شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۰
شکوه دماوند در سروده‌های دراگو اشتامبوک/ چکامه‌های میهن‌پرستانه شاعر کراوات

«آینه تار» مجموعه‌ای از سروده‌های دراگو اشتامبوک، شاعر کروات به تازگی از سوی محمود جعفری دهقی ترجمه و از سوی انتشارات فارس روانه بازار شده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- محمود جعفری دهقی، استاد گروه فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران و رئیس انجمن ایران‌شناسی: دراگو شتامبوک در سال 1950 میلادی (1329 خورشیدی) در جزیره براچ کرواسی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین جزیره و دوران دبیرستان را در شهر شپلیت به پایان رساند. سپس در رشته پزشکی به دانشگاه رفت و تخصص خود را در بیماری‌های داخلی و فوق تخصص را در بیماری‌های گوارشی به دست آورد. اما مسایل سیاسی سرزمینش سبب شد تا در کنار کار علمی به تلاش مستمر درباره احقاق حقوق سیاسی کرواسی و حتی سایر سرزمین‌های تحت ستم صربستان بپردازد.

از این رو پس از استقلال کشور با اصرار مقامات سیاسی کرواسی به عنوان سفیر آن کشور برگزیده شد. وی از جمله به عنوان سفیر کرواسی در انگلستان، هند، سری‌لانکا، مصر، برزیل، ژاپن و کره جنوبی خدمت کرده و در حال حاضر سفیر کرواسی در ایران است. دراگو همین که به ایران آمد، شگفت‌زده از هیبت قله دماوند، شعر دماوند، از آن سوی دریا را سرود. 

دماوند، ‌ای کوه کهن، ‌ای کوه نو، 
ای نگهبان آتش عنان آتشفشان تبار، 
پای در بند یخ و برف
ای دریاچه یخ بسته در دل دهانه آتشفشان، 
ای کرانگاه قهرمانان زرتشت، 
نگاه برف گرفته‌ات درناها و یوزپلنگ‌های کوهستان را در گسل‌ها دنبال می‌کند.ژ
من سراپا اشتیاقم برای تو، 
ای دماوند، 
ای پیوند عشق آسمانی و زمینی... 

دراگو اشتامبوک پایه‌گذار همایشی به نام کرواسیا ردیویوا در زادگاه خود است که از سال 1370 تا کنون هرساله برگزار می‌شود. دراگو نویسنده و مروج همیشگیِ فرمول طلایی (Golden Formula) در زبان کرواتی (‘ča-kaj-što’) است. او همیشه ماهیت خاص زبان کرواتی، یعنی اینکه این زبان سه گویش دارد را در گردهمایی زبان‌شناسی و ادبیات زبان کرواسی (rediviva ’ča-kaj-što) که خود در سال 1991 در زادگاهش تأسیس کرد، ارائه می‌دهد. هر تابستان، یک نفر از شاعرانی که یکی از سه گویش کرواتی را می‌پروراند، به‌عنوان poeta oliveatus  برگزیده می‌شود و تاج گل زیتون را بر سرش می‌گذارند.

سروده‌های این شاعر روی سنگ مرمر بر دیوار شعر (Wall of Poetry)  حک می‌شود. به پیشنهاد اشتامبوک، فرمول طلایی زبان کرواتی به‌عنوان نشان فرهنگی شناخته شده و در 29 نوامبر 2019 در فهرست ملی میراث ناملموس محافظت‌شده کرواسی قرار گرفته است. اشتامبوک عضو انجمن نویسندگان کرواسی و انجمن قلم کرواسی، انگلستان و ژاپن است. جوایز علمی بسیاری دریافت کرده است از جمله مهمترین آنها جایزه امپراتور ژاپن به نام «طلوع خورشید با ستاره طلایی و نقره‌ای» است. اشتامبوک بیش از هفتاد کتاب در زمینه شعر، ادبیات و زبان‌شناسی تالیف کرده است. 

هنگامی که سخن از شعر والا می‌شود، خاستگاه شاعر چندان مورد توجه نیست. آنچه حائز اهمیت است اینکه اشارات شاعر بتواند به زبان جهانی انسان ترجمه شود. شعر دراگو در این گروه از سروده‌ها جای دارد. اینکه او شاعری از دیار کرواسی است مطرح نیست بلکه آنچه مهم است این است که او یک شاعر و شهروند جهانی است. 

شعر دراگو شعر آسان‌فهمی نیست، سروده‌های او تجربه‌هایی عمیق از تفکر، زبان و احساس است و این سه عامل بنیادین شعراند. با این همه، شعر او سرشار از حس انسانی و فروتنی و در عین حال از لحاظ زیبایی‌شناسی دلنشین و محرک است. افزون‌بر این، شعر او این امکان را به خواننده می‌دهد که بتواند بیش از یک برداشت و تحلیل از آن به دست آورد. 

زندگی استثنایی او به عنوان پزشک و دیپلمات برای او شرایطی را به وجود آورده که بتواند نگاهی به وجود فیزیکی و اجتماعی انسان بیفکند. به عنوان پزشک، قادر است به امکاناتی بنگرد که رشد و بهبود زندگی انسان را از خطر قریب‌الوقوع نابودی جدا می‌کند. در حالی که به عنوان دیپلمات به خوبی از شرایط ناگزیری که آدمی در جنگ و قحطی قرار می‌گیرد آگاه است. بنابراین، زبان شعر دراگو پیچیدگی‌های زندگی انسانی را باز می‌یابد و لایه‌های گوناگون آن را باز می‌کاود.

حسی که با این سروده‌ها منتقل می‌شود روشن و همانند تیغی بُراّن است که بر ژرف‌ترین احساسات خواننده اثر می‌نهد. زبان دراگو از سویی عالمانه، هوشمندانه، تحلیلی و از سوی دیگر احساسی، کنجکاوانه و پُرشور است. این زبان حاصل برخورد مداوم حوزه‌هایی است که خواننده را گوش به زنگ نگاه می‌دارد زیرا هر تغییر موقعیتی در شعر او می‌تواند حس مخفی و غیر منتظره‌ای را نمایان سازد. 

شعر دراگو را اندوهی در بر گرفته که غالباً دلایل گوناگونی دارد. تجربه نوعی مرگ فلسفی در آن به چشم می‌خورد. مرگ و نیستی همواره حضور دارد اما یاس‌آور نیست. شاعر نسبت به این وضعیت انسان آگاه و آرام است و آن را صرفاً بخشی از زندگی می‌داند. او می‌تواند به مرگ به عنوان دانشمندی خردگرا بنگرد و یا ممکن است مانند پسرکی احساسی مورد هجوم آن قرار گیرد. اما به هر حال هردو زندگی و مرگ بخشی از یک مسیراند و ممکن است به نشانه‌های کیهانی نظیر ستارگان، دریاها، بادها، و صخره‌ها راه یابند.

به بیان دیگر، در این باره حسی وجود دارد که نشان می‌دهد که ما همه بخشی از چیزی بزرگتر، شاید غیرقابل قیاس و ناشناخته اما به هر حال غیر قابل انکاریم. در حالی که ممکن است شاعر از آنچه سرنوشت یا شرایط برای کسی به ارمغان آورد به شدت رنج برد، اما تقدیرگرایی و تسلیم در شعر او نقشی ندارد. 



بر عکس، نوعی محاسبات جدی به عنوان تداوم زندگی با مناظر زیبای مدیترانه در گرمای نیمروز، آمیزه‌ای از عطر و رنگ و نیروی حیات در شعر او تعادل ایجاد می‌کند. در واقع، پاره‌ای از سروده‌های محرک او درباره خاستگاه او، جزیره براچ، و خاطره‌هایی است که با آنجا درآمیخته است. حتی مرگ، آنگاه که در این بافت کلامی قرار می‌گیرد به عنوان بازگشت آرامش بخش آدمی به جایی تلقی می‌شود که روزگاری کهن از آنجا برخاسته است. 
مرا بر آبی آرامش بخش بهل
از غروب، و به افق آبی
رنگی از اندوه بیفزای. 
بگذار در میان جزیره‌های محبوبم غرق شوم، 
با صخره‌های خوش‌تراش از آبکندها.
 
عناصر بسیار قوی دیداری در عبارات شعر دراگو بر اهمیت مکان آن تاکید می‌کند، به‌طوری که هرگاه از نام خاصی یاد می‌کند، آن را با آنچنان شکوهی تصویر می‌کند که گویی آن جا را به سپهری مینوی برمی‌کشد. در واقع نام‌های جغرافیایی در شعر او رنگی مینوی به خود می‌گیرند. کرواسی و ساحل دالماسی دارای ابعادی از تقدس و فضایی اسطوره‌ای است که غالباً با حسرتی اندوهبار از آن یاد می‌شود و شاعر طلب می‌کند که بتواند سرانجام برای او آرامشگاه فرجامین باشد. اگر کسی چنین مکانی را برای خویش کشف کند، چنان که دراگو جزایر کرواسی برای خود کشف کرده، و از طریق آن آرامش خود را دریابد، در آن صورت اندیشه مرگ تحمل‌پذیر خواهد بود. 

دراگو اشتامبوک با سفر به سراسر جهان همواره ملاک خود را در باره اعتدال و ثبات و خویشتن‌داری از طریق بازنگری و بازگشت به این قلمرو مقدس و مینوی یافته است. با این معیار است که سروده‌های میهن‌پرستانه اشتامبوک باید سنجیده شود. در خلال جنگ 1990 که چندپارگی یوگسلاوی و تاسیس سرزمین‌های جانشین آن، شامل کرواسی مطرح بود، دراگو سروده‌های میهن‌پرستانه بیشتری منتشر کرد. شمار اندکی از این سروده‌ها مربوط به لحظات تاریخی استقلال کرواسی برجای مانده است.

قیقاً، به‌واسطه ابعاد متعالی و شکوهمندی که کرواسی در نوشته‌های اشتامبوک ایجاد کرد، وی با تصویری از فضای اسطوره‌ای سرزمینش که از سوی عوامل بیگانه تسخیر شده بود تاثیر بسیاری بر خواننده می‌گذارد. زیبایی و ابعاد مینوی مربوط به این سرزمین هیچگاه در شعر او متوقف نشد. میهن‌پرستی به تنهایی به معنای عشق کور به سرزمین نیست بلکه شیوه‌ای برای گسترش عشق به انسان است. همانطور که خود شاعر می‌گوید اگر خود و پیرامون خویش را دوست نداشته باشی چگونه می‌توانی عشقی در دل خود برای پدیده‌های دور بیابی.
 
اگر به شعر اشتامبوک بنگریم که در دوران اقامت‌های سیاسی خود در سرزمین‌هایی با فرهنگ‌های متفاوت نظیر انگلستان، مصر، هند و ژاپن سروده است، می‌توانیم به کنجکاوی‌های او و چگونگی پذیرش آن فرهنگ‌های گوناگون پی‌ببریم. او همواره توانسته است نکته‌هایی آشنا مربوط به آن سرزمین‌ها بیابد. در این راستا، باور او به مسیحیت با آگاهی نسبت به ادیان دیگر به‌ویژه اسلام، هندوئیزم و بودائیزم رنگین‌تر شده است. در حالی که باور به مذهب کاتولیک تکیه‌گاهی برای شاعر است، به او اجازه می‌دهد که با دیگر ادیان بیامیزد. ملاحظۀ نقاط مشترک دریافت‌ها و باورهای متفاوت از سوی او قابل توجه است، نکته‌ای که به او امکان تماس با فرهنگ‌های متفاوت را میسر می‌سازد. آنچه که با هماهنگی بسیار در این سروده دیده می‌شود: 
... من دیدم و به یاد سپردم
دیدم و نگاشتم، 
و آن را در صدای زنگ و آوای مؤذن هنگام نماز پیچیدم.
سروده‌های کوتاه اشتامبوک تمامی فلسفه حیات را در عبارتی کوتاه منتقل می‌کند. تحلیل این اشعار از جهان استفهامی و ژرف‌اند. گفتمان شاعرانه آنها هم در نحو و هم در واژگان تنها خلوص و سادگی آنها را می‌نمایاند. این سروده‌ها در عین حال که برگرفته از مشاهده‌های روزانه شاعر است، نه در بیان و نه در پیام معمول و پیش پا افتاده نمی‌گنجند. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها