نریمان جهانزاد مترجم این کتاب در پیشگفتاری مینویسد: «مطالعهی این کتاب چندان آسان نیست. خواننده، بهرغم نثرِ شیوای نویسنده، با عباراتی غریب و نامتعارف مواجه میشود. دلیل این دشواری، علاوه بر ماهیتِ پیچیدهی فلسفهی نانسی، آن است که او مفاهیم و مقولاتِ سنتی فلسفی را به معنایی یکسر تازه به استخدام فلسفهی خویش درمیآورد، و علاوه بر آن در گفتوگوی مداوم با فلاسفهی گوناگون، از کانت و هگل گرفته تا هایدگر، باتای، دریدا، بلانشو و دیگران است. بنابراین خواننده برای فهمِ گفتار نانسی میبایست آشنایی کمابیش عمیقی با مسائل و معضلههای آن فلسفهها، علیالخصوص سنتِ پدیدارشناسی و واسازی، داشته باشد.
در میان کتابهای زیادی که در شرح اندیشهی نانسی نوشته شدهاند، ویژگی یکّه کتابی که در دست دارید آن است که فلسفه او را به شکلی سیستماتیک و نظاممند، و نه بهصورت تاریخی، شرح میدهد. یک امتیاز چنین رویکردی آن است که خواننده به منطق یا ژستِ اصلی فلسفهورزی فیلسوف فرانسوی در جمیع آثارش پی خواهد برد، و از این رهگذر خواهد توانست خط فکری و روشِ مواجههی واحدی را در اندیشهی او در خصوص مسائل و عرصههای گوناگون هستیشناختی، سیاسی، اجتماعی و هنری رصد کند. نویسنده بر همین اساس، به تأکید میگوید فهم نوشتههای نانسی در گرو درک هستیشناسی اوست و از خواننده میخواهد بهدقت فصل نخست را به مطالعه گیرد و در ادامه هم بارها به مفاهیم و تعاریف و اصطلاحات تشریحشده در آن فصل رجوع کند. اما از سوی دیگر ممکن است این نحو عرضهی سیستماتیک فلسفهی نانسی، موجبِ از دست رفتن برخی زمینههای تاریخی و فکریای شود که فلسفهی نانسی در آنها بالیده است.
البته نویسنده اشاراتی اجمالی و فشرده به پیوندهای فکری نانسی با منظومههای مفهومیای که زمینِ فلسفهی او هستند میکند، اما شاید این توضیحات برای خوانندهی متعارف کافی نباشد و او را به درک درست و عمیق موضوع نرساند، گرچه نباید از یاد برد که بهدست آوردن تصویری یکسره شفاف از فلسفهی نانسی ناممکن است. با این حال، کوشیدم به قدر توانام، از طریق پانویس و توضیحات حاشیهای به برخی از این موضوعات زمینهای اشاره کنم. مطالعهی این کتاب همراه با شرح تاریخیترِ یان جیمز که در کتاباش، خواست چندپاره، صفحات بسیاری را به توضیح مسائل فلسفی معاصرینِ نانسی اختصاص داده است، میتواند تا حد زیادی به حل این مشکل کمک کند. امیدوارم فرصتی برای ترجمهی آن نیز فراهم شود.
ترجمهی این کتاب را تقریباً دو سال پیش به پایان بردم، اما چون از حاصل کار راضی نبودم از سپردن آن به نشر خودداری کردم. در این مدت علاوه بر درگیرشدن با برخی از آثار اصلی نانسی، به مطالعهی مقالات، کتابها و رسالههای ارشد و دکتری که در شرح فلسفهی وی نوشته شدهاند پرداختم و کوشیدم فهمام را از فلسفهی او ارتقا دهم. در ترجمهی اصطلاحات و مقولاتِ فلسفی او با مشکلاتی روبرو بودم. نخست اینکه هیچ متنی در زبان فارسی در دست نبود که پیشتر کوشیده باشد برای برگرداندنِ اصطلاحات پیچیده و اغلب ترجمهناپذیر فلسفهی نانسی فکری بکند. چند کتابی که از او به فارسی ترجمه شده، با تمامیت منظومهی فکری او و انبوه اصطلاحاتاش مواجه نبودهاند، و بنابراین ناچار به معادلیابی یا معادلسازی بهنحوی سیستماتیک و جامع برای اصطلاحاتِ فیلسوفی که زبان را شکنجه میکند نبودهاند. بنابراین ترجمهی اصطلاحات فلسفی نانسی و تلاش برای یافتن معادلهای مناسب و کافتنِ زبان فارسی راهی بود ناپیموده و ناهموار، و بالتبع صعب و پرپیچ و خم. در خصوص معادلگذاریها در پانویسها توضیحات لازم را آوردهام و در اینجا دیگر به آن اشاره نمیکنم. مشکل دیگر مربوط به نارسایی و ابهام در برخی عبارات و بهویژه نقلقولهای خود کتاب است. برای فهم آنها ناگزیر باید به سراغ منبع نقل قولها میرفتم تا بتوانم زمینهی بحث را دریابم. در برخی موارد ترجمههای انگلیسی هم چندان کارگشا نبودند و ناگزیر باید به اصل فرانسوی متون رجوع میکردم، اما چون دانش فرانسویام به درجهای نیست که بتوانم متن را بهراحتی بخوانم و بفهمم، دست به دامن دوستان فرانسهدان میشدم. باری، این مجموعه مشکلات سبب به تأخیرافتادن فرایند آمادهسازی کتاب شد. نهایتاً کار را با مقابلهی واژه به واژه و حک و اصلاح فراوان طی چهار ماه گذشته به انجام رساندم. به گمانام آنچه توانستهام به جاآوردهام.»
در بخشی از کتاب با عنوان «نزدیک شدن به آثار نانسی» میخوانیم: « کار ژانلوک نانسی تقریباً چهاردهه را در برمیگیرد و شامل بیش از پنجاه کتاب به زبان فرانسه، به قلم خودش یا با همکاری دیگران، و نیز صدها مقاله در نشریات، مجموعهها و کاتالوگهای هنری میشود. اما وسعتِ کار وی را صرفاً نمیتوان بر اساس شمارِ کتابهایاش بهخوبی درک کرد. نانسی در باب متفکران اصلی تاریخِ فلسفهی اروپایی قلم زده است، کسانی چون دکارت، کانت، شلینگ، هگل، نیچه، مارکس و هایدگر. همچنین به اندیشمندان فرانسوی معاصر نظیر لکان، باتای، بلانشو و دریدا پرداخته است. او در باب موضوعات متنوعی قلم زده است: روانکاوی، جهانیشدن، هرمنوتیک، اجتماع، نازیسم، رستاخیز، نقاشی مسیحی، رمانتیسم آلمانی، موسیقی تکنو، رقص مدرن و فیلم. همین تنوعِ آثار نانسی چالش اساسیِ پیش روی هر کتابیست که سودای بهدستدادن شرحی جامع از اندیشهی وی دارد. او متفکریست که به هیچوجه نه کارش سیستماتیک است و نه اغلبِ کتابهایاش. برخی از کتابهای او مجموعه مقالاتیاند که آزادانه [و بدون نظمِ مشخصی] بر محور یک موضوع گردهم آمدهاند (مثلاً تفکری متناهی یا بستار-گشایی) و حتی در کتابهای آسان و سرراستترش هم بهندرت جریانی خطی به چشم میخورد که از عدّهای مفروضاتِ پایه به سمت ادله و از آنجا بهسوی نتایج [مشخص] پیش رفته باشد، بلکه با انبوهی از قطعات و پارهها مواجهایم که حولِ یک ایدهی مرکزی میچرخند (نمونهاش کتاب متکثر تکین بودن) و اغلب هم با یادداشتهای پراکنده تکمیل میشوند (مثلاً قطعات انتهایی کتاب تجربهی آزادی یا نیایش).
علیایّحال، با اینکه کار نانسی ایدهی مدرنِ سیستماتیکبودن را به چالش میکشد، به نوعی باقاعدگیِ مفهومی پایبند است که در آن تمام قطعات و پارهها به هم مرتبطاند یا دستکم با هم «بازی» میکنند. آنچه پارههای اندیشهی نانسی را کنار هم نگه میدارد انگارهی «متکثرِ تکین» یا «بودن-با» است. همین بینشِ هستیشناختیِ اصلیست که به کلِ رویکرد نانسی به جهان، بدن، سیاست، هنر و جز آن خوراک میدهد...
اندیشهی نانسی معنا دارد اما این معنا بیشتر از خلال حرکت بر روی جملات حاصل میگردد، نه از معنای درونیِ هر جملهی منفرد و خاص. این نکته راهنمای خوبی برای چگونگی نزدیک شدن (و نشدن) به کار نانسیست. چنانکه دلوز در درسگفتارهایاش در باب کانت اظهار داشته «در وهلهی نخست فهمیدنْ مهم نیست، بلکه دریافتنِ ریتمِ یک انسان، نویسنده، فیلسوف حائز اهمیت است.» البته ما میخواهیم بفهمایم نانسی چه میگوید، اما نکته این است که با دنبالکردن ریتمِ متن بهتر به این هدف دست توانیم یافت، نه اینکه درگیر همهی جزئیات شویم و بکوشیم هر سطر را تماماً دریابیم و بعد برویم سراغ سطر بعد. نوشتار نانسی خطی نیست. جملات و گزارههای او مثل روش هندسی یا قیاسی متکی بر هم نیستند. بلکه کتابها و مقالات وی میل به چرخهایبودن دارند: هر بخش نکتهی «یکسانی» را بیان میکند، هر بار از چشماندازی متفاوت تکرار میشود، با تأکیدی متفاوت یا در پیوند با متفکری متفاوت، بهنحوی که هر بخش اندکْ نورِ بیشتری بر موضوع مورد بحث میتاباند. میتوانیم کتاب متکثر تکین بودن را، که به یک معنا میشود آن را رسالهی نانسی در هستیشناسی تلقی نمود، شاهد بگیریم. نانسی در «دیباچه»ی کتاب به تصریح اظهار میدارد که قالب سنتی رساله برای هستیشناسیِ متکثرِ تکین بودن کفایت نمیکند. او به خواننده هشدار میدهد که: رسالهی اول و اصلی این کتاب که عنوان کتاب هم هست [یعنی دوازده بخشی که «از متکثر تکین بودن» را تشکیل میدهند] بهطور کاملاً منظم و پی در پی نوشته نشده، بلکه بهصورت گسسته و گسیخته به رشتهی تحریر درآمده، و بارها و بارها به چند موضوع یکسان پرداخته است. به این اعتنا، تا حدی بخشها را میتوان با هر نظم و ترتیبی خواند. و در جاهای مختلف نکاتِ تکراری هم به چشم میخورد.
بنابراین خواننده هنگام پیشرفتن در متون نانسی نباید انتظار داشته باشد که هر گامِ منفرد و خاص را [در مسیر بحث وی] بفهمد. خواندن نانسی مثل شیرجه زدن در دل یک دایره است: نقطهی آغاز فقط در نقطهی پایان قابل فهم میشود یا در واقع بعد از بارها چرخش. این دشواریابی پیامدِ خود امر «متکثر تکین» هم هست: هیچ حقیقتِ منفرد و مستقلی وجود ندارد که بشود آن را بلافاصله نقطهی آغاز تلقی کرد. باری، حتم دارم با دست نکشیدن از خواندن، اندیشهی نانسی قدرتِ تغییرِ نگاهمان به جهان و درکمان از معنای وجود داشتن با دیگران را خواهد داشت.
نکتهی بعدی ربط چندانی به ساختار کتابهای نانسی ندارد بلکه به سبک نوشتاریاش راجع است. نانسی را میتوان در سنتِ واسازیای قرار دارد که با دریدا آغاز شده است. با این حال برای کسانی که دریدا را خواندهاند سبک نانسی به ظاهر بالکل در تضاد با سبکِ واسازی است...»
ساختار کتاب
فصل اول تمام مفاهیم اصلی کار نانسی را بیان میکند، و بهطور مشخص به هستیشناسی او میپردازد: معنای بودن یا وجود داشتن چیست. به یک معنا، چهار فصلی که پس از فصل نخست میآیند، نتایجِ اندیشه نانسی در باب هستی یا وجود را برمیگیرند تا اندیشهای در باب یکتاپرستی، خدا، و رازهای مسیحی (فصل 2)، اندیشهای در باب اجتماع (فصل 3)، اندیشهای در باب سیاست، حاکمیت و دموکراسی (فصل 4) و اندیشهای در باب ماده، بدن و هنر (فصل 5) بپرورانند. بنابراین فصول دوم تا پنجم بر مفاهیم کلیدی و اصلیای که در فصل اول مطرح شدند مبتنیاند. با اینکه هر کدام از این فصول بیشوکم مستقلاند و میتوان آنها را با هر ترتیبی خواند، شاید برای خواننده مفید باشد که مدام به تعاریف و توضیحاتی که در فصل اول ارائه شدهاند بازگردد. از طریق این خواندن و بازگشتن، فرد خواهد دید که کار نانسی چگونه، بهرغم اینکه تا حد زیادی گسسته و ناهمگون است، بر مسائل اساسیِ بودن، بودن-با و اجتماع ابتنا دارد.
نظر شما