجید اسطیری در گفت‌وگو درباره کتاب جدیدش و سوژه‌یابی آثارش گفت: زندگی برای من بیش از ادبیات اصالت دارد. یعنی سوژه‌ها را از دل مسائل زندگی و مسائل اجتماعی انتخاب می‌کنم نه از مسائل ادبی و سلایق شخصی خودم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ حمید بابایی: مجید اسطیری، نویسنده جوان در واپسین کارش به نام «آقای سالاری و دخترانش» به سراغ سوژه‌ای رفته که باز هم دغدغه‌های او به تاریخ و قصه‌گویی را می‌توان در آن دید. با او درباره این رمان گفت‌وگویی داشته‌ایم.

شما در کارهایتان تنوع قابل توجه‌ای دارید؛ به‌طور مثال از رمان «رمق» می‌رسیم به این کار. در مورد این تنوع کمی صحبت کنید و بگویید که چطور سراغ چنین سوژه‌هایی می‌روید؟
شاید علتش این باشد که زندگی برای من بیش از ادبیات اصالت دارد. یعنی سوژه‌ها را از دل مسائل زندگی و مسائل اجتماعی انتخاب می‌کنم نه از مسائل ادبی و سلایق شخصی خودم. مشخص است که نویسنده‌ای که رمانی مثل «رمق» درباره بازی فوتبال ایران و اسرائیل در سال 47 می‌نويسد، این سوژه را از دل تحولات تاریخی اجتماعی کشف کرده و پرورش داده است. البته کل ماجرا به معنای بی‌اهمیت بودن نگاه زیبایی‌شناسی نیست. تلاش من این بوده که رمان‌هایم به‌لحاظ ادبی محکم و تاثیرگذار باشند و امیدوارم مخاطب را جلب کنند.
 
خب در مورد «آقای سالاری و دخترانش»، چرا سراغ چنین کاری رفتید؟ دغدغه‌های پیرمردی که چند فرزند دارد، چرا برای شما جذاب بود؟
راستش من سراغ این فضا و این ایده نرفتم. این ایده به سراغ من آمد و گریبان من را گرفت و رها نکرد تا آن را بنویسم. دغدغه‌های آقای سالاری دغدغه‌های همه مردم جامعه است؛ نه‌فقط پیرمردی که بازنشسته شده و دخترانش رشته زندگی او را به دست می‌گيرند. به نظرم هرکس درباره میزان دخالت مسائل اقتصادی در مسائل مذهبی جامعه تامل کرده باشد، حتما به همین دغدغه‌های آقای سالاری و آدم‌های اطرافش برخورد کرده است.
 
البته خط سیری میان این اثر و کارهای قبلی شما وجود دارد؛ تاریخ و روایت تاریخی. این بار قرائتی کوتاه در مورد انقلاب داشتید و از کنار آن عبور کردید. در مورد نگاهتان به تاریخ به ما بگویید؟
بله؛ انقلاب اسلامی مبدا وضعیتی است که آقای سالاری هم در آن قرار گرفته؛ یعنی دخیل شدن سیستماتیک سرمایه و قدرت در امر تبلیغ دینی. اگر بخواهیم بگوییم مناسبات سرمایه و نهادهای دینی چگونه به وضعیت حاضر رسیده، ناگزیریم نگاهی تاریخی هم داشته باشیم. در این بررسی تاریخی یک خط صاف و مسیری حساب‌شده را نمی‌بینیم؛ بلکه به نظر من یک خط کاملا کج و معوج را می‌بینیم که بخش‌های زیادی از آن کاملا بی‌حساب طی شده است. 
 

راوی داستان بسیار جالب بود و نگاه طنازانه‌ای که در این اثر دیده می‌شد. چطور به این نگاه رسیدید؟
خب بخشی از این طنز ناشی از همان بی‌حساب بودن مناسبات بین سرمایه و نهاد دین است؛ همان‌طور که در رمان من می‌بینید اگر یک سرمایه‌دار وارد مسجدی بشود و بگوید یک‌میلیارد تومان به این مسجد کمک خواهم کرد و در ازای آن توقعاتی دارم، طنز به وجود می‌آید. متولی گیج می‌شود که این معامله را قبول کند یا نه. قبول آن خیر بیشتری به همراه دارد یا رد آن؟ یک معادله اخلاقی است. حالا اگر خیّر هم خودش نداند دقیقا چه توقعاتی دارد، طنز ما کامل می‌شود.

این اثر به مراتب از کارهای قبلیتان خوشخوان‌تر و راحت‌تر است؛ تعمدی در این‌گونه نوشتن داشتید؟
​​​شاید به‌خاطر این که مسائل را با پوست و گوشت خودم لمس کرده‌ام و می‌شناسم، اثری روان خلق شده است. به‌علاوه این که مدت‌ها به این وضعیت‌های متناقض فکر کرده‌ام و حتی خودم صحنه‌هایی آفریده‌ام که در واقعیت رخ نداده؛ اما هر روز منتظر وقوع آنها هستیم؛ مثل افشاگری جوانی که جایزه گران‌قیمت برنامه تلویزیونی را جلوی چشم همه بینندگان رد می‌کند و حرف‌هایش را در برنامه زنده فریاد می‌زند؛ یا پیرمردی که علیه تورم قیام می‌کند و نرخ‌ها را می‌شکند و برعکس توقع ما همه مغازه‌داران محله را با خود همراه می‌کند. کار من به عنوان داستان‌نویس این است که رویای روزهای بهتر را برای مردم رقم بزنم و این کار اثر را خوشخوان می‌کند.
 
این روزها با حجم خبرها در مورد فرزندکشی و این‌گونه مسائل مواجه‌ هستیم؛ اما اثر شما گویی تصویری دیگر از خانواده ایرانی می‌دهد. در مورد این مساله نظرتان چیست؟
من اساسا انسان ایرانی را در بافت خانواده‌اش درک می‌کنم. در رمان «وقتی خورشید خوابید» هم مساله این بود که ورود دو دختر سپاه دانش مناسبات خانوادگی یک روستا را به هم زده بود. اینجا هم آقای سالاری -که برای خودش یک سرمایه‌دار موفق است- باید با قدرت خاص دخترانش دست و پنجه نرم کند. اگر اخبار دردناکی درباره فرزندکشی می‌شنویم، به خاطر حلاجی نشدن روابط والد-فرزندی است. معلم و مربی و روانشناس در این زمینه وظایفی دارند و من نویسنده هم وظیفه‌ام حلاجی کردن این رابطه است تا نسل‌های مختلف به درک بهتری از هم برسند.
 
یکی از نکاتی که در رمان به چشم می‌خورد، بحث رابطه سالاری با دخترهایش است؛ در عین دوستی، فاصله و احترامی هم هست؛ این دخترهای متفاوت از هم چطور در رمان شکل گرفتند؟
یک نظرگاه که نباید فراموش بشود، نظرگاه تمثیلی است. یعنی هرکدام از این دخترها تمثیلی از یک نوع زن مطلوب نظام لیبرال است که نمی‌خواهم چندان آن را باز کنم و کشف آن را به مخاطبان رمان واگذار می‌کنم. از طرف دیگر در خانواده‌هایی که چند دختر دارند، ناخودآگاه یک دیالکتیک جالب بین این دخترها شکل می‌گیرد و فاصله قهر و آشتی از مو باریک‌تر ​​​​​​می‌شود. من تمام تلاشم را کردم این رابطه خاص و جذاب را خوب بازنمایی کنم. موقع نوشتن آن صحنه‌ها مدام خاطرات گپ و گفت‌های مادرم و خاله‌هایم جلوی چشمم بود!
 
مسجد هم در رمان نقش جالبی داشت؛ گویی مامنی بود برای بازگشت دوباره آقای سالاری؛ در مورد این بخش چه نظری دارید؟
چه بخواهیم؛ چه نخواهیم، با ورود انسان‌ها به سن بازنشستگی اندیشیدن به مرگ غلظت بیشتری در ذهن فرد پیدا می‌کند. عده‌ای به بوستان‌ها پناهنده می‌شوند و عده‌ای به مسجدها و عده‌ای هم جاهای بهتری پیدا می‌کنند! از این میان من سراغ مسجدی‌‌ها رفتم. به قول شما مسجد برای اینها حکم مامن را پیدا می‌کند؛ اما همین آدم‌هایی که به مسجد پناهنده شده‌اند، مناسبات پیچیده‌ای با هم دارند. اغلب این مناسبات برای آدم‌های مسجدندیده کاملا بی‌اهمیت است؛ اما آقای سالاری کاری می‌کند که همه مجبور بشوند به مسجد و مناسباتش نگاه کنند.
 
در مورد دخترها و حضورشان در کارخانه، طنز جالبی شکل گرفته است، این طنز آگاهانه بود؟ انگار که می‌خواستید به‌نوعی طبقه‌ای از ثروتمندان را دست بیندازید؛ در مورد این مسئله حرف می زنید؟
من قصد دست‌انداختن ثروتمندان را نداشتم؛ چراکه حتما در میان این طبقه انسان‌های شریف و خیرخواه فراوانی وجود دارد. من می‌خواستم تفکر تکنیکی را نقد کنم. تفکر تکنیکی حتما با اخلاق تعارض پیدا می‌کند؛ چون مبتنی بر سود و بازده بیشتر است و به کرامت انسان احترام نمی‌گذارد. به همین خاطر است که هرکدام از دخترهای آقای سالاری -که اداره کارخانه را به دست می‌گیرد- باز هم شکست می‌خورد؛ چون آدم را مثل پیچ و مهره می‌بینند. حکایت چاپلین است در عصر جدید! طنز در ذات تعارض انسانیت و تکنولوژی است! من بی‌گناهم!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها