پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
«ایشان»؛ زاده‌شدن از دل روایت‌ها

مهیار رشیدیان، نویسنده در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده، به جدیدترین اثر احمد ابوالفتحی به نام «ایشان» پرداخته که این اثر چند روز پیش از سوی نشر نیماژ منتشر شده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مهیار رشیدیان: «ایشان»، سومین کتاب احمد ابوالفتحی‌ است. بعد از یک مجموعه داستان و یک رمان، «ایشان» رمانی است در ۲۵۴ صفحه و این عدد قطعا عدد مهمی است در روند کشف زیر متن‌ها و دیگر لایه‌های داستان. همچون چهارده فصل داستان که عددش مهم است و همچون تاریخ‌هایی که مبنای هر فصل‌اند و از ۱۳۳۲ میَآیند و چهارده تاریخ مختلف را روایت می‌کنند... 

«ایشان» از دل روایت‌ها زاده می‌شود... روایت‌هایی که از فرهنگ عامه‌ی مردم می‌آیند و در بستر شهر نهاوند می‌گذرند. قطعا این داستان برای مخاطب نهاوندی‌اش به‌مراتب بیشتر از من تهرانی خرده‌روایت دارد و بسیار جذاب‌تر است؛ هرچند هر مخاطبی در هرجای جهان، در این رمان، با چنان سیطره‌ای از نشانه‌ها و روایت‌ها روبه‌رو می‌شود که قطعا از کشف و شهودش لذت می‌برد.

ایشان داستانی است حول «از ما بهتران»... از ما بهترانی که در داستان‌های متفاوتی به کار رفته‌اند؛ اما در اینجا برگ برنده، چیستی‌شان است. چیستی و هستی از ما بهتران در این رمان در نسبت با آدم‌هایی که هریک به نوع خود به آن حیات می‌دهند تصویر می‌شود.

این رمان سرشار از لحظه است؛ سرشار از آن‌های داستانی که مشخص است خودسر نوشته شده‌اند. لحظاتی که قلم بی‌اختیار نویسنده نوشته و داستان شخصیت‌ها را به پیش برده است. داستانی پر از کشف و شهود که هر لحظه جذاب‌تر از پیش به پیش می‌رود.

«ایشان» رابطه‌ی مردان سه نسل خانواده‌ی بهره‌مند را روایت می‌کند. حکیم حافظ، بهرام پسر حکیم و سینا نوه‌ی حکیم... حالا پیدا کنید رابطه‌ی عدد سه را در رابطه با دیگر اعدادی که می‌توانند مضربی از سه یا جمع و تفریقی با آن باشند. 

در «ایشان» در سیطره‌ی سلطه‌ی احضار قرار می‌گیرید؛ احضار کلمه‌ها، احضار اموات و آدم‌ها و احضار اعداد... وقتی لحظه‌ی تسخیر «ایشان» فرا می‌رسد... ایشانی که هر بار به هیات تازه‌ای متجلی می‌شود... حتی تا آخرین سطر کتاب... حتی در تخیل مخاطب داستان؛ در ذهن من و تو... 

«ایشان» از دل افسانه‌های مادربزرگ برای ما جان می‌گیرد؛ جان می‌گیرد و همراه با همان قصه‌ها به روایت سنگین‌بانو بیان می‌شود. به روایت سینا از لحظه‌ی مرگ سنگین‌بانو و روایت او از حلول و خلق ایشان.

یکی از زیباترین بخش‌های داستان ساخت لهجه‌ی نهاوندی است که بسیار ظریف و دقیق ساخته شده و بیش از پیش به این اثر بُعد می‌دهد... اثری چندبعدی که هر بعدش جذابیت خودش را دارد... به‌خصوص شکل روایت عجیبش... روایت قصه‌گویی که در آخر داستان می‌گوید من بی‌قصه هیچم. پس باز روایت را آغاز می‌کند.

در واقع ایشان در بطن ساختاری دوار خلق می‌شود. ساختاری که ابتدایش انتهای آن و انتهایش ابتدای آن است...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها